جلسه پنجم از دور یازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران نمایندگی معدن فیروزه با استادی پهلوان محترم مسافر حسن و نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر عزتالله با دستور جلسه وادی هفتم و تأثیر آن روی من روز سهشنبه تاریخ 1404/6/18 ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر.
از ایجنت و نگهبان محترم سپاسگزارم که مسئولیت اداره جلسه را به من سپردند تا خدمت کنم.
در رابطه با دستور جلسه وادی هفتم میگوید رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینماییم. یافتن راه خیلی نکته عجیبی است چراکه ما مصرف کنندگان مواد مخدر چقدر راههای گوناگونی را رفتیم و همه به بیراهه ختم شد و از هدف دورتر شدیم. با مصرف تریاک به فکر ترک اعتیاد میافتادیم و با روی آوردن به متادون و قرص b۲ بیشتر در چاه اعتیاد فرو میرفتیم. وقتی ما مسیری را بهعنوان مثال از مشهد به سمت تهران حرکت میکنیم در حین حرکت با توجه به نشانههای بین مسیر توجه میشویم که راه را داریم بهدرستی طی میکنیم. اما راههایی که ما برای ترک اعتیاد طی میکردیم مشخص بود که راه واقعی این نیست. اما زمانی که پا به کنگره گذاشتیم از همان نقطه شروع عقلانیت حکم میکرد که همهچیز درست است و احساس میکردیم که این مسیری است که ما را به هدف میرساند. این که به من مسافر تازهوارد میگفتند یکدفعه قطع نکن چراکه هورمونهایی درون بدن تو از تعادل خارج شده است و باید به آن فرصت داد که خودش بتواند خودش را ترمیم کند، نشانگر این بود که پای در مسیر درستی گذاشتهایم. یکی دیگر از نشانههایی که نشان میداد کنگره راه درستی است وجود الگوهایی بود که راه را طی کرده بودند. اگر راهنمای من حالش خوب باشد میتواند نشانگر این باشد که این مسیر مسیر درستی است و آخر این مسیر برای من حال خوش را به ارمغان میآورد. و اگر غیر این باشد و و خدمتگزارانی که هستند حالشان خراب باشد یعنی این که مسیر خراب است. هر کاری هم که ما در زندگی انجام میدهیم دقیقاً به همین شکل است. مثلاً قصد داریم یک عمل جراحی را انجام دهیم باید ابتدا برویم و حال کسانی که این عمل را انجام دادهاند را ببینیم و بررسی کنیم و بر اساس الگو و عقلانیت راه درست را انتخاب کنیم.
پس الگو در زندگی نقش بسیار مهمی دارد. و من سفر اولی باید همان ابتدا با نگاهی دور به آینده کل مسیر را براندازی کنم و سؤال بکنم که من مسافر به چه شکل بایستی درمان شوم و راهنمای تازه واردین هم تمام کلیات لازم را برای سفر و ابتدا و انتهای آن را برای مسافر تازهوارد بهخوبی تشریح کند. حال ما مسیر را انتخاب کردیم و بهدرستی مسیر ایمان داریم پس باید سرسپرده باشیم و کاملاً تسلیم فرامین راهنما باشیم چراکه راهنما است که این مسیر را طی نموده است و ما تجربهای از این مسیر نداریم. البته راهنما فقط راه و خط قرمزهای آن را نشان میدهد و نمیتواند ما را بغل کند و به پایان نقطه برساند. حرکت به عهده مسافر است و آن حرکت برداشت مسافر از مسیر است. حال برداشت من مسافر از مسیر به چه اندازه است؟ بهاندازه عملکرد من است. آیا من خدمت را در دستور کار خودم قراردادهام؟. سی دیهای خود را مرتب مینویسم و حضور مستمر در پارک دارم؟. من مسافر که قبل از ورود به کنگره تا ساعت ۲ بامداد بیدار بودم الان ساعت یازده میخوابم و اول صبح هم بیدار میشوم، این برداشت من است. من مسافر باید نگاهی به درون خودم بیندازم و ببینم که کشفیاتی داشتهام یا خیر. پس برای رسیدن به حقیقت باید مسیری را انتخاب کنیم که قبل از انتخاب آن مسیر بهدرستی تحقیق کنیم و بسنجیم که آیا ما را به مقصد میبرد یا ناکجاآباد. ما را به مسلخ میبرد یا به جنت. قرار است به هدفم برسم یا از هدفم دور شوم. باید از این مسیر برداشت داشتهباشم و هر کسی هم بهخوبی میتواند تشخیص بدهد که برداشت داشته است یا خیر. اگر ما در مسیر کنگره برداشت نداشته باشیم هیچ گاه به حقیقت نخواهیم رسید. میتوانیم بگوییم که فقط راه را پیدا کردهایم و برداشتی در کار نیست. برداشت هم زمانی است که در رفتار و عملکرد ما تغییرات مثبت مشهود باشد.
ممنونم که سکوت کردید و به صحبتهای من گوش دادید.
لژیون خدمتگزار: لژیون دوم


عکاس: مسافر عباس
تایپ: مسافر ابوالفضل
ویراستاری، نگارش متن و ارسال خبر: مسافر حسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
106