جلسه ششم از دوره پانزدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران با استادی پهلوان مسافر حسین، نگهبانی مسافر جمال و دبیری موقت مسافر افشین با دستور جلسه " از فرمانبرداری تا فرماندهی " پنجشنبه 13 شهریور 1404 ساعت 16 آغاز بکار نمود.
خلاصه سخنان استاد :
«سلام دوستان حسین هستم مسافر، دستور جلسه امروز «از فرمانبرداری تا فرماندهی» است. این دستور جلسه، مانند سایر دستور جلسات کنگره ۶۰، از اهمیت ویژهای برخوردار است. ریشهیابی و حل مشکلات در همین دستور جلسات نهفته است؛ درست مانند اهمیت نوشتن سیدیها و حضور منظم در لژیونها. شاید در ابتدا اعتقاد چندانی به اهمیت جلسات عمومی نداشتم، اما به مرور زمان متوجه شدم که این حضور چقدر میتواند سازنده باشد.
فرمانبرداری و فرماندهی از دیدگاه بیرونی و درونی کنگره:
پیش از ورود به کنگره، مانند بسیاری از افراد بیرون از این مجموعه، تصور من از فرماندهی، مدیریت موفق در محیط کار و هماهنگی امور برای پیشبرد اهداف بود؛ یعنی کسی که بتواند کارها را بدون مشکل جلو ببرد. اما در کنگره ۶۰، تعریف فرماندهی متفاوت است. اینجا، فرماندهی با فرماندهی عقل معنا پیدا میکند. این یک قانون کلی است؛ یعنی اگر قرار است فرماندهی کنم، باید در تمام ابعاد زندگیام، از جمله در خانواده، فرمانده خوبی باشم.
قبلاً فکر میکردم فرماندهی یک ویژگی ذاتی است و فرد باید با آن متولد شود تا بتواند فرمانده خوبی باشد. اما کنگره به ما آموخت که همه ما میتوانیم فرمانده خوبی باشیم و این دیدگاه، به نظر من، بسیار منطقی است. زیرا اگر فرماندهی صرفاً ذاتی بود، عدهای محکوم به سرنوشتی میشدند. کنگره به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم فرمانده خوبی باشیم: با اجرای صحیح فرمانبرداری.
چگونه فرمانبرداری خوب محقق میشود؟
فرمانبرداری خوب با اجرای قوانین کنگره محقق میشود. اما از چه کسانی باید فرمانبرداری کنیم؟ برای من که در سفر اول بودم، بزرگترین و بهترین فرمانده، راهنمایم بود. تجربه من نشان میدهد که در سفر اول، ممکن است برخی از صحبتهای راهنما برایمان سوالبرانگیز باشد و نتوانم به راحتی آنها را بپذیریم. من هم همین مشکل را داشتم. اوایل سفر، از آقای ولیالله پرسیدم: “چرا باید لباس سفید بپوشم؟ چرا باید اینگونه و آنگونه باشد؟” ایشان فرمودند: “چون اینجا فقط باید گوش کنی و اگر میخواهی تا آخر به سفر خودت ادامه دهی، باید حتماً فرمانبردار باشی.”
از همان لحظه تصمیم گرفتم این موضوع را امتحان کنم و متوجه شدم که راهنمایم درست میگوید. آن روز، فرمان ایشان را به طور کامل درک نکردم، اما به مرور زمان، هرچه گفتند، گوش دادم. مثلاً میگفتم: “من برای رهایی از اعتیاد آمدهام، این کارها چه ربطی به من دارد؟” یا “اگر جمعهها پارک نروم چه میشود؟” یا “لازم نیست صبح زود بیدار شوم” یا “داروی OT را ده دقیقه دیرتر بخورم، مشکلی ندارد.” اما الان متوجه شدم که اگر آن روزها این کارها را انجام نمیدادم، شاید هرگز به رهایی نمیرسیدم یا حداقل به کیفیتی که خودم میخواستم، دست پیدا نمیکردم. فرمانهایی که گوش دادم، مانند حضور به موقع در جلسات و مصرف به موقع دارو، باعث شد مسیرم را درست ببینم و درک کنم که مسیر کنگره، مسیری صد در صد مستقیم است.
نشانههای یک فرماندهی خوب:
اولین و کمترین چیزی که در کنگره به دست میآوریم، درمان اعتیاد است. اما در سفر دوم، چیزهای بسیار بیشتری وجود دارد که آسیبهای گذشته را جبران میکند و چیزهای جدیدی به ما میآموزد.
وقتی من بتوانم فرماندهی کنم، یکسری نشانهها دارد. این به معنای داشتن مسئولیت خاصی نیست، بلکه به معنای مسئولیتپذیر بودن است؛ چه در خدماتی که در کنگره دارم و چه در مسئولیتهای روزمره در محیط کار و خانواده. اگر من این مسئولیتها را به درستی انجام دهم، فرمانده خوبی هستم.
اگر بدانم بین دو خواسته معقول، کدام را انتخاب کنم، نشانهی دیگری از فرماندهی خوب است. مثلاً شب میخواهم به مهمانی بروم و از آن طرف فردا صبح زود باید به پارک بروم. هر دو خواسته معقول هستند. آیا صبح زود برای درمانم به پارک رفتن مهمتر است یا شب به مهمانی رفتن و تا صبح خواب ماندن؟ اینها همه به آموزشهایی که میبینم و به صحبتهای راهنمایم گوش میدهم، برمیگردد.
آموزش و فرمانبرداری در تمام سطوح کنگره: در تمام سطوح کنگره، از لحظه ورود، آموزش و گوش به فرمان بودن وجود دارد؛ از مرزبانی که میگوید: “بفرمایید سر جلسه.” کجا میتوانم متوجه شوم که فرمانده خوبی هستم؟ آنجا که راهنما میگوید: “شب زود بخواب”، “دارویت را سر وقت مصرف کن”. تمام اینها در کنار هم میتواند آن اتفاق را برای من رقم بزند، زیرا من باید وجود خودم را پیدا کنم تا به آنهابرسم.

تایپ : مسافر محمود لژیون سوم
ويرايش : مسافر حسین لژیون سوم
ارسال : مسافر عسگر
- تعداد بازدید از این مطلب :
190