جلسه دهم از دوره چهل و هفتم کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره 60 نمایندگی شهرری به استادی راهنمای محترم مسافر امیر، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر هاشم با دستور جلسه "وادی هفتم و تاثیر آن روی من" شنبه 15 شهریور 1404 ساعت 16/30 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان امیر هستم یک مسافر؛ از اساتید حاضر و اساتید ناظر تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار بنده قرار دادند. قبل از اینکه جلسه را شروع کنیم، لازم و واجب میدانم اولین سال رهاییِ اضافهوزنِ راهنمای جونز، نمایندگیمان و نگهبان روزهای شنبه، آقا رضا را صمیمانه تبریک بگویم.
دستور جلسه امروز دو بخش دارد: بخش اول، وادی هفتم و تأثیر آن روی من، و بخش دوم، جشن تولد اولین سال رهایی مسافر اسماعیل.
خب، وادی هفتم میگوید: «رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت میکنیم.». همانطور که در متن وادی نوشته شده، ما چهار وادی ابتداییِ تفکر را پشت سر میگذاریم و یاد میگیریم چطور تفکر کنیم. وادی پنجم میگوید تفکر بهتنهایی کافی نیست و باید در مسیر تفکرات حرکت کنیم. وادی ششم میگوید در این حرکت باید حکم عقل را در قالب یک فرمانده کامل اجرا کنیم. و در ادامه، رمز و راز کشف حقیقت یافتن راه و آنچه برداشت میکنیم. اگر با حکم عقل جلو برویم، مسیر را قطعاً پیدا میکنیم و برداشتهای بسیار پرمحتوایی خواهیم داشت.
جا دارد از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر کنم بابت کشفی که در این دوره کردند؛ "درمان اعتیاد". یک اتفاق عجیب در جهان افتاده و آن درمان اعتیاد است. ما توفیق داریم در این بستر حضور داشته باشیم، هنوز هم بیرون از این در، شخص مصرفکننده را «معتاد» مینامند و فقط میگویند «برو ترک کن». اما در کنگره ۶۰ به لطف آقای مهندس و لطف خدا، این بستر فراهم شد؛ راه باز شد و اعتیاد بهعنوان بیماری مشخص شد و قطعاً هر بیماری نیاز به درمان دارد.
اگر روزی سرماخوردگی را بتوان با «ترک کردن» درمان کرد، اعتیاد هم با ترک درمان میشود! مسئله جالبی که در سیدی اخیر آقای مهندس فرمودند این بود که سیستمهای بهاصطلاح درمان اعتیاد، حتی در سطح کشور به عناوین مختلف کار میکنند، اما چیزی که کنگره ۶۰ مد نظر دارد این است که شخص مصرفکننده از سه ناحیه جسم، روان و جهانبینی دچار مشکل است و باید حتماً این سه ضلع درمان شوند.
اگر فقط دارو مصرف کنم و جسمم به تعادل نسبی برسد، درمان در من شکل نگرفته است. چرا؟ چون من با یک سطح آگاهی وارد زندگی شدم، در همان سطح با اعتیاد درگیر شدم، و اگر همچنان در همان سطح آگاهی بمانم، تکرار تاریخ اتفاق میافتد. یعنی بعد از ترک یا حتی درمان، دوباره به نقطه مصرف مواد برمیگردم. پس بالا بردن سطح آگاهی لازمه درمان است. باید سطح آگاهیام نسبت به قبل بالاتر برود تا در خصوص مصرف مواد به مرحله «نفس مطمئنه» برسم.


چیزی که برایم جالب است برداشتهای متفاوتی است که در جلسات مطرح میشود. همین نشاندهنده مسیری است که در آن قرار داریم. هر کس به نوعی برداشت میکند. خودم گاهی روی موضوعی تمرکز میکنم و هفتهها و ماهها در موردش فکر میکنم تا به نتیجه برسم. یکی از چیزهایی که خیلی ذهنم را درگیر کرده، این است که در کنگره میگوییم «درمان فوق ترک و تعادل فوق درمان»؛ اما سؤال اینجاست: تعادل در چه چیزی؟
ما آموزش میگیریم تا در مسیر صراط مستقیم قرار بگیریم. این صراط مستقیم ما را به مرحله صلح و آرامش میرساند. با این آموزشها با یکسری قدرتهای درونی و بیرونی آشنا میشویم. استفاده کردن از این قدرتها خیلی مهم است و اینجا تعادل نقش اساسی دارد.
برای مثال، قدرت دیدن، شنیدن و تکلم. مثل وقتی که پشت فرمان ماشین مینشینیم؛ صفحه کیلومتر سرعت ۲۰۰ یا ۳۰۰ را نشان میدهد، این به معنی آن نیست که همیشه با ۳۰۰ کیلومتر برانیم. خیابان، چهارراه، کوچه و اتوبان هر کدام سرعت خاص خود را دارند. همینطور در زندگی، اگر قدرت دیدن و شنیدن و گفتن را بدون تعادل استفاده کنیم، دچار تخریب میشویم؛ هم خودمان و هم دیگران. باید یاد بگیریم دیدن بهموقع، ندیدن بهموقع، شنیدن خوب، نشنیدن خوب، حرف زدن یا حتی حرف نزدن چه زمانی لازم است. این تعادل است که جلوی تخریب را میگیرد.
و اما بخش دوم دستور جلسه: جشن تولد اولین سال رهایی مسافر اسماعیل.
اسماعیل محصول مشترک لژیون سوم و لژیون هشتم قدیم است. با راهنمایی آقا داوود سفرش را آغاز کرد. اسماعیل هم مثل آقا داوود صبور، متین و آرام است.
اسماعیل پسری کاردرست، مهربان و خدمتگزار است. بلافاصله بعد از رهایی مشغول خدمت شد. حتی در سفر اول در جایگاه دبیری لژیون خدمت میکرد. من از او خیلی تشکر میکنم چون به من کمک زیادی کرد. بعد وارد سایت نمایندگی شد و تا امروز هم در سایت خدمت میکند.
اسماعیل هم قطعاً ضعفهایی دارد، ولی آنچه مشخص است این است که با خدمتهایی که انجام میدهد، جایگاههای دیگری هم گرفته است؛ مثل خدمت در ساختمان سیمرغ و بخش OT. من به او خدا قوت میگویم.
اسماعیل یکی از بچههایی است که خودم از او یاد میگیرم. خیلی مهربان است. در این روز قشنگ، دو آرزو برایش دارم: اول اینکه یکی از شالهای رنگی کنگره را روزی دور گردنش ببینم؛ و دوم اینکه هرچه زودتر داماد شود!
تبریک به جناب آقای مهندس که این بستر را برای ما فراهم کردند.
امیدوارم اسماعیل همچنان در آموزشها و خدمتها موفق باشد.
"در ادامه تولد 1 سال رهایی مسافر اسماعیل از لژیون سوم"

اعلام سفر مسافر اسماعیل:
سلام دوستان اسماعیل هستم مسافر، آخرین آنتی ایکس قرص B2 ، یازده ماه و هفده روز سفر کردم، به روش DST با داروی OT نام راهنما آقای امیر عابدی، رهایی از بند مواد 1 سال و 4 ماه، در ادامه یک سفر نیکوتین به راهنمایی آقای بهروز عبدی داشتم، رهایی از بند سیگار 6 ماه

آرزوی مسافر اسماعیل:
آرزو می کنم که انشااله امسال یک ملک خوب برای شعبه شهرری خریداری نماییم

خلاصه سخنان مسافر اسماعیل:
سلام دوستان، اسماعیل هستم یک مسافر، تشکر میکنم از جناب آقای مهندس که این بستر را فراهم کردند تا ما بیاییم و به راحتی به رهایی برسیم. از راهنمای خوبم آقا امیر تشکر میکنم که خیلی کمک کردند. از آقا داوود عزیز ممنونم، خیلی به من کمک کردند. از حسنآقای زمانپور هم تشکر میکنم؛ واقعاً اگر حسنآقا نبود، نمیدانستم میمانم یا نه. کارش خیلی درست است.
من قبل از ورود به کنگره کلاً در یک مسیر دیگر بودم. دنبال عرفان و این صحبتها میرفتم، کلاس داشتیم و مدام در کلاسها بودیم.وارد کنگره که شدم خیلی به من کمک شد. من تقریباً ۱۰ یا ۱۱ سال تخریب داشتم، آمدم کنگره، ۱۱ ماه سفر کردم و در تاریخ ۴/۳/۱۴۰۳ به رهایی رسیدم.
از آقا مرتضی عزیز تشکر میکنم؛ مرتضی فراهانی در ساختمان سیمرغ خیلی به من کمک کرد. از امیر حسنی تشکر میکنم، از حسین آقا، مسئول سایت ممنونم که خیلی هوای مرا داشت. از آقا بهروز عزیز، راهنمای سیگارم هم تشکر میکنم؛ خیلی به من کمک کرد.
و درآخر از جناب آقای مهندس بابت متدهایی که طراحی کردند سپاسگذارم. خدا را شکر همه چیز انجام شد و به نتیجه رسیدیم.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر مسافر اسماعیل:
سلام دوستان، سپیده هستم، یک همسفر، خیلی خوشحالم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم، واقعاً باعث افتخار است. حس خیلی خوبی دارم که در جمع خانواده بزرگم، خانواده کنگره ۶۰ و شعبه پرانرژی و پر از عشق و صفای شهرری هستم.
دیدن لبخند خوشحالی بر لبان پدر و مادر این عزیز، و همه اتفاقاتی که دستبهدست هم دادهاند، یک حس خیلی خوب برایم ایجاد کرده است. خدا را هزار مرتبه شاکرم. بهشدت به این باور دارم که هیچ اتفاقی در این جهان، اتفاقی نیست. عوامل زیادی باید دستبهدست هم بدهند تا یک مسافر و یک همسفر وارد کنگره ۶۰ بشوند، و باز عوامل زیادی لازم است تا مسافر به رهایی برسد.
در این رهایی، همه نقش دارند؛ از مرزبانان، راهنمایان محترم، تا مشارکت عزیزان. اما فکر میکنم یکی از عوامل خیلی تأثیرگذار، وجود همسفری است که با عشق و آگاهی در کنار مسافر قرار میگیرد. نه برای دخالت، بلکه برای حمایت. در کنار مسافر آموزش میگیرد، خودش رشد میکند، اعتیاد را میشناسد، انسان را میشناسد، و عاشقانه پر پرواز مسافر میشود تا او به رهایی برسد و حالش خوب شود.
افتخار دارم که راهنمای خواهر این بزرگوار هستم در شعبه شمس؛ خانم هانیه عزیز که بسیار منظم و پرتلاش است. با وجود دو فرزند، همیشه سر موقع در کلاس حضور دارد. فرمانبردار خوبی است و با عشق در کنار برادرش، بهعنوان همسفر خدمت میکند. امیدوارم شال خدمتی را روزی دور گردنش ببینم که یکی از آرزوهای بزرگ من است.

خلاصه سخنان همسفر مسافر اسماعیل:
سلام دوستان، هانیه هستم همسفر اسماعیل، خدا را شاکرم که در این مکان قرار گرفتیم. از آقای جناب آقای مهندس و خانم آنی خیلی تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند تا ما بتوانیم بیاییم، سفر کنیم و رها شویم. خدا را خیلی شاکرم بابت اسماعیل جان که خیلی خوب سفر کردند و خیلی خوب به رهایی رسیدند. از راهنمایان محترم ایشان تشکر میکنم که در این مسیر کمکش کردند. همچنین از راهنمای خوب خودم خیلی ممنونم که در این مسیر کنارم بودند.









مرزبان کشیک: مسافر محمد
تنظیم و ویراستار: مسافر رضا از لژیون چهاردهم
تایپ: مسافر هاشم از لژیون ششم
مسافران و همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
259