English Version
This Site Is Available In English

راهی که نرفته بودم

راهی که نرفته بودم

اولین جلسه از دوره چهل و چهارم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ارتش با استادی همسفر فریبا، نگهبانی همسفر اشرف، دبیری همسفر فیروزه با دستور جلسه «وادی هفتم (رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگری؛ آنچه برداشت می نماییم) و تأثیر آن روی من» روز سه‌شنبه ۱۸ شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

از نگهبان و دبیر ارجمندشان بسیار سپاس‌گزارم که اجازه دادند من این جایگاه را تجربه کنم. از مرزبانان و خانم حشمت‌بانوی عزیزم و خانم فهیمه تشکر می‌کنم که به من امکان دادند خدمت کنم و آموزش بگیرم. خدا را بی‌کران سپاس‌گزارم که این دستور جلسه، که وادی هفتم است، برای منِ فریبا است.
شاید فریبایی که چندین سال است به کنگره می‌آیم و می‌روم و آموزش می‌گیرم، راهم را آن‌طور که باید پیدا نکرده‌ام. این وادی دقیقاً برای منِ فریباست که می‌خواهم به دنبال هدفم بروم و به آن برسم. اول چکیده‌ای از وادی هفت را خدمتتان می‌گویم.

در وادی‌های اول تا چهارم روی فکر کردن متمرکز می‌شویم. در وادی پنجم می‌فهمیم که باید آن چیزهایی که به آن‌ها فکر کردیم، افکار و اندیشه‌مان را، از قوه به فعل دربیاوریم؛ از تفکر به عمل دربیاوریم. و وادی ششم هم به منِ فریبا می‌گوید که فرمانروای عقل را باید به رسمیت بشناسم. عقل باید با نیروهای خودش بعضی از مجهولات را برای من کشف کند.

وادی هفتم به من می‌گوید تا راهت را پیدا نکرده‌ای، نمی‌توانی موفق شوی. هستند انسان‌هایی که راه‌های زیادی را رفتند، اما چون راهشان درست نبوده، به بیراهه رفتند و قربانی این راه‌ها شدند. وادی هفتم می‌گوید رمز و راز حقیقت در دو چیز است؛ یکی یافتن راه، و دیگری آن‌چه که از آن برداشت می‌کنیم. هر کاری را که می‌خواهیم انجام بدهیم، باید اول فکر کنیم و راهش را پیدا کنیم. ببینم کاری که می‌خواهم انجام بدهم، آیا به نتیجه می‌رسد؟ و آیا نتیجه‌ای برای من دارد یا نه؟ و اگر به نتیجه نرسد، به بیراهه می‌افتم.

در وادی هفتم، انسان‌ها را به دو گروه تقسیم کردند، کم‌خردان و خردمندان. کم‌خردان آن‌هایی هستند که اول صحبت می‌کنند و بعد فکر می‌کنند و همیشه به مسئله و مشکل برمی‌خورند و بعد می‌گویند معذرت می‌خواهم، متوجه نبودم. اما خردمندان، آن‌هایی هستند که اول فکر می‌کنند و بعد سخن می‌گویند؛ که می‌سنجند آن حرف منطقی هست یا نه. کم‌خردان همیشه فکر می‌کنند کوتاه‌ترین راه، بهترین راه است. از کسی سراغ گنج را می‌گیرند که خودش نان ندارد بخورد، یا می‌خواهند نقشه گنج را از کسی بگیرند که به گنج برسند.

قبل از این‌که راهمان را پیدا کنیم، باید مسیر را تعیین کنیم؛ و ببینیم چطور در این مسیر حرکت کنیم؟ یکی از تجربیات خودم را بگویم. قبل از آمدن به کنگره، شاید من یک فریبای عجول بودم. همیشه کارهایم را بدون این‌که فکر کنم، و قبل از این‌که به نتیجه آن کار فکر کنم، انجام می‌دادم. هر وقت مسافر من از بیرون می‌آمد، اصلاً نگاه نمی‌کردم که خسته است یا نه. بلافاصله و مثل بلبل، هر چیزی که بود را می‌گفتم و خودم راحت می‌شدم و خالی می‌شدم و همسرم را ناراحت می‌کردم که چرا فلان مسئله برای فریبا پیش آمده.

ای کاش من بیست سال پیش در کنگره بودم و حرف‌هایی را که آن زمان به مسافرم می‌زدم، نمی‌زدم. من و دوستم که با هم همزمان ازدواج کرده بودیم، وضع مالی دوستم خدا را شکر خیلی بهتر است. وقتی به من زنگ زد، من اصلاً ناراحت نشدم. آن‌قدر از ثروت گفت که یک لحظه یاد صحبت‌های آقای مهندس افتادم که می‌گفتند این چیزهایی که دست ماست، ما مالک آن‌ها نیستیم و همه را می‌گذاریم و می‌رویم. با خودم گفتم خدا را شکر که من در کنگره هستم. شب که محمد به خانه آمد، یک دعوای درست و حسابی با مسافرم داشتم و گفتم فلانی باغ دارد، ویلا دارد، من ندارم. خدا را شکر که من اینجا هستم و آموزش می‌گیرم و ان‌شاءالله بتوانم در مسیر صراط مستقیم باشم. چون جناب مهندس گفتند سخن گفتن نوعی تغییر مسیر است و راه را مشخص می‌کند. ان‌شاءالله که من هم در مسیر درست باشم و رهجوی خوبی برای راهنمايم و کنگره باشم.

مرزبانان کشیک: همسفر هانیه و مسافر قاسم
عکاس: همسفر غزل رهجوی راهنما همسفر نسرین (لژیون اول)
تایپ: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر نسرین (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر نگین رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارتش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .