یازدهمین جلسه از دوره اول سری کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی تربت حیدریه در روزهای یکشنبه با استادی مسافر حمید و نگهبانی موقت مسافرمهدی و دبیری موقت مسافر حمید با دستور جلسه "وادی هفتم و تاثیرآن روی من" در تاریخ 16 شهریور ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حمید هستم یک مسافر.
تشکر میکنم از نگهبان جلسه که استادی جلسه را به من واگذار کردند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه این هفته " وادی هفتم (رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینماییم) و تاثیر آن روی من میباشد " میباشد.
در کنگره ابتدا هر جلسه نوشتار هایی خوانده میشود که آخرین آنها بهترین راه است؛ همه انسان ها تصور میکنند بهترین راه کوتاه ترین راه است در نتیجه به درستی و نادرستی آن توجه ندارند، لذا مشق هایشان همیشه نا تمام و بی محتوا باقی میماند و مجبور میشوند دوباره بنویسند غذای نیمه پخته و یا خام قابل خوردن نیست.
همه دوست دارند که زود به هدف خود برسند و هر کاری میکنند که راه کوتاهترشود و نتیجه آن میشود افرادی که حتی دست به خود کشی میزنند، آنها تصور میکنند که راه بهتری برای رهایی از مشکلات وجود ندارد، در نتیجه مشق هایشان همیشه نا تمام میماند.
وادی هفتم در بین چهارده وادی کتاب رسیدن به خود میانه وادی ها است، در این وادی راه رسیدن به حقیقت را به ما نشان میدهد. حالا حقیقت به چه معنا است؟ حقیقت طبق آموزش های کنگره چیزی است که بر درستی و راستی دلالت دارد.
تعریف حقیقت همیشه یک چیز است. اما برای ما کسانی که تاریکی ها را تجربه کردهاند، حقیقت معنای دیگری داشته است، هر آنچه که به نفع آنها بود حقیقت نام داشت.

اعتیاد یک بیماری جسمی است و ابتدا باید جسم درمان شود، جناب آقای مهندس با کشف متد DST توانستند طی 10 الی 11 ماه جسم را درمان کنند. ما با موادی که از بیرون وارد بدنمان کرده بودیم تخریب های زیادی را در قسمت سیستم ایکس خود به وجود آورده بودیم.
با ورود به کنگره علاوه بر جسم صور پنهان هم درمان میشود، زمانی که ما در کنگره درمان میشویم زندگی ما منظم میشود و مواردی که قبلا برای ما مهم نبود را رعایت میکنیم.
مانند خوابیدن زمانی که همه بیدار میشدن من خواب بودم و زمانی که همه میخوابیدن من بیدار میشدم، چون موادی که باید ترشح میشد تا من به خواب بروم بهم ریخته بود.
دستور جلسه هفته پیش از فرمانبرداری تا فرماندهی بود، خیلی از ما تصورمان از فرماندهی این است که در خانه به اعضای خانواده دستور بدهیم و وظایف خود را به گردن آنها بیندازیم. اما من در کنگره متوجه شدم که فرماندهی به این معنی است که اگر من فرمانی میدهم اول باید خودم بتوانم آن را اجرایی کنم.
اگر من فرمان میدهم که ساعت 10 شب بخوابید، باید بتوانم این کار را اول از همه خودم انجام دهم باید بتوانم بدنم را تنظیم کنم تا در ساعت 10 شب خودکار خوابم ببرد.
من باید نیروهای بازدارنده و منفی را بشناسم و برای عبور از مشکلاتی که این نیروهای مانند ترس برای من بوجود میآورند باید فرمان بردار بود که اگر ما فرمانبردار نباشیم و فرامین راهنما را به اجرا در نیاوریم قطعا به حال خوش و درمان نخواهیم رسید و در مشکلات خود باقی خواهیم ماند. ممنونم که با سکوت خود به صحبت های من گوش کردید.
مرزبان کشیک: مسافرخیرالله
تایپ: مسافر رامین
ارسال خبر: مسافر حبیب
- تعداد بازدید از این مطلب :
274