سلام دوستان، مجید هستم، یک مسافر. برداشت من از وادی دوم در مسایل حیاتی مسئولیت سپردن به خداوند، یعنی سلب مسئولیت از خویش، اینگونه است که، انسان همواره به علت ناآگاهی از رمز و راز خلقت خود، تنها در زمان مکافات و بلاها به یاد خالق و رب خودش میافتد؛ و این یعنی عدم معرفت و شناخت واقعی از خالق بلندمرتبه و توانا.
انسانی که به معرفت و آگاهی از ماهیت خلقت خودش و تواناییهای مافوق تصور خالقش پی نبرده است، همواره برای خالق تعیین مسئولیت میکند؛ به گونهای که خالق را خدمتگزار خود میبیند و در ذهن کوچک و خرد خود، خیال میکند که خالق مطیع و فرمانبردار اوست و خواستههایش را به صورت یک لیست بلند بالا از خالق، طلبکارانه، جستجو میکند. اگر هم خواستههایش برآورده نشود، بسیاری از این افراد بابت نرسیدن نیازهایشان از خداوند ناراحت میشوند.
این نوع نگرش نشاندهنده سطح پایینی از آگاهی و جهانبینی است. چنین افرادی زمانی که خواستههایشان تحقق مییابد، خداوند را قبول دارند و در غیر این صورت، از رحمانیت و ربوبیت خالق چشمپوشی کرده، او را در قلب و بر زبان تکذیب میکنند.
قبل از ورود به کنگره ۶۰، چون شناخت درستی از خود نداشتم و احساساتم نسبت به هدف زندگی و رسالت انسانی محدود بود. بیشتر اوقات، درگیر مسائل و غرایز مادی و دنیوی بودم. گویا تنها خودم را میدیدم و زندگیام خلاصه در خودخواهی و نفسپرستی شده بود ؛ اما غافل از این که مادیات در جهان خاکی، صور آشکار هستند و افولپذیرند، و انسان مالک هیچیک از دستاوردهایش نیست، جز پرهیزگاری و تقوا که صور پنهان و باطنیاند.
من، با حضورم در کنگره ۶۰، مشاهده کردم کسانی را که از ظلمت خارج شدهاند و اکنون به فکر رشد و ارتقای دیگران هستند. راهنمایانی که از عصاره جان خود به دیگران میبخشند و همیشه در تلاشند. آنان همواره، حال خوش را به همراه سعادت، برای دردمندان و گمشدگان طلب میکنند. برداشت من از این وادی این است که برای رسیدن به خود برترم و دانایی نسبت به درک نسبی از برنامه خداوند و علت خلقت انسان، به ویژه رسالت فردی، نیازمند تزکیه و پالایش نفس هستیم.
مهمترین شروع تزکیه و پالایش، نقطه احساس است؛ این تغییرات همواره از درون صورت میگیرند و من به این دانایی رسیدم که عوامل بیرونی تأثیر کمتری بر تبدیل احساسات من نسبت به خودم و جهان پیرامونم دارند. هر آنچه که قابل تغیر هست، باید از درون شکل گیرد، دقیقاً مانند چشمهای جوشان که حتی صخرههای عظیم اطراف، مانع جریان آن نمیشوند.
اما نکته بسیار مهم این است که خواستههای نفسانی و مراتب نفس من، به ویژه نفس اماره و نفس سرزنشگر، ضمیر ناخودآگاه مرا شکل میدهند و برای زندگیام موجودیت و معنا تعیین میکنند؛ چه در ظاهر و چه در باطن، در خواب و بیداری، دنیا و آخرت.
در حقیقت جایگاه من در حلقههای دیگر حیات بر اساس مراتب و طیف نفسانی من تعیین میشود. این حقیقت عدالت الهی است که در قرآن کریم به صراحت آمده است: در آخرت و روز حسابرسی به هیچ نفسی بیعدالتی نخواهد شد و هر آنچه انسان در دنیا کاشته، برداشت خواهد کرد؛ هیچ نفسی بار گناه نفس دیگری را بر دوش نخواهد کشید.
پس همواره باید در مسیر ارتقا، پیشرفت و تکامل نفس خود حرکت کنم. حرکت در مسیر صراط مستقیم، کاری ظریف، سخت و طاقتفرسا است؛ زیرا انسان باید از بسیاری از لذتهای زودگذر و افولپذیر بگذرد تا به جاودانگی که خداوند برایش رقم زده، برسد.
امیدوارم من و تمام کسانی که در کنگره ۶۰ در مسیر سبز احیا شدن حرکت میکنند، جزو افراد غافل از این حقیقت نباشیم و همواره به نفس خود توجه کنیم. دنیای فانی با همه جذابیتهایش، گاهی بر اثر ناامیدی برای انسان تیره و تار میشود، اما باید دانست که بزرگترین معجزه حیات، پیدا کردن راهحل مشکلات و رسیدن به آرامش درونی و آسایش بیرونی است.
بله دوستان، این است معماری خالق بیهمتا؛ که من بتوانم از زندگی، داشتهها و نداشتههایم نهایت لذت را ببرم، بتوانم با قناعت نفس خود را آموزش دهم و بشکافم آنچه شکافتنی نیست، در دل سنگ بروم و ترکیبهای تازه را جدا کنم. این است جهانبینی حقیقی که بر اساس اختیار و فرماندهی درونی، مسیر رشد را هموار میسازد.
- تعداد بازدید از این مطلب :
163