هر پدیدهای در این جهان دو چهره دارد: صور آشکار و صور پنهان. اعتیاد نیز از این قاعده جدا نیست. برخی آن را بیماری جسمی میدانند و بر درمانهای دارویی و علمی تأکید میکنند، در حالیکه عدهای دیگر آن را اختلالی روانی و ذهنی میبینند و راه نجات را در رواندرمانی و تغییر تفکر جستوجو میکنند. حقیقت این است که هیچ نگاهی کامل نیست و هر دیدگاه بخشی از حقیقت را بیان میکند. نگاهها متفاوت هستند اما در نهایت باید همه در یک مسیر واحد قرار بگیریم؛ مسیری که هدف آن رهایی انسان و بازگشت به زندگی سالم و باارزش است.
آقای مهندس در سیدی «هیچی» توضیح میدهند که وقتی فرد به سمت اعتیاد میرود، آرامآرام همه چیز خود را از دست میدهد؛ شغل، خانواده، سلامتی، اعتبار اجتماعی و حتی عزتنفس خود را. این روند تا جایی ادامه پیدا میکند که دیگر چیزی برایش باقی نمیماند و خود را در وضعیت «هیچی» میبیند. این «هیچی» فقط نداشتن پول یا امکانات نیست، بلکه یک خلأ عمیق درونی است؛ جایی که فرد احساس پوچی میکند، احساس میکند به هیچجا تعلق ندارد، از همه چیز ناامید است و گمان میکند هیچ راه نجاتی وجود ندارد. اما درست در همین نقطه است که نور امیدی پدید میآید. وقتی انسان میبیند به تنهایی توان حرکت ندارد و راهی برایش باقی نمانده، آمادگی پذیرش کمک در او شکل میگیرد. او انگیزه پیدا میکند تا دست یاری دیگران را بگیرد و برای ساختن دوباره زندگی خود تلاش کند. این همان جایی است که تاریکی میتواند مقدمهای برای روشنایی شود. کنگره ۶۰ دقیقاً در همین مرحله وارد میشود. با روش درمانی DST، ابتدا جسم بازسازی میشود و از تخریب ناشی از مصرف مواد رها میگردد. سپس تفکر تغییر میکند و اندیشه سالم جایگزین آن میشود. بهتدریج، فرد از پوچی درونی فاصله میگیرد و دوباره به زندگی خود معنا میدهد و به یک زندگی ارزشمند باز میگردد.
پیام مهم این سیدی این است که «هیچی پایان کار نیست»، بلکه میتواند آغاز تولدی دوباره باشد. درست مانند بذری که در تاریکترین لایه خاک پنهان میشود تا از دل همان تاریکی سر برآورد و به نور برسد، انسان هم از عمیقترین شکستها و تلخترین تجربهها میتواند به بزرگترین تغییرات برسد. مسیر زندگی از سوی خداوند مشخص شده و «صراط مستقیم» روشن است. این راه نیاز به رهبر انسانی ندارد، چرا که راهبر حقیقی آن خود الله است. اگر انسان در مسیر حق حرکت کند، نتیجه آن رستگاری، آرامش و جاودانگی خواهد بود، اما اگر راه باطل را برگزیند، سرانجامی جز گمراهی و نزدیکی به عملکردهای شیطانی نخواهد داشت.
باید به یاد داشته باشیم که در این دنیا ما مالک هیچ چیز نیستیم؛ همه چیز تنها امانتی در دست ما است. آنچه حقیقتاً از آن ما است و میتواند تا ابد باقی بماند، عشق و محبت است. اگر اندیشه و عمل ما بر پایه عشق و ارزشهای انسانی بنا شود، حتی از دل «هیچی» میتوانیم به همه چیز برسیم؛ به یک زندگی معنادار، سالم، سرشار از آرامش و نور. پس میتوان گفت، «هیچی» نه پایان راه، بلکه نقطه آغاز است؛ فرصتی است برای ساختن دوباره، برای عبور از خواستههای نفسانی و رسیدن به روشنایی، درست مانند حوضی شفاف که تنها با زلالی آب، میتواند تصویری روشن بازتاب دهد. ذهن و جان ما نیز باید پاک شود تا بتوانیم جهان اشراق را تجربه کنیم. در این مسیر، دوری از ضدارزشها و عمل به حق، بزرگترین سرمایه ما خواهد بود. در نهایت، رهایی از اعتیاد تنها رهایی از یک بند نیست، بلکه تولدی دوباره است؛ تولدی که انسان را از «هیچی» به همه چیز میرساند.
منبع: سیدی هیچی
نویسنده: همسفر مرضیه
رابط خبری: همسفر بیتا رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پنجم) دبیر اول سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
197