جلسه دوازدهم از دوره اول جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی بندرعباس با استادی دنور همسفر زهره، نگهبانی پهلوان همسفر فاطمه و دبیری دنور راهنما همسفر رقیه با دستورجلسه «وادی هفتم (رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است: یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینمائیم.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱۷ شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۳:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم و خیلی خوشحالم که امروز در لژیون سردار در کنار شما هستم. از نگهبان جلسه سپاسگزارم که استادی جلسه را به من سپردند تا خدمت کنم.
یکی از آرمانهای مهم کنگره۶۰ لژیون سردار است . استاد امین هم میگویند: «لژیون سردار، سفرهای پر از ثروتهای الهی در کنگره است.»
روزی شخصی در یک مکانی، جواهری پیدا میکند. آن جواهر را برمیدارد و در کیفش میگذارد. کمی جلوتر گرسنهای از او غذا میخواهد. او هم غذایی را از کیفش بیرون آورده و به آن فرد میدهد. فرد گرسنه جواهر را میبیند و آن را طلب میکند. او هم جواهر را میدهد و میرود. فرد گرسنه دنبالش میدود و میگوید: «من این جواهر را نمیخواهم؛ ولی قدرت بخشش را به من یاد بدهید، میخواهم دل کندن را از شما یاد بگیرم.»
همه ما با کلمه پهلوان آشنایی داریم. پهلوان کسی است که زور بازو دارد؛ اما در فرهنگ فارسی، پهلوان کسی نیست که زور داشته باشد و همه را بزند. پهلوان کسی است که بتواند از خواستهاش، مال و جانش، وقت و زندگی بگذرد. انسانی که به دانایی و آگاهی رسیده باشد، میتواند از مال خودش گذشته و به دیگران کمک بکند. خود ما که روی این صندلیها نشستهایم چه کسی به ما کمک کرد تا به درمان برسیم؟ افرادی به شعبه بندرعباس کمک کردند که خودشان در گذشته انسانهایی دردمند بودند. ایشان با آمدن به کنگره، راه رهایی خود را پیدا کردند و به درمان رسیدند. آنها خودشان خواستهها و مشکلات مالی داشتند؛ اما به آن آگاهی و جهانبینی رسیده بودند و حتماً چیزی دریافت کرده بودند که امروز خود را مدیون کنگره میدانند و خدمت میکنند.
من خودم قبلاً بیمار بودم. هر جایی که میرفتم باید قرص و دارو مصرف میکردم؛ اما امروز خودم را میبینم که از وقتی به کنگره آمدم دیگر دارو مصرف نمیکنم. من خودم فکر میکنم در برابر چیزهایی که کنگره به من داده است، من هیچ کاری انجام ندادهام و هر کاری کنم جبران نمیشود. راهنماییها و آموزشهایی که آقای مهندس، آقای امین و راهنمایان به من دادند را نمیتوانم جبران کنم؛ پس همیشه باید قدردان باشم. هفته بعد جشن ایجنت و مرزبان را پیش رو داریم. از همین الان فکر کنیم چگونه قدردانی کنیم و چگونه از خواستههای خودمان بگذریم! هیچکس در کنگره محتاج به پاکت کسی نیست؛ ولی ما باید از خواستههایمان دل بکنیم.
آقای مهندس میگویند: «اول پایههای مالی خودتان را قوی کنید و بعد به کنگره کمک کنید.» من و مسافرم هم پایههای مالی خودمان را قوی کردیم و بعد دنور شدیم. من حال خوب خودم و مسافرم را مدیون کنگره هستم و دارم از خواستههای خودم میگذرم تا به کنگره کمک کنم. امسال هم گلریزان نزدیک است و میخواهم اعضاء خانوادهام را عضو لژیون سردار کنم. میخواهم فرزندان، پدر، مادر و همچنین برادرم را که وقتی هفت ساله بودم، سرپرستی من را قبول کرد هم عضو لژیون سردار کنم و آنها را برای دوری از بلاها بیمه کنم. من خیلی گرهها در زندگی داشتم که با آمدن به کنگره باز شده است. به اعتقاد من این مسئله مثل معجزه است. انشاءالله امسال در شعبه، دنور و پهلوان داشته باشیم.

تایپیست: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
عکاس: مرزبان خبری همسفر ساناز
ویرایش و ارسال: راهنما همسفر رقیه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بندرعباس
- تعداد بازدید از این مطلب :
71