English Version
This Site Is Available In English

همه چیز در حرکت ساخته می‌شود

همه چیز در حرکت ساخته می‌شود

مبحثی که امروز راجع به‌ آن صحبت می‌کنم مربوط به تاریخ ۱۳۷۵/۰۳/۱۷ است. استاد می‌گوید؛ ما پس از چندی فارغ از خیلی مسائل دوباره در کنار جوی آب و درختان نزدیک به‌هم آمدیم و با تنهایی خودمان به تفکر مشغول هستیم، از تحرک سخن گفتیم که جهان‌ها همه در حال حرکت می‌باشند، تمامی دنیاها داخل یکدیگر از حلقه‌ای به حلقه‌ای با حرکت فرمانی خویش در جهت آن‌چه باید باشند هستند و همه در یک ارتباط نزدیکی محسوس در ادامه آن‌چه هست هستند. امواج اتصال این درختان و برگ آن‌ها را به‌هم متصل می‌سازند و بعد با جلا نور به آن‌ها نیرو داده می‌شود و هر یک را برای کاری و انجام وظیفه‌ای حکم نموده‌اند و همچنان که با نگاه و اندیشه نمی‌توان به هستی هر یک پی برد؛ اما نظم آن‌ها حاکی از فرمانی است که ما هم در پی آن هستیم. این‌جا راجع به تفکر صحبت می‌کند که تفکر است که همه‌ چیز را مشخص می‌کند، حدیثی از رسول خدا هم هست که می‌فرمایند؛ یک ساعت تفکر بیش از هفتاد عبادت ارزش دارد و خداوند هم در قرآن می‌فرمایند نشانه‌ها برای افرادی است که تفکر می‌کنند. بعد از تحرک گفتیم که جهان‌ها همه در حال حرکت هستند، بارها گفتیم هیچ چیز در حال سکون نیست، همه چیز در حال حرکت است، وقتی در حال حرکت است تغییر می‌کند.‌ انسان هم در مسیر حرکت تغییر می‌کند.‌ همه چیز در حرکت ساخته می‌شود در سکون چیزی نیست، برای ساخته شدن باید تغییر کرد تا تغییر نباشد تبدیل نمی‌شود و بعد ترخیص نیست‌.

می‌خواهد اعتیاد را کنار بگذارد؛ ولی هیچ تغییری نکند، می‌خواهد عشق بورزد؛ ولی هیچ تغییری نکند.‌ تمام افرادی که بیماری‌های مختلف دارند باید تغییر کنند تا بیماری درمان شود. گندمی که کاشته می‌شود با تغییر ذره‌‌ذره رشد می‌کند و کامل می‌شود. همه چیز در حال تغییر و تبدیل است، اگر ما گرفتار یک مشکل و مسئله هستیم تا تغییری نکنیم تبدیل انجام نمی‌گیرد، با نشستن در جای خود و دعا کردن هیچ اتفاقی نمی‌افتد، وقتی دعا جواب می‌دهد که حرکت کنیم، پس حرکت باعث تغییر در جهان هستی است. خورشید و زمین هم از بین می‌روند؛ چون جهان در حال تغییر است. سیستم جوری بنا شده‌ که باید سختی و راحتی، خوبی و بدی، شکست و پیروزی با هم باشند. همیشه فرازونشیب وجود دارد، زندگی بدون فرازونشیب معنا ندارد. به یک جایی انسان برسد که همه چیز مهیا باشد و هیچ بالا و پایین نداشته باشد دست به خودکشی می‌زند؛ بنابراین این در جهت حرکت فرمان است؛ فرمان همین است که شب باشد و روز، جنگ باشد و صلح. این در تغییر و تبدیل است که انسان گاهی اوقات در اوج است، گاهی در پایین مشکلات زندگی، شکست‌ها و ناکامی‌های فراوان است، در پرتو همین فشار‌ها است که انسان ساخته می‌شود.

مولانا می‌گوید؛ معشوق به سامان شد تا باد چنین بادا، کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا؛ کسی که مدام در سختی بود بالاخره به سامان شد، کفر بود؛ ولی ایمان شد، هیچ‌کس تا ابد در جهنم نیست، تمام کفری که داشت همه ایمان شد؛ یعنی تغییر کرد و به چیزی دیگری تبدیل شد. ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد، باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا؛ ملک یعنی به مملکت و شهر وجودی گفت؛ باز‌ این انسان که پریشان شد و سر تا پایش منفی و شیطانی شد باز مال سلیمانی و رحمانی می‌شود. یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی، غم‌خواره یاران شد تا باد چنین بادا؛ کسی که همه را اذیت می‌کرد الان غم‌خواره یاران شد، درست مثل راهنمایان کنگره۶۰ از آن همه بدی‌ها که خانواده به عذاب بود حالا دارند به دیگران کمک می‌کنند. زان خشم دروغینش زان شیره شیرینش، عالم گلستان شد تا باد چنین بادا، یک انسانی خشمگین می‌شود، یک موقع ادای انسان خشمگین را در می‌آورد، خشم دروغ است، بلاهایی که مربوط به انسان است برای خشم دروغین است و بعد انسان را نجات می‌دهد. شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد؛ شب می‌رود صبح می‌آید، غم هم می‌رود جایش خوشحالی می‌آید. درویش فریدون شد هم‌کیسه قارون شد، هم کاسه سلطان شد تا باد چنین بادا؛ آدم گدا تبدیل به فریدون شاه می‌شود، از نظر مالی با قارون یکی می‌شود و هم‌‌غذا با سلطان می‌شود، تا باد چنین بادا؛ یعنی رسم روزگار این است که بالا می‌روی و پایین می‌آیی؛ یعنی شاه گدا می‌شود، گدا شاه می‌شود، در حال چرخش است و چرخش‌ها ادامه دارد و دائماً در حال تغییر و تبدیل و ترخیص هستند.

فرعون بدان سختی با آن همه بدبختی، نک موسی عمران شد تا باد چنین بادا؛ فرعون با آن سختی و بدبختی، با آن همه منفی بودن، آخر مثل حضرت موسی شد، در این چرخش، جابه‌جایی انجام می‌شود. از اسلم شیطانی شد نفس تو ربانی، ابلیس مسلمان شد تا باد چنین بادا؛ باید حتماً نفس اماره را پشت سر بگذارد، از تسلیم در مقابل شیطان و نفس اماره تبدیل می‌شود، نفس لوامه‌ برعکس هم هست، از منفی به بالا نیست، ممکن است از مسلمان ابلیس شود. قهرش همه رحمت شد زهرش همه شربت شد؛ راهنما با رهجو قهر می‌کند، ظاهراً خشم می‌گیرد؛ اما قهرش رحمت است، ابرش شکر‌‌افشان شد تا باد چنین بادا؛ خاموش که سرمستم بر‌بست یکی دستم، اندیشه پریشان شد تا باد چنین بادا. کل مطلب این است که همه چیز در حال تغییر است، باید با تمام وجودمان تلاش کنیم، شما در جهان هستی به هر چیز نگاه کنید معجزه است، چیزی خارج از معجزه وجود ندارد، چگونه درختان هر کدام میوه می‌دهند؟ درخت را به‌وجود آورده و برای نیرویش خورشید را هم به‌وجود آورده، هر کدام را حکم خاصی کردند، به درخت‌ها حکم کرد گیلاس بده، زردآلو، خرمالو‌ و ... ما نمی‌توانیم با نگاه کردن به درختان به هسته‌اش پی ببریم؛ ولی نظم آن‌ها نشان‌دهنده فرمان است‌. ما نمی‌دانیم خدا کی هست؛ ولی می‌دانیم یک قدرتی است که همه را حکم و کنترل کرده است.

با این همه سختی‌ها می‌توانیم به خط پایان برسیم؛ اما گویی پایان در بی‌نهایت باز هم متصل است. هر قدر توان دارید آن را به کار ببرید و آنچه باعث ارتقاء شما می‌شود به‌دست آورید و به تلاش و کار بپردازید. در مورد حرکت و انجام در هر بعد از حیات، انجام وظیفه و رسیدن به هدف باید در رأس امور قرار گرفته باشد، اگر به بهشت برسیم باز هم کار داریم، زندگی در همه جا ادامه دارد، ادامه تلاش و کوشش زندگی را شیرین می‌کند. اول وظیفه مهم می‌باشد با این‌که مشکلات است، درصدد حل و ادامه حل مشکلات شما را ترغیب می‌کنید. نقطه در آن‌که آغاز و‌ پایانش ابتدا و شروع دیگری است باید در‌صدد حلش باشیم؛ ولی هر جا تمام می‌‌شود داستان دیگری آغاز می‌شود، همیشه هر چیزی که تمام می‌شود داستان دیگری شروع می‌شود. باز نموده شدن دریچه‌های حیات‌های متفاوت نیز در جریان هستند؛ زیرا با دیدن می‌توانیم ادامه را بیایید، در هر محلی که به دنبال تکامل هستید نهایت سعی را بنمایید. وقتی ما در حال حیات هستیم با پیشرفت و آگاهی‌ ممکن است دیدگاه ما به جهان‌های دیگری باز شود، شما هر یک از دیده‌های خود را به دنیایی از هستی فرض نمایید که هر کدام با همه هستی نیست می‌شوید و با نیستی به هستی می‌رسید و با نیازهای حقیقی و مجازی خود همیشه در جدال هستید و در هر دنیا، چه این دنیا چه دنیای دیگری، با همه هستی نیست می‌شوید، الان چشم‌ها را ببندید همه نیست می‌شود، باز کنید هست می‌شود. آن کسی که زنده را از مرده بیرون می‌آورد و مرده را زنده.

ما مانند کسانی هستیم که تمامی مدارج عالی را می‌گذرانیم و سپس در اثر حادثه به فراموشی دچار می‌شویم، سپس در یک حرکت به آن‌چه بودیم با نوعی دیگر باز می‌گردیم، همه آن چیزی را که داریم به یک‌مرتبه دچار می‌شویم. در این‌که انسان‌ها را راهنمایی می‌نمایید، اگر اندیشه را قبول ندارند رها کنید خیلی چیزها به انسان می‌گوییم، اگر عمل نمی‌کنند رها کنید. می‌گوییم بینی‌ات بزرگ است عمل نکن، نفس کشیدنت مشکل پیدا می‌کند باز می‌رود این کار انجام می‌دهد، وقتی می‌گویید قبول نمی‌کنند باید رها کنید؛ زیرا بعضی از گمشدگان خودشان برمی‌گردند و اگر در بعد جسمانی باشند که جبران می‌کنند در بعد دیگری هم باشند باید با تلاش زیاد از جهنم بگذرند. خداوند خود بهتر می‌داند که چه کسانی را هدایت نماید و راه را به چه چشمی خواهید یافت. خداوند می‌گوید من هر کسی را که بخواهم هدایت می‌کنم و هر کسی را که بخواهم هدایت نمی‌کنم، این‌طور نیست که خداوند شانسی هر کسی را خواست هدایت کند، راهنما هم همین‌طور است شاگردی گوش نکرد، هدایت نمی‌کند، باید برود سرش به سنگ بخورد تا سرش به سنگ نخورد برنمی‌گردد. کلی مردم‌آزاری کرد و کلی کارها کرد فوری آزاد نمی‌شود باید سزای کارهایش را بدهد، آنان حتی اگر چراغ هم به دستشان بدهی، از این‌که در تردیدها قدمی در آسمان و زمین دارند به آنچه هست نخواهند رسید و اگر این چنین نبود خداوند در وحی خود حیات و زندگی را به صور گوناگون بیان نمی‌کرد. بعضی‌ها حتی اگر چراغ هم دارند باز هم به بیراهه می‌روند؛ چون تردید دارند یا خیلی دیر به مسائل پی می‌برند و ما بایستی در هر لحظه از زمان، زمان که می‌گوییم منظور بعد از زمین است، با گذراندن وقت، کار مفید انجام بدهید در آن صورت مورد لطف و عنایت قدرت مطلق قرار خواهید گرفت، باید از زمان استفاده کنیم، از فرصت استفاده کنیم، زمان را به بطالت نگذرانیم، به همین خاطر به بچه‌های کنگره همه گفتم درس بخوانند، اصلاً لیسانس، فوق لیسانس و دکتری بگیرید و بمیرید، بهتر از است با دانستن بمیریم؛ چون چیزی که می‌دانیم مالک آن هستیم.

در مورد آنچه در کائنات است اگر بگوییم بارها‌ و بارها می‌خواهد و باید حوصله داشته باشید و آهسته بدانید که گرسنه طالب دانستن است. اگر بخواهیم آن‌چه در هستی است را بدانیم که چگونه است، باید بارها و بارها بیاییم و برویم، می‌گوید آب کم جوی تشنگی آور به دست،  تشنگی به دست بیاور تا نعمت از بالا و پایین برای تو فراهم شود. شما هر چیزی را بخواهید مهیا می‌شود، پول را بخواهید، دوست داشته باشید پول از بالا و پایین به شما می‌رسد. اگر با تمام وجود بخواهیم مهیا می‌شود. وقتی گرسنه باشی طالب دانستن هستی، شکم سیر طالب دانستن نیست. به آنچه می‌بینید و دریافت می‌دارید خوب توجه کنید، در ادامه همیشه به آنچه می‌خواهید دست پیدا می‌کنید و آن‌‌گاه آن روزنه‌ها، تاریکی‌ها و ظلمت مطلق، روشن چون روز می‌شود، پس چیزی که امروز مطرح شد؛ همه چیز در حرکت است، هیچ چیز ایستا نیست، چیزی را بالا پرت می‌کنیم صد بار چرخ می‌خورد تا به زمین برسد، این رسم و قانون زندگی است و با تغییراتی که در ما به‌وجود می‌آید تبدیل انجام می‌گیرد و بدون تغییر کردن هیچ چیزی در زندگی‌مان رخ نمی‌دهد، تغییرات باید در جهت مثبت و عمقی باشد.

نویسنده: همسفر سیما رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر نجمه ( لژیون سوم )
عکاس: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .