English Version
This Site Is Available In English

فرمانبرداری بهای دانایی موثر می باشد

فرمانبرداری بهای دانایی موثر می باشد

جلسه سیزدهم از دوره چهل و هفتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی ستارخان به استادی مسافر حمیدرضا و نگهبانی مسافر افشین و دبیری مسافر بهادر با دستور جلسه " از فرمانبرداری تا فرماندهی" چهارشنبه 12 شهریور ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان حمیدرضا هستم یک مسافر، بسیار خرسندم که این جایگاه را تجربه می‌کنم و از خداوند سپاسگزارم. از جناب آقای مهندس و راهنمای محترمم و همین‌طور ایجنت و گروه مرزبانی بسیار تا بسیار سپاسگزارم. دستور جلسه امروز از فرمانبرداری تا فرماندهی هست، برای مفهوم درست این واژه ها باید معنای این کلمات را به‌طور جداگانه بدانیم، یک فرمانده کسی است که به تمام نیروهای درونی و بیرونی خودش احاطه دارد، به این معنی که اگر کسی فرمانی را صادر می‌کند، در ابتدا خود باید بتواند که این فرمان را اجرا کند و برای این امر فرماندهی یک پیش‌نیازهایی هم وجود دارد که آن پیش‌نیاز، چیزی نیست جز آموزش دیدن و دارا بودن دانایی مؤثر است.

آموزش رکن اصلی دانایی مؤثر است، ما برای آموزش بایستی که یک استاد و راهنمایی که این مسیر مدنظرمان را یک‌بار طی کرده است و اشراف کامل دارد را انتخاب کنیم و فرمان‌بردار او باشیم تا جهان‌بینی جدیدی از او آموزش بگیریم، زیرا شخص بنده‌ای که چندین سال با جهان‌بینی قبلی زندگی کرده‌ام نتوانسته‌ام به نتیجه برسم و نیازمند جهان‌بینی درست می‌باشم. در این مقوله بنده بر این باورم که انسان می‌تواند به درجات بالا برسد. برای به دست آوردن دانایی و دانایی مؤثر باید بهای آن را پرداخت کنیم و به نظر بنده بهای به دست آوردن دانایی مؤثر همان فرمان‌برداری می‌باشد.

بنده با ورود به کنگره در کمال ناامیدی با دنیای جدیدی آشنا شدم، به این نتیجه رسیدم که می‌توانم در کنگره در کنار درمان مواد، زندگی‌ام را عوض کنم، البته مشکل مبحث درمان مواد نهایتاً یک سال می‌باشد، بنده می‌خواهم در بهترین حالت سی سال دیگر زندگی کنم و برای این امر مهم نیاز به آموزش و طی کردن سفر دوم و حتی سوم دارم که درنهایت بتوانم به سمت و سویی بروم که شفاف‌سازی داشته باشم برای تصمیم‌گیری‌هایم، شفاف سازی داشته باشم برای خواسته‌هایم، و هرکسی که خواسته شفاف‌تری داشته باشد به نظر بنده مسیر طولانی‌تری را طی می‌کند. مسئله‌ای که بنده به آن اعتقاد دارم این است که ورودم به کنگره چیزی نبوده که با پای خودم به اینجا بیایم، بلکه بنده به این مکان دعوت‌شده‌ام و باید قدر بدانیم.
شعری از مولانا در من تجلی خاطر شده است که برایتان می‌خوانم:
گفتم دل و دین بر سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشی مه کنی یا نکنی
آن‌من بودم که بی‌قرارت کردم

تایپ و عکس: مسافر طاها
بارگزاری: مسافر ماهان

مرزبان کشیک: مسافر ایوب

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .