جلسه چهارم از دوره هجدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ساوه به استادی همسفر رقیه، نگهبانی همسفر فخری و دبیری همسفر زهره با دستور جلسه «وادی هفتم (رمز و راز حقیقت در دو چیز است: یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینماییم.) و تاثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱۷ شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که خداوند اذن را صادر کرد که من در کنگره باشم و خدمت کنم تا آموزش بگیرم و به آرامش برسم. از دبیر، نگهبان، مرزبانان، ایجنت و راهنما همسفر فرشته که اجازه دادند من در این جایگاه باشم تشکر میکنم. دستور جلسه این هفته ما وادی هفتم هست که تیتر وادی :(رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینماید.) رمز را همه میدانیم چه هست، یک چیزی که یک کلید، یک حروف و شکلی که یک قفل و یا گرهای را باز میکند. راز یک چيزی که پنهان است و باید به وسیله رمز بتوانیم آن راز را پیدا کنیم و حقیقت هم چیزی که همیشه بوده و هست. وادی هفتم یک حقیقی است که دیروز بوده، امروز هست و فردا هم خواهد بود. در خیلی از مسائل ما راه را درست نمیرویم و سر از بیراهه در میآوریم، در همه مسائل این هست و نه اینکه فقط در اعتیاد بوده در خیلی از مسائل بوده که ما راه درست را پیدا نکرده بودیم.
اعتیاد یه چیزی هست که از روز ازل بوده و هیچ وقت، هیچ راهی برایش پیدا نشده تا به امروز که به وسیله کنگره و مهندس این راه درست پیدا شده که یک درمان کامل و قطعی برای اعتیاد است. حالا من مصرفکننده این راه را پیدا کردم و به درمان رسیدم. در صفحه اول وادی آقای مهندس میگویند: که خیلیها بودند که راه را پیدا نکردهاند و دیگران گفتند که اراده ندارند و دوست ندارد مواد را ترک کند، نه، برای اینکه او راه را پیدا نکرده و در آخر هم دست به خودکشی میزند.
من یک مصرفکننده را در گوشهای دیدم و بیخیال و تنها بودم و دیدم او به سر خودش میزند و مینشیند و میایستد، از دیروز با این مسئله درگیرم که من همسفر یا اطرافیان میگوییم آن مصرفکننده از اعتیادش لذت میبرد و خوش میگذراند؛ ولی به این فکر میکنم که چه دلیلی دارد آن شخص با این حال و حس فکر کنیم لذت میبرد، ولی در واقع اینطور نیست. یک مصرفکننده تا یک جاهایی لذت میبرد ولی از یک جایی به بعد در رنج و عذاب هست و راه را پیدا نمیکند و شاید هم الان میداند که کنگره وجود دارد؛ ولی اذن هنوز برای او صادر نشده که بیاید تا به درمان برسد.
گاهی اوقات دیدم را عوض کنم که اگر من اینجا هستم و اگر راه برای من پیدا شد و مسافر من اینجا به درمان و به حال خوش رسید، این اتفاق را فراموش نکنم و بدانم که چه اتفاق بزرگ و چه معجزه بزرگی در زندگی من بوده که حال من و مسافرم خوب هست. چیزی که باعث میشود امروز حالم خوب باشد برداشتهایی خوبی هست که من در سفر اول در کنگره به دست آوردم و به رهایی رسیدم به حرف راهنما گوش دادم چهل سیدی را خوب نوشتم و مواد و افکار منفی را کم کردم و شده رهایی و حال خوب برای من و خانوادهام و حالا من آمدم وارد سفر دوم شدم بمانم یا اینکه بروم و بگویم خداحافظ، من که رها شدم و دیگران هم مهم نیستند. آیا آنهایی که پشت این در هنوز منتظر هستند و نتوانستهاند بیایند مهم نیستند؟ آیا این ارثی که الان به ما رسیده نباید به بقیه هم برسد؟ من باید رها کنم و بروم، نه اینطور نیست، سفر دوم یک چیز دیگریست و یک برداشتهایی دیگر است.
هفته یک بار در کارگاه آموزشی شرکت میکنم و سیدی مینویسم آنجا برداشتم را برمیدارم، حالا چی برمیدارم، مثل گاو صندوقی هست وقتی با رمز و کلید درش را باز میکنی، حالا چه چیزی میخواهی برداری، آیا چیز خوب را میخوای برداری یا آن چیزی که آشغال و به درد نخور و حالت را بد میکند را میخواهی برداری؟ کنگره هم برای ما همینطور هست. وقتی من سیدی را گوش میدهم یک جمله از آقای مهندس در ذهنم میماند، یک جایی در زندگی من یک گرهی ایجاد میشود و آن وقت حرف آقای مهندس یا استاد امین به یادم میآید و با خودم میگویم اگر این کار را کنم حتماً درست میشود و واقعاً هم همینجور میشود. کنگره یک معجزه است که همه چیز در کنگره خود به خود درست و گرههای کوچک و بزرگ حل میشود گویی که تو هیچ کاری انجام نمیدهی، چون من آموزش و برداشت را در اینجا گرفتم و امروز دارم نتیجهاش را میبینم.
در ادامه گزارش تصویری از اهدای لوح تقدیر برای سرداری و دنوری



اهدا نشان پیمان همسفر طاهره

مرزبان کشیک: همسفر مرضیه و مسافر حسن
تایپ: همسفر مهرناز رهجوی راهنما همسفر حمیده ( لژیون دوم)
عکاس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر سهیلا ( لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه نگهبان سایت
نمایندگی ساوه
- تعداد بازدید از این مطلب :
127