وادی هفتم یکی از عمیقترین، وادیهاست که موضوع اصلی آن «رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز؛ یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت میکنیم.» است.
در واقع این وادی به ما میگوید که حقیقت هیچوقت، یکشبه به دست نمیآید و کسی نمیتواند، بدون پیمودن مسیر و بدون تلاش واقعی، به مقصدی ارزشمند برسد.
من وقتی با این وادی آشنا شدم، متوجه شدم که خیلی وقتها دنبال میانبُر و راهِ ساده بودم، درحالیکه اصل رشد در همین مسیر رفتن و تلاشکردن است.
در وادی تأکید میشود که شناخت راه از خود حقیقت جدا نیست؛ یعنی اگر من راه درست را انتخاب کنم، در همان مسیر آرامآرام حقیقت برایم آشکار میشود. این مفهوم برای من شبیه زندگی روزمره است.
وقتی هدفی مثل درسخواندن برای کنکور یا یادگیری یک مهارت را انتخاب میکنم، حقیقتِ توانایی و استعداد من فقط در طول راه مشخص میشود، نه در ابتدای کار. این نگاه باعث شد، بیشتر به مسیرم ارزش بدهم و فقط به نتیجه نهایی فکر نکنم.
یکی دیگر از نکات مهم، وادی هفتم این است که انسان باید راه درست را بشناسد؛ وگرنه ممکن است عمری در بیراهه قدم بزند. من این را وقتی در زندگی خودم بررسی کردم، دیدم بارها پیشآمده که باعجله یا از روی احساس تصمیم گرفتم؛ اما نتیجهای نگرفتم.
این وادی به من یاد داد، قبل از شروع هر کار لحظهای بایستم، راه را بررسی کنم، مشورت بگیرم و بعد قدم بردارم؛ چون انتخاب مسیر اشتباه مساوی با هدردادن زمان و انرژی است.
همچنین به موضوع برداشت هم پرداخته میشود. برداشت؛ یعنی آنچه من از مسیر و از تجربهها میآموزم. دو نفر ممکن است یک راه مشترک را طی کنند؛ اما برداشتهایشان کاملاً متفاوت باشد.
این بخش از وادی، برای من خیلی مهم بود؛ چون فهمیدم هر سختی و مشکلی میتواند، دو جور معنی داشته باشد: یا به شکل مانع دیده میشود، یا به شکل درس. وقتی یاد گرفتم برداشت مثبت داشته باشم، حتی شکستها هم برایم ارزشمند شدند.
این وادی بهنوعی، مسئولیتپذیری را هم به من یادآوری میکند؛ یعنی هیچکس بهجای من نمیتواند، راه را برود یا برداشت کند. من باید خودم انتخاب کنم، خودم حرکت کنم و خودم از نتایج یاد بگیرم.
قبلاً بیشتر دنبال این بودم که دیگران راه را برایم باز کنند؛ اما حالا میدانم که این اتفاق نمیافتد. هرکسی فقط میتواند راهنمایی کند؛ اما رفتن و فهمیدن، وظیفهٔ شخصی من است.
یکی از تأثیرهای بزرگ این وادی روی من این بود که صبر و آرامش بیشتری پیدا کردم؛ چون وقتی فهمیدم حقیقت یکباره به دست نمیآید و باید قدمبهقدم جلو بروم، دیگر کمتر عجله میکنم. حالا وقتی یک موضوعی مثل درسخواندن یا یادگیری زبان طول میکشد، به خودم یادآوری میکنم که این همان بخشی از راه است و حقیقت در همین صبر و استمرار شکل میگیرد.
همچنین وادی هفتم باعث شد، نگاه عمیقتری به زندگی داشته باشم. بهجای این که فقط سطحی بهظاهر مشکلات نگاه کنم، سعی میکنم رمز و راز پنهان در آنها را بفهمم. مثلاً وقتی درسی برایم سخت میشود، بهجای این که بگویم "من بلد نیستم"، تلاش میکنم بفهمم چرا این سختی آمده و چه چیزی میخواهد به من یاد بدهد. این نگاه باعث شد دیدگاه من به مشکلات کاملاً تغییر کند.
در نهایت، وادی هفتم به من یاد داد که حقیقت چیزی نیست که از بیرون به من داده شود؛ حقیقت همان چیزی است که درون خودم و در طول مسیر زندگی کشف میکنم. این کشف تنها زمانی رخ میدهد که راه را با آگاهی و برداشت درست طی کنم.
امروز احساس میکنم این وادی یک نقشهٔ راه برای زندگی من شده؛ نقشهای که میگوید: اول راه را بشناس، بعد حرکت کن و در طول مسیر، چشمهایت را باز نگهدار تا حقیقت را ببینی.
منابع: برگرفته از منابع کنگره و سیدیها
نویسنده: راهنما همسفر کبری (لژیون دوم)
عکاس: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون هفتم) عکاس اول
ویرایش: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم) دبیر دوم سایت
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
149