جلسه سوم از دوره سوم لژیون سردار به نمایندگی پرند به استادی پهلوان مسافر محمدحسن و نگهبانی مسافر مصطفی و دبیری مسافر حسن، با دستور جلسه "وادی هفتم و تاثیر آن روی من" مورخ ۱۷ شهریور ۱۴۰۴ راس ۱۹:۳۰ برگزار گردید.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمد حسن هستم یک مسافر، از ایجنت محترم، لژیون مرزبانی و نگهبان جلسه تشکر میکنم که اجازه دادند تا بنده امروز در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم و اما در مورد دستور جلسه وادی هفتم، وادی هفتم میفرماید که باید راه را پیدا کرد و در این مسیر حرکت کرد تا برداشتی کنیم، انسان حتی نمیداند راه درست کدام است، باید اول بشناسد تا در آن مسیر حرکت کند.

میگوید اگر در تاریکی هستی باید به سمت روشنایی برگردی، یا در نماز از خداوند میخواهیم ما را به مسیر درست هدایت کند، خب این مسیر درست کجا هست؟ چه خصوصیاتی دارد؟ چه شرایطی دارد و من چطور آن را باید بشناسم؟
و در ادامه از خداوند میخواهیم ما را در ۲دسته انسانها قرار ندهد یکی آنهایی که در تاریکی هستند و دیگری آنهایی که گمراه شدند، ولی خب من که هنوز نفهمیدم راه مستقیم چه هست...
در هر زمینهای من اگر بخواهم در راه مستقیم باشم، این راه را من چطور باید پیدا کنم؟ به من میگویند ۶وادی پیش زمینهی این است که من بتوانم این راه را پیدا کنم.
اول باید تفکر کنم و فرق نیاز و خواسته را مشخص کنم و بعضی اوقات در این مسیر دچار ناامیدی میشوم که در من این توان نیست و در ادامه وادی سوم میفرماید همه کارها را خودت باید بکنی در این مسیر قلههایی هستن که اگر بهش قدرت و انرژی بدهی به حرکت در میآیند. وادی چهارم، وادی خودشناسی است و میفرماید خط و خطوط وجود دارد و انتظار بیجا از خداوند نداشته باش حرکت کن و وظایف خودت را باید خودت انجام دهی و وادی پنجم، وادی تصفیه و پالایش است.
همه اینها نشانههای راه است، در وادی ششم میگوید اگر همه این کارها را انجام دادی تازه نور بر زندگیات میتابد و آن نور عقل است و آن وقت خرد شروع به کار کردن میکند و میتوانی بصیرت پیدا کنی تازه میتوانی مسیر را پیدا کنی و ببینی، در ادامه میگوید در مسیر بودن و برداشت کردن، از ابتدا هیچ چیزی وجود ندارد یک مسیری را باید بیایم تا راه پیدا کنم.
چه چیزی باعث میشود که من بصیرت نداشته باشم؟ وقتی من عینک آفتابی بر چشم میزنم همه چیز را تیره میبینم وقتی چند تا عینک روی هم میزنم دیگر چیزی نمیبینم تا بخواهم مسیری هم ببینم، صفات منفی مثل این عینکها آمده و جلوی چشم من را گرفته و حجاب شده بر روی عقل من و آن نوری که میتابد آن قدرت لازم را ندارد تا جلوی من را روشن کند تا من ببینم و وقتی نتوانم ببینم حرکتی صورت نمیگیرد.
در نهایت در کنگره آموزش گرفتم که هرکس که بخشندهتر است یا در راه مستقیم حرکت میکند بهتر است یا هرکس که هرچیزی را نمیبیند انسان بهتری است، من خیلی چیزها را نباید ببینم که فلانی چه کاری انجام میدهد.
تصفیه و پالایش بخاطر این است که من به وادی هفتم برسم و در وادی هشتم فرمان حرکت میدهند که با حرکت راه نمایان میشود و در ادامه چشمه جوشان و رود خروشان و در نهایت وادی عشق را بیان میکند.
هر وادی صور آشکار و پنهان دارد صور ظاهر برای سفر اولیها است و صور پنهان برای سفر دومیها است که مانند غواص باید بروند در عمق که متوجه بشوند چه میگوید و پازلها را کنار هم بگذارند تا بتوانند شکل زیبایی از آن در بیاورند.
من در گذشته گرهای عجیب در درون خودم داشتم، وقتی وارد لژیون سردار شدم و به سختی تعهد خودم را پرداخت کردم چند روز بعد طلبی چند ده میلیونی از کسی داشتم و بهم پرداخت کرد، پیش خودم گفتم خیلی خوب است در اینجا اگر چیزی بکارم سریع برداشت میکنم و آمدم دنور شدم، دیدم اصلا حس و حالم در حال تغییر است و متوجه شدم موضوع چیز دیگری است و جنس خاصیت چیز دیگر و نور دیگری است، انگار به تصفیه و پالایش سرعت میبخشند.

در بیرون از کنگره هم همینطور است، حرکت کردن در مسیر بخشش میتواند خیلی از گرهها را باز کند، کسانی که در لژیون سردار در مسیر بخشش حرکت میکنند ریزش آنها خیلی کم است و ماندگاری و خدمتگذار بودن آنها خیلی بیشتر است.

از اینکه به بنده وقت مشارکت دادید از همه شما ممنونم.
تهیه و تنظیم: مسافر هادی لژیون یکم
عکاس: همسفر فرهاد لژیون دوم
مرزبان خبری: مسافر حجت
- تعداد بازدید از این مطلب :
140