پنجمین جلسه از دور پنجاهودوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی شفا مشهد با استادی مسافر ابوالفضل، نگهبانی مسافر محمود و دبیری مسافر امین با دستور جلسه "از فرمانبرداری تا فرماندهی" روز پنجشنبه سیزدهم شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان ابوالفضل هستم مسافر تشکر میکنم از گروه مرزبانی، ایجنت محترم شعبه شفا و راهنمای عزیزم، مسافر جلیل، که به من فرصت خدمت در اینجا را دادند.
دستور جلسه امروز «از فرمانبرداری تا فرماندهی» است. از ابتدای هفته که دستور جلسه از چهارشنبه اعلام میشود، سعی میکنیم تا جلسه را بهموقع و با نظم شروع کنیم.
کلماتی که برای من فرمانبرداری تداعی میکند، سه حروف معروف «چ، ش، م» یعنی همان چشم است. در کنگره، اگر گفتیم چشم و گوش به فرمان بودیم و فرمانی که به ما داده میشود را با تسلیم اجرا کردیم، در نهایت به مقصود خود یعنی رهایی و حال خوش میرسیم.
برای فرمانبرداری میتوان به مواردی اشاره کرد که همه اساتید و قوانین کنگره ۶۰ بر آن تأکید دارند: پوشیدن لباس تمیز سفید، حضور بهموقع در جلسات، مشارکت فعال در جلسات، و مصرف درست دارو طبق دستور راهنما.
در مورد فرماندهی، کسانی که این مسیر را پیش از ما رفتند، مثل راهنماها، مرزبانها و خدمتگزاران کنگره، مسیر را برای ما روشن کردهاند. ما باید تسلیم محض باشیم تا به رهایی و حال خوش برسیم.
تجربه خودم را میگویم: در شروع سفرم اصلاً فکر نمیکردم قرصهای اعصاب و روان هم جزو آنتیایکس محسوب شوند. من روزانه شش عدد قرص اعصاب و روان مصرف میکردم و تصورم این بود که موادم حل میشود، اما این قرصها را نمیتوانستم قطع کنم. ابتدا میخواستم کلاً کنگره را رها کنم.
یک روز در جلسه، یکی از اساتید گفتند که کاری که انجام میدهیم، جنگی است با خودمان و حل آن دشوار به نظر میرسد، اما اگر به مسیر ادامه دهیم، راه حل پیدا میشود. من با راهنمایم، صحبت کردم و همه قرصها را نوشتیم و تصمیم گرفتیم هفته بعد بررسی کنیم چه کنیم. خدا کمک کرد و راهنما به من این اطمینان را داد که همه مشکلات حل خواهد شد، فقط کافی است گوش بدهی و نترسی.
با فرمان راهنما به تدریج مصرف قرصها را کم کردم و طی سه هفته، تمام قرصهای اعصاب و روان من قطع شد. ابتدا بیقراری و اضطراب داشتم، اما با اعتماد به راهنما و تسلیم در برابر فرمانها، آرامش پیدا کردم و توانستم راحت بخوابم. این گوش دادن به فرمان راهنما، مسئله اساسیای را در زندگی من حل کرد؛ مسئلهای که نه تنها مربوط به اعتیاد، بلکه مشکلات ناشی از قرصهای اعصاب و روانم بود.
خدا را شکر میکنم که بستر کنگره ۶۰ فراهم کرده است تا ما به رهایی برسیم و سفر کنیم. این مسیر روشن است، زیرا کسانی چراغ آن را روشن نگه داشتهاند و ما وظیفه داریم این چراغ را برای آیندگان روشن نگه داریم.
انشاالله بتوانیم با عضویت در لژیون سردار این مسیر را ادامه دهیم. همانطور که گفته میشود، دیگران میکارند، ما میخوریم و ما نیز باید بکاریم تا دیگران استفاده کنند.

هیچ کس خبر ندارد که فردا چه اتفاقی برای ما خواهد افتاد. من دو فرزند پسر دارم و نمیدانم چه پیش خواهد آمد شاید روزی آنها هم وارد تاریکی بشوند، اما این چراغ باید روشن بماند تا دیگران بتوانند از آن استفاده کنند.
در پایان، اشارهای هم به لژیون سردار داشته باشم که واقعاً نیاز به حمایت دارد. من خودم تلاش میکنم حتی اگر رفت و آمد زیادی نداشته باشم، در لژیون سردار شرکت کنم.
ممنونم که با سکوت زیبایتان به صحبتهای من گوش دادید.
مرزبان خبری: مسافر علی اصغر
عکاسان جلسه:مسافرین صابر ل11 و مجتبی ل16
تایپ:مسافران مهدی ل14 مالکل19 رضا ل 1
تنظیم و ارسال: مسافر مهراد
- تعداد بازدید از این مطلب :
134