جلسه دوازدهم از دوره اول جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی محمدیپور با استادی دنور همسفر فاطمه، نگهبانی راهنما همسفر افتخار و دبیری راهنما همسفر اعظم با دستورجلسه «وادی هفتم ( رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگری؛ آنچه برداشت مینمائیم.) و تأثیر آن روی من» 17 شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:45 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که این جایگاه را نصیب به من کرد تا در خدمت شما باشم. از نگهبان لژیون سردار و راهنما خودم که به من فرصت خدمتگزاری دادند تشکر میکنم.
عنوان وادی هفتم «رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگری؛ آنچه برداشت مینماییم.» میباشد.
من در زندگیام هر روز با این وادی روبهرو میشوم؛ چرا که هر روز در حال انتخاب هستم. وقتی چیزی را انتخاب نمیکنم، در واقع به آن «نه» گفتهام و بهطور ناخودآگاه چیز دیگری را انتخاب کردهام. مثلاً اگر صبح زود بیدار شدن را انتخاب نکنم، در حقیقت انتخاب کردهام که تا ساعت ده بخوابم.
هر روز و هر لحظه با انتخابهایم روزم را میسازم؛ روزهایم تبدیل به هفته، هفتهها به ماه و ماهها به سال و در نهایت همین انتخابها زندگی مرا شکل میدهند.
اگر انتخابهایم همراه با تفکر و اندیشه باشند، مسیر زندگیام را به درستی میسازند. مثلاً همین انتخاب ساده «صبح زود بیدار شدن»؛ اگر بیدار شوم چه پیامدی دارد و اگر تا ظهر بخوابم، چه نتیجهای خواهد داشت؟
زندگی اینگونه نیست که روزی بنشینم و تصمیم بگیرم در چهلسالگیام چه کسی باشم. واقعیت این است که من همین امروز دارم چهلسالگی خودم را میسازم. همانطور که آبان ماه گذشته انتخابهایم مرا به جایگاهی که امروز هستم رسانده است.
ما انسانها معمولاً فکر میکنیم انتخابهای بزرگ و ناگهانی ما را به موفقیت میرسانند؛ مثلاً یک شبه تحصیلکرده شویم، ثروتمند شویم یا فرد خردمند و عاقل بشویم. اما حقیقت این است که با همان انتخابهای کوچک و روزانه، مسیر درست اندیشیدن و خردمند بودن را میآموزیم.
مسیر کنگره۶۰ برای ما گشوده شد. شاید ابتدا با شک و تردید وارد شدیم، اما بعدها دریافتیم این بهترین و درستترین راه است؛ نهتنها برای ترک اعتیاد بلکه برای انسانسازی و برای غذای روحمان.
ما در جامعهای زندگی میکنیم که دائماً ما را ترغیب میکند به جسم خود غذا بدهیم: چه بخوریم، چه بپوشیم، چه بخریم و چگونه سرگرم شویم. اما برای روح، هیچ خوراکی در جامعه وجود ندارد و اگر چیزی خوراک نگیرد، از بین میرود.
ذهن انسان هم، همینگونه است؛ هر بخشی از مغز که تغذیه شود، همان بخش رشد میکند. اگر به کلاس هنر برویم، بخش هنری رشد میکند؛ اگر ریاضی بخوانیم، بخش منطق تقویت میشود. منی که وارد کنگره۶۰ میشوم، در واقع به روح خودم خوراک میدهم؛ روحی که تا ابدیت و در جهانهای دیگر همراه من خواهد بود.
کنگره۶۰ هر روز راه درست زندگی کردن را به من نشان میدهد. وقتی یاد میگیرم بهموقع در جلسه حاضر شوم، در واقع تمرین میکنم کارهایم را در زندگی در زمان مناسب انجام دهم. هیچ فرصتی جایگزین فرصت از دسترفته نمیشود.
من به دنبال راه درمان بودم، راه کنگره۶۰ برایم گشوده شد. اما اگر دنبال راه دیگری بودم مثلاً یافتن مواد مخدر یا سرگرمیهای پوچ همان مسیر برایم باز میشد. پس این خود ما هستیم که مسیر را انتخاب میکنیم.
در کنگره۶۰ نیز هر کس بر اساس خواسته خود وارد میشود. یکی فقط میخواهد رها شود و برود. دیگری به دنبال غذای روح است و سفر دوم را طی میکند. کسی دیگر میخواهد خدمتگزار خوبی باشد؛ چه در خدمتهای اجرایی، چه در خدمتهای مالی.
در جهان امروز، پول ارزشمندترین چیز به شمار میآید. بسیاری فقط نگراناند که چگونه پولشان را حفظ کنند. اما در جمعیت احیای انسانی کنگره۶۰، ارزشمند بودن با خدمت معنا پیدا میکند. اگر قرار بود برای هر جلسه هزینه مشاوره پرداخت کنیم، مبلغی سنگین میشد. اما در کنگره۶۰ چنین نیست و این عزتنفس ما را بالا میبرد، زیرا کمک مالی به اختیار خود و بر اساس دانایی و تواناییمان انجام میشود.
روزهایی بود که حتی مبلغ دنوری را هم در کارت بانکیام نداشتم، اما خواستهاش را داشتم و گفتم تلاش میکنم. مهم این است که وابسته به گلریزان یا دیگران نباشیم؛ بلکه خود تلاش کنیم. کنگره۶۰ به ما زندگی دوباره بخشیده و شایسته است ما نیز بیاموزیم چگونه درآمد درست داشته باشیم و بخشی را برای خدمت اختصاص دهیم.
من از تجربه شخصی میگویم؛ همسرم بعد از رهایی تنها سه سال زنده بود، اما در همان سه سال به اندازه تمام عمر به من خوبی کرد. ابتدا برای جبران خوبیهای او خدمت میکردم، اما بعدها فهمیدم من بیش از او به این خدمت نیاز دارم.
خانه، ماشین و داراییها امانتی در دست ما هستند. روزی از ما گرفته میشوند. مهم این است که چگونه از این امانت استفاده میکنیم. همیشه گفتهاند: «خدا به کسی که سفره دارد و میبخشد، بیشتر عطا میکند».
روز تسویه دنوری، لحظهای به ذهنم رسید که شاید بهتر بود پول را به یکی از نزدیکانم که در سختی بود بدهم. اما همان شب شخصی را دیدم که گفت: «اگر شعبات کنگره۶۰ بیشتر بود، شاید پدرم به دلیل اعتیاد از دنیا نمیرفت». آنجا بود که دریافتم کار درست همان بود که انجام داده بودم.
امروز اگر کنگره۶۰ شعبات بیشتری داشته باشد، فرزندان و نوهها و نسلهای بعدی ما میتوانند به راحتی به مسیر درمان دسترسی پیدا کنند.

تایپیست و عکاس: همسفر غزل رهجوی راهنما همسفر حمیرا (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون اول) نگهبان سایت
ارسال: همسفر بهار مرزبان خبری
همسفران نمایندگی محمدیپورقم
- تعداد بازدید از این مطلب :
105