دهمین جلسه از دوره سوم کارگاههای آموزشی_ خصوصی کنگره ۶۰ ویژهٔ خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی نسترن اصفهان، با استادی راهنما مسافر مرجان، نگهبانی مسافر نسرین و دبیری مسافر الهه، با دستور جلسه: «وادی هفتم و تأثیر آن روی من» روز شنبه ۱۵ شهریورماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، مرجان هستم یک مسافر.
از خداوند بزرگ سپاسگزارم که به من فرصت زندگی داد تا بتوانم راه درست را پیدا کنم. از آقای مهندس و خانوادهٔ ایشان، بسیار سپاسگزارم؛ همچنین تشکر ویژه دارم از ایجنت، مرزبانان محترم، خانم فریبا عزیز، خانم مهری و تمامی عزیزانی که به نوعی در حال خدمت و کمک به انسانها هستند. قدردانی میکنم از مسئولین که در این روز فرخنده، من را دعوت کردند تا در کنار شما عزیزان، جشن یک سال رهایی خانم الهه را برگزار کنیم.
دستور جلسهٔ امروز دارای دو موضوع میباشد. ابتدا در مورد وادی هفتم صحبت میکنم. وادی هفتم دربارهٔ انتخاب راه درست، طیکردن آن و این است که برداشت من از پیمودن این مسیر چیست؟ من از این وادی درسهای زیادی گرفتم. واقعاً در سفر اول، این وادی بسیار به من کمک کرد.
تعداد زیادی از انسانها درگیر بیماری اعتیاد هستند و هرچه تلاش میکنند، راه درست را پیدا نمیکنند. خودِ من بسیار از اعتیادم رنج میبردم و تمایل زیادی داشتم که از شرّ این بیماری نجات پیدا کنم. میخواستم درمان شوم. راههای زیادی را امتحان کردم و سختیها و مشقّتهای بسیاری کشیدم اما به نتیجهٔ مطلوب دست نیافتم، زیرا تمامی آن راهها کاملاً اشتباه بودند.
از همان زمان که دست چپ و راست خود را شناختم، با مسئلهٔ اعتیاد پدرم مواجه شدم! کودک بودم؛ شدت اعتیاد پدرم بهقدری بالا بود که شاهد تزریق او بودم. با اینکه پدرم بسیار مرد خوب، لایق و اهل ادب و شعر بود، اما اعتیاد، گنج درونش را ویران کرده بود. هرچه بیشتر تلاش میکرد، کمتر نتیجه میگرفت و همچنان در آن باتلاق تاریک دستوپا میزد.
گاهی او را به تخت میبستند و من شاهد درد کشیدن و رنج او بودم. بارها بهدلیل اعتیاد، روانهٔ زندان شد اما هرگز موفق به درمان نشد و ما زندگی بسیار سختی داشتیم. زمان گذشت تا اینکه خود من به دام اعتیاد افتادم و طعم تلخ آن را با تمام وجود درک کردم. زمانی که به اعتیاد خود پی بردم، بسیار غمگین و متأسف شدم. برای حل این مشکل، به هر دستاویزی چنگ میزدم اما هرچه بیشتر تلاش میکردم، بیشتر در تاریکیها فرو میرفتم. تا اینکه بالاخره خداوند مهربان، راه کنگره را به روی من گشود.
افراد زیادی را در زندگیام دیدم که نابود شدند، بدون آنکه راه نجاتی بیابند. درک کردم که «رمز» یعنی کلید. من با آمدن به کنگرهٔ ۶۰ درواقع کلید را پیدا کردم تا توسط آن، به «راز»های نهفتهٔ اعتیاد پی ببرم. سپس صورتمسئلهٔ اعتیاد که همان «راز» بود را شناختم و متوجه شدم سیستم تولید مخدرهای طبیعی بدنم از کار افتاده است. در کنگره آموختم با جایگزین کردن داروی OT، این سیستم حیاتی در طی ۱۰ الی ۱۱ ماه بازسازی و ترمیم میشود.
در کنگره، رمز و راز را در اختیار ما قرار دادند و گفتند حالا خودت تلاش کن، با این کلید صندوقچهای را باز کن که درونش سلامت، آگاهی، رهایی و حال خوب است. درون این صندوقچه، طلا، سکه و چیزهایی با ارزش قرار دارد؛ که با فراگیری علم زندگی، میتوانیم از آنها بهرهمند شویم.
ما در کنگره منابع آموزشی زیادی داریم که باید قدردان آنها باشیم: درمان اعتیاد، درمان سیگار، درمان چاقی و اضافهوزن. جناب مهندس میفرمایند: در جهان امروز، سه مسئله مهم وجود دارد که بهجز کنگره، راهی برای حل آنها وجود ندارد: درمان اعتیاد، درمان چاقی و درمان سرطان.
خوشبختانه جناب مهندس با تحقیقات گسترده و زحمات شبانهروزی در پی نجات بشر هستند و این برای ما افتخار بزرگی است. من بسیار خوشبختم که عضوی از کنگره ۶۰ هستم. امیدوارم بتوانم با خدمت عاشقانه، قطرهای از این اقیانوس باشم. از خداوند سپاسگزارم که در این بُعد از حیات، توفیق خدمت را به من عطا نمود.
صحبتهای استاد در مورد یک سال رهایی مسافر الهه:
برای الههٔ عزیز بسیار خوشحالم. وقتی وارد لژیون من شد، مانند همهٔ افرادی بود که راه را گم کردهاند؛ با شک، تردید و ایمانی ضعیف. البته اذیت شد و مدتی طول کشید تا مسیر خود را پیدا کند، اما با تلاش و پشتکار، راه درست را طی کرد و موفق شد.
ما امروز شاهد تولد او هستیم و از این بابت بسیار خوشحالم که او را در حال خدمت میبینم. الهه سفر بسیار خوبی داشت. سیدیهایش را بهطور منظم مینوشت، بهموقع میآمد و میرفت. اصلاً برای من زحمت ایجاد نکرد، فقط ایمانش ضعیف بود. امروز شاهد ایمان راسخ او هستیم؛ میبینیم چگونه از ناباوری، به باور مطلق رسیده و با تمام توان، در مسیر خدمت تلاش میکند.
پیام تولد یک سال رهایی مسافر الهه:
خانم الهه؛
خوشحالیم که در راه راست قدم برمیداری. سالها جهت را گم کرده بودی؛ برای یافتن راه، بسیار فکر کن و در انجام آن کوشش نما.

اعلام سفر مسافر الهه:
آنتیایکس مصرفی: قرص، گل، الکل_ روش درمان: DST_ داروی درمان: شربت OT_ مدت سفر اول: ۱۱ ماه و ۲۳ روز_ مدت رهایی: ۱ سال و ۲ ماه و ۱۵ روز_ راهنمای سفر اول: مسافر مرجان_ راهنمای سفر دوم: مسافر مهری_ رشته ورزشی: ایروبیک
اعلام سفر نیکوتین:
آنتیایکس مصرفی: انواع دخانیات_ روش درمان: DST_ داروی درمان: آدامس نیکوتین_ مدت سفر: ۱۰ ماه_ مدت رهایی: ۸ ماه_ راهنما: مسافر فاطمه
خواستههای مسافر الهه:
۱. درمان و سلامتی مادر و فرزندم. ۲. موفقیت و سلامتی برای آقای مهندس در رسیدن به اهداف بزرگشان؛ نجات انسانها از درد و رنج.
صحبتهای مسافر الهه:
سلام دوستان، الهه هستم یک مسافر.
ابتدا خداوند را شاکرم بهخاطر امروز، بهخاطر جایگاهی که در آن قرار گرفتم، این مکان مقدس و وجود ارزشمند آقای مهندس. نمیخواهم از گذشتهام بگویم، چراکه امروز برای من روز بزرگی است.
من حتی تصور هم نمیکردم که روزی درمان شوم. پیام من برای سفر اولیها این است که اگر الهه، پس از ۱۸ سال در تاریکی، امروز به این حال خوب رسیده، پس شما هم میتوانید. من افسردگی پس از زایمان داشتم و پزشکان برایم قرصهای آرامبخش تجویز کردند. بهمرور، به مصرفکنندهٔ قرص تبدیل شدم. ۱۸ سال تخریب قرص داشتم و در دو سال آخر، مصرف الکل و گل نیز اضافه شد.
تجربهٔ کابوسهای شبانه، بیخوابی و توهمات شدید داشتم، اما با آموزشهای کنگره و گوش دادن به سیدیها، بهویژه سیدی «کابوس»، متوجه شدم که این مسائل ناشی از تخریب دوپامین مغز است. راههای زیادی برای درمان امتحان کردم، ولی هر بار با شکست مواجه شدم. تا اینکه اتفاقی بسیار تلخ در زندگیام رخ داد؛ همان اتفاق مسیرم را به کنگره باز کرد.
پس از آن، قصد خودکشی داشتم، اما پسرم باعث شد دوباره بایستم و ادامه بدهم. خدا را شکر که راه من به کنگره باز شد. از جناب مهندس، خانوادهام، خانم مرجان، خانم مهری، خانم فریبا، خانم آوین، ایجنت و مرزبانان محترم، خواهرانم و پسر عزیزم سپاسگزارم.
تایپ: مسافر فاطمه، لژیون هشتم، نمایندگی نسترن اصفهان
ویراستار: مسافر کبری، لژیون یکم، نمایندگی نسترن اصفهان
عکاس: مرزبان خبری، مسافر سمانه، نمایندگی نسترن اصفهان
بازبینی و ارسال: راهنما همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
66