English Version
This Site Is Available In English

برکت عشق در مسیر لژیون سردار

برکت عشق در مسیر لژیون سردار

دهمین جلسه از دوره پنجم جلسات لژیون سردار شعبه چالوس با استادی پهلوان همسفر شیوا نگهبانی راهنما همسفر سمیرا و دبیری همسفر آزیتا در روز دوشنبه ۱۴۰۴/۰۶/۱۷ با دستور جلسه«وادی هفتم و تاثیر آن روی من» راس ساعت ۱۵ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد: 

از خانم سمیرا نگهبان لژیون سردار که این خدمت قشنگ را به من دادند، تشکر می‌کنم. هنگامی‌که ایشان به من پیام دادند تا استاد جلسه بشوم، خیلی ذوق زده شدم؛ چون اذن استادی برسد، آن‌قدر انرژی بالایی را با خودش می‌آورد که احساس خیلی خوبی به ما داده می‌شود.
در یک شرایط خیلی سختی بودم؛ ولی لژیون سردار برکت و عشق با خود دارد که واقعا در شرایط سخت به کمک ما می‌رسد. من اثاث‌کشی داشتم و فشار زیادی روی من بود؛ اما طبق وادی‌هایی که  آموزش گرفتم برنامه‌ریزی می‌کنم و به تمام کارهایم می‌رسم.
طبق شش وادی که قبل از وادی هفتم پشت‌سر گذاشتم، تفکرم تغییر کرد، حرکت و نگاهم که با حرکت صحیح می‌توانم بهترین تلاش را داشته باشم و بهترین مسیر‌ را  پیدا بکنم.
در طول مسیر به این موضوع فکر می‌کردم که واقعا وادی هفتم که رمز و راز کشف حقیقت است؛ یعنی حقیقت همان چیزی که می‌دانیم ته آن خوبی، نور و برکت است. در مسیری که حرکت کرده بودم این برای من خیلی مهم بود؛ اکنون به عنوان لقبی که امروز خیلی برای من قشنگ و برکت، عشق و همه چیز  آورده است و این به معناست که من واقعا لژیون سردار را با عشق دوست داشتم، خودتان می‌دانید که همیشه سعی می‌کردم خودم را به لژیون برسانم؛ چون خواسته داشتم.
زمانی‌که نگهبان لژیون سردار بودم و مهمانانی که به شعبه دعوت‌ می‌شدند، همیشه برایم سوال بود که اینان به چه چیزی رسیده‌اند؟ مانند زمانی‌که یک تازه‌وارد به شعبه می‌آید و برایش جای تعجب دارد که این‌ها  که در حال خندیدن هستند و حال‌شان خوب است؛ پس حتما چیزی زدند! همیشه برای من سوال بود و به خودم می‌گفتم که این‌ها وضع‌شان خوب است و پولدارند و هیچ مشکلی ندارند و فقط این آخرین حرفی بوده که بیایند و پهلوان بشوند.
قسمت من هم شد و در گروه‌شان هستم، حرف‌هایشان را بهتر می‌فهمم و دوست دارم به عنوان یک الگو باشم تا در شعبه‌مان گرفتن این شال تجربه بشود و خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد.
ما امسال راهنمایان جدید داشتیم، خوب این عزیزان نیز الگو‌ها را دیدند که چقدر با عشق در این مسیر می‌آمدند، بدون این‌که بدی‌ها و سختی‌ها را در نظر بگیرند.
در کتاب عشق آقای مهندس بحث مادی و معنوی دارند که معنویات از نظر ایشان خیلی مهم است؛ چون از خیلی چیزها باید بگذریم، خیلی وقت‌ها است که باید کنار خانوادت باشی؛ ولی باید در شعبه نیز باشی، نمی‌دانم از جانت می‌گویند و یا از نظر مادی و مال؛ ولی معنوی به نظرم خیلی سخت است؛ چون یک لحظه بین مرگ و زندگی، شعبه را انتخاب می‌کند، یک زمانی شاید سلامتی عزیزترین فرد زندگی در میان باشد و من این را تجربه کرده‌ام و اینجا را انتخاب کردم؛ چون زمانی که به شعبه می‌آیم و این انرژی و یا حتی دعایی که خوانده می‌شود و من نمیدانم چه چیزی را در اینجا دریافت کرده‌ام که با عشق دوست دارم اینجا باشم و دوست دارم مسیرم ادامه دار باشد.
دختر عزیزم این‌جا هستند و به من می‌گفت مامان از شهسوار تا اینجا که آمدیم خیلی ترافیک بود؛ ولی رسیدیم.
یک صدایی از درون من و صدایی که از جنس خودم بود و فکر کنم کتاب حال شما چطوره؟ به من گفت؛ شیوا امروز تو یک ساعت باید زودتر حرکت کنی به خودم گفتم چرا باید زودتر بروی؟ دخترم گفت ترافیک را در نظر بگیر، مسافرهای زیادی آمده‌اند؛ اما اولین چیزی که توانست درست بشنوم که صدای درونم بود و بشنوم صدایی که خیلی اوقات اصلا به آن توجهی نمی‌کردم و فقط انرژی منفی بود.
به قول مهندس دو راه داریم که یک راه مسلخ و یک راه مرغزار. من صاف تو راه مرغزار می‌رفتم و تورهای که اصلا هیچ جوابی برای من نداشت. با این‌که خوشی آن لحظه‌ای بود و هیچ چیزی نداشت که بگویم ماندگار باشد و این را به لژیون جونز ربط بدهم؛  چون ربط داشت به این موضوع که در گذشته مهندس می‌گفت: راحت‌ترین کار برای کسانی که می‌خواستند لاغر شوند، معده را کوچک می‌کردند، تبلیغات ماهواره انجام می‌دادند و را صحیح را انتخاب نم‌کردند. آقای مهندس مرحله به مرحله جلو آمدند؛ ابتدا درمان اعتیاد، درمان سرطان و اکنون که بحث‌شان رو چاقی ما است.
افراد معتاد در جامعه زیاد نداریم؛ ولی افراد چاق زیاد داریم؛ پس لژیون تغذیه سالم برای ایشان خیلی مهم است و من دوست دارم این موضوع را به لژیون سردار ربط بدهم؛ چون هر دو من را در یک خط رشد دادند، بیدارم کرد که اگر این‌جا نبود صد درصد لژیون تغذیه سالم برای من وجود نداشت، نه حال خوش برای من وجود داشت و نه اتفاقات قشنگی که باید ببینم.
قبلا شاید افراد خوب کنار ما رد می‌شدند؛ ولی ممن آن‌ها را نمی‌دیدم و مستقیم، افراد بد را انتخاب می‌کردیم؛ چون حس ما حس خوبی نبود.
اولین چیز که کنگره۶۰ به من داد حس قشنگ محبت را ببینم، انسان‌ها را دوست داشته باشم. در آخر این وادی برای من قشنگ بود تا منفعت خودم را در جمع ببینم؛ یعنی بقیه خوشحال و در   مسیر خوب هستند و آن‌وقت  است که انرژی می‌گیرم؛ همان‌طور که استاد امین می‌گویند که خودت تنهایی بدرخشی قشنگی ندارد و زمانی قشنگ است که بقیه افراد نیز بدرخشند و رشد پیدا کنند.
پیشاپیش گلریزان امسال را تبریک می‌گویم؛ انشالله که امسال سال خیلی بهتری باشد، 
بستگی به خودمان و حس‌های ما دارد که چقدر تغییر کردیم. شعبه ما خوب است و افراد مهربانی دارد و با شعبات دیگری که مقایسه می‌کنم افراد عاشق در آن زیاد هستند، همسفران خیلی قوی و به دنبالش مسافرها نیز تغییرات زیادی دارند،  نمونه مسافر خودم می‌بیند که همسفر سروقت و با نظم جلو می‌آید، حالش خوب است و صددرصد دلش می‌خواهد که با همسفر رقابت داشته باشد. ما می‌توانیم یک الگوی خوبی، ابتدا برای شعبه خودمان و به دنبال آن در خانه برای مسافرها باشیم که عشق دنباله‌دار باشد.

تایپ: همسفر آزیتا رهجوی راهنما همسفر شیوا (لژیون هفتم) دبیر سردار
رابط خبری سردار: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر هانیه (لژیون ششم)
عکاس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر هانیه (لژیون ششم)
ارسال: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی چالوس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .