سلام دوستان،علی هستم، یک مسافر. با سالها تخریب وارد کنگره شدم. آنتیایکس مصرفی: تریاک. مدت سفر: ۱۱ ماه و ۱۶ روز، به روش DST با داروی شفابخش OT و راهنمایی آقای مجید رضایی. رهایی: ۵ سال و ۴ ماه. همچنین، سفر سیگار انجام دادم به روش DST با دارو و آدامس نیکوتین و راهنمایی آقای مجید رضایی. رهایی: ۴ سال
سؤال اول: برداشت شما از جمله "یافتن راه" در وادی هفتم چیست؟
در ابتدا خداوند را شکر میکنم که در کنگره هستم و عضوی کوچک از این سیستم میباشم. از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تشکر میکنم که چنین بستری را فراهم کردهاند و از همه خدمتگزاران کنگره سپاسگزارم که با خدمت صادقانه، مسیری را هموار میکنند تا افرادی مانند من که روزی درگیر اعتیاد بودند، وارد کنگره شوند و به درمان برسند.
همانطور که آقای مهندس میفرمایند، یکی از مهمترین مسائل، یافتن راه است. در وادی هفتم، درباره راه درست صحبت میشود؛ راهی که انسان را به هدف و مقصد برساند. اگر این راه درست نباشد، هرچقدر تلاش و کوشش کنم و زمان بگذارم، به نتیجه نخواهم رسید. مانند این است که بخواهم به شمال بروم، اما به سمت جنوب حرکت کنم؛ تلاش میکنم و وقت میگذارم، اما به مقصد نمیرسم. بنابراین مهمترین مسئله، یافتن راه درست است که اگر آن را پیدا کنم، قطعاً به هدف و خواستهام دست خواهم یافت.
سؤال دوم: به نظر شما چرا پیدا کردن راه درست از خود راه رفتن مهمتر دانسته شده؟
هنگامی که وارد کنگره شدم، تازه متوجه اهمیت یافتن راه درست شدم. پیش از کنگره، تلاش و کوشش زیادی برای درمان اعتیاد داشتم و هر راهی که پیشنهاد میشد را امتحان کردم، اما به نتیجه نمیرسیدم. علت عدم موفقیت، نبود مسیر درست بود. بنابراین، راه درست از خود رفتن مهمتر است؛ زیرا اگر انسان در مسیر اشتباه حرکت کند، به نتیجه نمیرسد و در نقطهای خسته میشود و از تلاش دست میکشد، چون هیچ تغییری در حال، رفتار و زندگی خود نمیبیند که دلگرم شود و ادامه دهد. پس مهمترین مسئله، پیدا کردن راه درست است.
سؤال سوم: چه عواملی باعث میشود انسان در مسیر زندگی راه اشتباه را انتخاب کند؟
عوامل مختلفی وجود دارد، اما به نظر من مهمترین عامل، نبود آگاهی و دانش است که انسان را به سمت انتخاب مسیر اشتباه سوق میدهد. همانطور که در دعا میگوییم، از شر بزرگترین دشمن خود، یعنی جهل و ناآگاهی، به خداوند پناه میبریم. هنگامی که انسان وارد تاریکیها میشود – و اعتیاد کاملترین شکل تاریکی است – اکثر تصمیمات و کارهایش اشتباه خواهد بود و این موضوع باعث میشود مسیر زندگیاش تغییر کرده و به سمت نادرست حرکت کند.
سؤال چهارم: برداشت از مسیر چه نقشی در تغییر جهانبینی و ادامه درمان دارد؟
وقتی وارد کنگره شدم، فکر میکردم این مکان مانند جاهای دیگر است و تلاشهایم مانند گذشته بینتیجه خواهد ماند. اما پس از مشاوره، انتخاب لژیون و آغاز سفر، پس از یک هفته، دو هفته، سه هفته یا یک ماه، برداشتی متفاوت پیدا کردم و متوجه شدم که این مسیر با بقیه فرق دارد. حس و حالم بهتر شد، روحیهام بهبود یافت و نظم به افکار و زندگیام بازگشت. این برداشتها به من دلگرمی داد که مسیر درست است و اگر ثابتقدم باشم و ادامه دهم، برداشتهایم بیشتر خواهد شد. همین امر باعث شد که راه را ادامه دهم و به درمان برسم.
سؤال پنجم: شما در زندگی شخصیتان چه تجربهای از پیدا کردن راه درست داشتید؟
با تمام وجود، اعتقاد و ایمان کامل میتوانم بگویم که تنها تجربه من از یافتن راه درست، کنگره ۶۰ بود. روزی که وارد کنگره شدم، با دنیایی از ناامیدی، ترس، خشم و نفرت آمدم و هیچ راهحل یا روزنه امیدی برای مشکلاتم نداشتم. کنگره با آغوش باز مرا پذیرفت و به من آموخت که تمام مسائل و مشکلاتم ریشه در اعتیاد دارد؛ اگر اعتیاد را درمان کنم، همه مشکلات حل خواهد شد. میتوانم بگویم که درستترین و بهترین تجربه من از پیدا کردن راه درست، همین کنگره ۶۰ است.
سؤال ششم: تفاوت یک مسافر یا همسفر که راه را پیدا کرده با کسی که هنوز در تاریکی است چیست؟
امیدوارم تمام انسانهایی که در تاریکی هستند و مسیر خود را پیدا نکردهاند، بتوانند راه درست را بیابند. فرقی نمیکند مسافر باشید یا همسفر، کنگرهای یا غیرکنگرهای؛ اگر مسیر درست را پیدا نکنید، در ظلمت و تاریکی واقعی، یعنی جهنم، قرار دارید. خداوند را شاکرم که راه کنگره را پیش پایم قرار داد. از آقای مهندس، خانواده محترم ایشان و تمام خدمتگزاران کنگره، از صمیم قلب تشکر و سپاسگزاری میکنم که با خدمت و تلاش خود، این مسیر را هموار کردهاند تا افرادی مانند من که روزی در تاریکی بودند، بتوانند این راه را ادامه دهند و به روشنایی، حال خوب و رهایی برسند.
سؤال هفتم: چگونه میتوانیم مطمئن شویم مسیری که انتخاب کردهایم درست است؟
زمانی که خواستهای داریم، مسیری را برای رسیدن به آن انتخاب میکنیم. با حرکت در این مسیر و ادامه دادن آن، اگر حس و حالمان بهتر شود و به خواسته نزدیکتر شویم، مسیر درست است؛ در غیر این صورت، اشتباه است. برای مثال، در مسیر درمان در کنگره، پس از یک یا دو ماه از آغاز سفرم، متوجه شدم که حالم بهتر شده، نظم به زندگیام بازگشته، افکارم آرامتر شده و نسبت به قبل، کیفیت زندگیام تغییر کرده است. این برداشتها به من نشان داد که مسیرم درست است. بنابراین بر اساس دریافتهایی که در طول مسیر داریم، میتوانیم تشخیص دهیم که مسیر درست است یا خیر.
سؤال هشتم: وادی هفتم چه کمکی به شما برای رسیدن به آرامش، ایمان و ادامه درمان کرد؟
کمکی که از این وادی برای ادامه درمان دریافت کردم، قوت قلب و ایمانی بود که نسبت به کنگره پیدا کردم. برداشت من این بود که این راه، مسیر درستی است؛ برخلاف برداشتهای اولیهام در آغاز سفر. این وادی به من آموخت که تنها سعی و تلاش کافی نیست؛ باید راه و مسیر نیز درست باشد، زیرا اگر مسیر اشتباه باشد، تمام تلاشها بینتیجه خواهد ماند.موضوع دیگری که از این وادی برداشت کردم، مثال دو دسته انسان است: خردمندان و کمخردان. خردمندان پیش از حرکت، تفکر میکنند، مسیر درست را انتخاب میکنند و سپس حرکت میکنند تا به نتیجه برسند. در مقابل، کمخردان هر مسیری را که پیش رویشان باشد انتخاب میکنند و تنها پس از عدم دستیابی به نتیجه، متوجه اشتباه خود میشوند. این موضوع به من کمک کرد تا بفهمم که این راه، مسیر درستی است. حس و حال، انرژی و برداشتی که از این مسیر میگرفتم، مرا متقاعد کرد که باید نسبت به خواسته، هدف و مسیر، برداشت داشته باشم؛ اگر برداشت مثبت باشد، مسیر قطعاً درست است.
طراحی سوال و انجام مصاحبه: مسافر محمد امین خدمتگزار سایت
عکاس: مسافر رضا خدمتگزار سایت
تایپ ویرایش و ارسال: مسافر محمد خدمتگزار سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
85