هفتمین جلسه از دوره پنجاه و دوم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی شفا مشهد، با استادی مسافر مهدی، نگهبانی مسافر ابراهیم و دبیری مسافر اسماعیل با دستور جلسه "وادی هفتم و تاثیر آن روی من" یکشنبه 16 شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم مسافر. از نگهبان جلسه، لژیون مرزبانی و راهنمای عزیزم ممنونم که افتخار این خدمت را به من دادند. دستور جلسه «وادی هفتم و تأثیر آن روی من». عنوان آن نیز چنین است: کشف حقیقت در کنگره ۶۰؛ اول یافتن راه و دوم برداشت شخصی.
اگر بخواهم از خودم بگویم، فکر میکنم این دستور جلسه حتی پیش از ورودم به کنگره و آشنایی با وادیها، در زندگیام اجرا شده بود. چون در طول ۱۷ سال تخریب، هرگز قطع مصرف نداشتم. همیشه کسانی را میدیدم که سه روز، شش ماه یا مدتی کوتاه قطع مصرف میکردند، اما دوباره برگشت میخوردند. همیشه به خودم میگفتم: اگر راهی باشد که برای اولین بار مواد را کنار بگذاریم، شاید بشود دوام آورد. تا اینکه از شدت بیزاری از مصرف، در ذهنم این سؤال شکل گرفت.
بعد ناگهان دیدم چند نفر از دوستان نزدیکم وارد کنگره شدند، در حالی که من هیچ چیز از کنگره نمیدانستم. با خودم گفتم: یک هفته، ده روز یا یک ماه دیگر دوباره برمیگردند. اما گذشت و شد یک سال، دو سال و چند سال. پرسیدم: اینجا کجاست که هم حالشان خوب است و هم درمان شدهاند؟ همانجا برایم روشن شد که باید بیایم و ببینم چه رازی در کار است که آنها به چنین حال خوشی رسیدهاند. وارد کنگره شدم. به نظرم رمز کار همین بود: خواست. در یکی دو ماه اول سفرم، زیاد با وادیها آشنایی نداشتم، اما کمکم فهمیدم حقیقت در «قطع مصرف» خلاصه نمیشود. حقیقت اصلی، صفات بد و رفتارهای نادرست ماست که باید تغییر کند تا به حقیقت برسیم.
در کنگره ۶۰ بارها گفته میشود که قطع مصرف کوچکترین کاری است که این مجموعه انجام میدهد. من هم پس از چند ماه متوجه شدم بسیاری از روابط خانوادگی و اجتماعیام به خاطر اخلاق بد و صفات منفیام قطع شده بود. فهمیدم باید اینها را اصلاح کنم و به دنبال تخریبهای دیگری، غیر از مواد، در خودم بگردم.
راهنمایم (خدا خیرشان بدهد) درست در زمانهای لازم به من گوشزد میکردند. بعد از چند ماه سفر متوجه شدم حقیقت کنگره ۶۰، همانطور که آقای مهندس تأکید کردهاند، «درست زندگی کردن و انسان بودن» است، نه فقط قطع مصرف.
همچنین آقا مصطفی در لژیون همیشه میگویند: اگر میخواهی حالت خوب شود، ببین آنهایی که حالشان خوب است چه کردهاند و همان را انجام بده. مثالی هم هست که نمیدانم در کتاب خواندم یا از زبان آقای مهندس بیان شده است. مثل کوهنوردی است که قلهای را چند بار فتح کرده، باید ببینی جای پایش کجاست، تو هم همانجا پا بگذاری. اگر بخواهی خودسری کنی و مسیر دیگری بروی، قطعاً سقوط میکنی.
من در سفر اولم فقط به همین دلیل موفق بودم که به بزرگترها و کسانی که حالشان خوب بود نگاه کردم و کارهای آنها را تکرار کردم.
آقای مهندس هم گفتهاند: در این مسیر، قفلسازان زیادند ولی کلیدسازان اندک. باید به جایی برسی که بتوانی اینها را از هم تشخیص بدهی. یعنی ببینی کسانی که درست سفر کردهاند چه کردهاند و همان راه را بروی.

در ابتدا شاید فکر کنیم کشف حقیقت فقط به درمان مواد مربوط است، اما کمکم میفهمیم این وادی در کوچکترین مسائل زندگی هم جاری است: در رفتار، گفتار، مسائل مالی و شغلی. نکته اصلی وادیها همین است که باید آنها را اجرا کرد. تا عمل نکنی، به حال خوش نمیرسی.
اگر من معنای این وادیها را درک کنم و در زندگی، در روابط خانوادگی، اجتماعی و شغلیام پیاده کنم، قطعاً به حقیقت نزدیک میشوم و به حال خوشی که هدفم است میرسم. چون درمان مواد را خیلیها در کنگره تجربه میکنند، اما آن حال خوش است که اصل و مهمترین هدف است.
ممنونم که با سکوتتان به صحبتهای من گوش کردید
مرزبان خبری: علیاصغر
عکاس: مسافر صابر ل11
تایپ: مسافر احمد ل18
تنظیم و ارسال خبر: مسافر مهراد ل11
- تعداد بازدید از این مطلب :
135