موضوع مقاله در مورد وادی هفتم است که در این وادی میگوید «رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است، یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینمائیم». همیشه انسان در حال انتخاب مسیر است و اصولاً انسان به خاطر ویژگی خاصی که خداوند به او داده و آن ویژگی قدرت اختیار است که پیش نیازش هم آموختن علم است و میتواند مسیرش را خودش انتخاب کند.
حال اختیار یعنی چه؟ اگر نگاه کنیم میبینیم که چرا خداوند این اختیار را به ما داده است؛ ولی به دیگر مخلوقات نداده است، دلیل آن به خاطر یادگیری علم است که در وجود انسانها است ولی در حیوانات اینطور نیست و نمیتوانند در هستی دخل و تصرف کنند.
اختیار این است که انسان میتواند در گذرگاههای مختلف یک مسیر را انتخاب کند و ما دائماً با این قضیه سر و کار داریم یعنی انتخاب مسیر و این مسیرهایی که به وجود میآید سرآغاز خط دیگری میشود، پس این تشخیص مسیر خیلی مهم است. رمز یعنی یافتن راه، و راز مسیری است که در آن طی میکنیم، حقیقت آن چیزی است که همیشه دنبالش هستیم چون اصل، ریشه و ماهیت هر چیزی حقیقت میباشد.
مگر غیر از این است که؛ اگر انسان بتواند به اصل و ماهیت هر چیزی پی ببرد در نهایت خوشبختی میباشد؟! تمام تلاش بزرگان هم همین است که به ریشه برسند، یعنی بتوانند به حقیقت موضوع پی ببرند. به قول معروف که میگویند؛ چون به حقیقت نرسیدهاند ره افسانه زدند.
پس اگر انسان بتواند حقیقت را پیدا کند همه چیز حل میشود. آقای مهندس در آموزشهای کنگره میفرمایند: «کشف یعنی تبدیل صور پنهان به صور آشکار، یعنی چیزی که پنهان بود را پیدا کنیم». انسان اگر علمی را بخواهد یاد بگیرد زیاد سخت نیست ولی پیدا کردن راه خیلی سخت است مثل درمان اعتیاد.
برای مثال باغ برای چه کسی قابل استفاده است؟ شرط اولش این است که انسان باید در آن باغ و در آن فضا باشد، حال کسی که در این باغ میگردد و از میوههایش استفاده میکند و شخص دیگری که سعی میکند در این باغ، درخت جدیدی بکارد با هم فرق میکنند. پس اگر رمز چیزی را پیدا کردیم یعنی وارد باغ شدیم و تازه از این به بعد حرکت شروع میشود و احساس میکنید جواب میگیرید، تلاش میکنید که تلاشت به بار بنشیند و زحماتی که میکشید به هدف برسد.
قبل از ورود به کنگره۶۰ همه ما برای ترک اعتیاد به روش سقوط آزاد پناه میبردیم؛ ولی هر بار به نتیجه نمیرسیدیم چون اصلاً در مسیر نبودیم. انتخاب مسیر درست ۵۰ درصد موضوع است، حال ممکن است کسی بیاید در باغ و سعی کند شاخههای باغ را بشکند اینجا خود را از نعمتهای آن باغ محروم میکند.
وقتی وارد کنگره۶۰ میشویم و میخواهیم درمان اعتیاد را انجام دهیم، مسیر به روشنایی وجود دارد و کلاس هم برای آموزش است؛ ولی انگار مسیر برای یک عده نامرئی است چرا؟ چون جاده برای کسی قابل استفاده است که در مسیر باشد؛ باید سالهای سال طول بکشد تا انسانی در مسیر درست باشد و بتواند حرکت کند.
برای مثال باید سالهای بسیار انسان در مسیر باشد تا بتواند به دانشگاه ورود کند. برای کسی که در مهد کودک است دانشگاه قابل استفاده نیست؛ از این مثال میتوان نتیجه گرفت که انسان باید سالهای زیادی تلاش کند تا به رمز یک موضوع محرم شود، برای محرم شدن شرط اول محرومیت است.
انسان باید محرومیت را تجربه کند و به قول خودمان خماری را تجربه کند تا کمکم در وجودش ظرفیت شکل بگیرد تا بتواند به رمز آن موضوع محرم و قابل رویت شود. این محرمیت زمانی اتفاق میافتد که حس انسان پالایش پیدا کند مثل آقای مهندس دژاکام که ۱۷ سال سختی کشید تا به رمز موضوع اعتیاد محرم شود.
به دیگر سخن با پالایش حس انسان برای پیدا کردن حقیقت آمادگی پیدا میکند. جایگاه حس، قلب انسان است. انسان با پالایش قلبش راه را پیدا میکند ولی راز را با عقلش متوجه میشود و برداشت میکند. اگر دقت کنیم میبینیم که نیمه اول مال قلب و نیمه دوم مال عقل است؛ پس اگر قلب پر از حس کینه و حسادت و تاریکی باشد راه را نمیتوان پیدا کرد اگر هم پیدا شود گم میشود و در ادامه اگر حکم عقل را در قالب فرمانده اجرا کنیم راز را درست برداشت میکنیم.
راه درست و مسیر درست یک اصل مهم دارد و آن اصل کمترین کنش است؛ یعنی اگر راهی را انتخاب کردیم که در آن سختی، مشکلات باشد و نتیجه بد بدهد نشان میدهد که راهی که انتخاب کردهایم غلط است. راه درست راهی نیست که کوتاهتر باشد؛ بلکه راهی است که کمترین تلفات را داشته باشد. مثل روش DST برای درمان اعتیاد در کنگره۶۰ و این يکی از الطاف خدای عزیزمان است که به تکتک ما اعضای کنگره۶۰ اعطاء شده است.
منابع: سیدی محرم از آقای امین
نویسنده: راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر پروانه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی طارم
- تعداد بازدید از این مطلب :
129