English Version
This Site Is Available In English

فرمانبرداری از فرماندهی لایق

فرمانبرداری از فرماندهی لایق

جلسه نهم از دوره پانزدهم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی شمس با استادی پهلوان همسفر خندان، نگهبانی همسفر فاطمه (پهلوان) و دبیری راهنما همسفر بهناز (دنور) با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» روز سه‌شنبه ۱۱ شهریور ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۴۵ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
در کنگره آموزش گرفتم که به واسطه نقض فرمان و تاریکی‌ها از بهشتی که ساکن آن بودم رانده شدم. از خداوند خواستم مرا ببخشد و توبۀ مرا پذیرفت؛ اما گفت به زمین برو تا جبران کنی و راه رفته را برگردی. در کنگره آموزش گرفتم نردبانی را که سال‌ها تند تند از آن بالا رفته‌ام؛ باید به تدریج و در طول زمان برگردم. من که با نقض فرمان وارد تاریکی‌ها شدم، توانایی‌ها و قدرت‌هایم را از درون و برون از دست داده‌ام و برای پس گرفتن آنها؛ باید مسیر عکس؛ یعنی فرمانبرداری را طی کنم.

فرمانبرداری از چه کسی؟ فرمانبرداری از فرماندهی توانمند، لایق و به معنای واقعیِ کلمه. فرمانده؛ یعنی کسی که خودش قدرتِ اجرایِ فرامینی را که از من می‌خواهد را داشته باشد و به همین دلیل خداوند لطف فرمود استاد، دانشمند و فرماندهی به نام آقای دژاکام را سر راهِ من قرار داد و گفت حالا این گوی‌ و این میدان، الان همه چیز برای حرکت کردنِ تو مهیا است. آقای مهندس هم واسطه‌ای را بینِ من و خود به نام راهنما قرار دادند. به همین دلیل است که در تمام صحبت‌هایشان بسیار تا بسیار بر این جایگاه تاکید می‌کنند؛ چون تولید و زایش از این جایگاه در کنگره۶۰ اتفاق می‌افتد.

اگر قرار است من فرماندۀ لایقی شوم؛ باید اول فرمانبردار خوبی باشم؛ باید بتوانم فرامینِ راهنمایم را به بهترین شکل بپذیرم بدون کوچک‌ترین تفکری در موردِ درستی یا نادرستی آن. من در جایگاه رهجو حق ندارم قضاوت کنم و شک و تردید در مورد علم، آگاهی و دانش راهنمایم داشته باشم. این عبارت در کنگره با یک جملۀ ساده گفته می‌شود که می‌گویند؛ سرت را با سر راهنما عوض کن یا فکر کردن را به عهدۀ راهنما بگذار؛ چون راهنما این تاریکی‌ها را طی کرده، بخشی از مسیر را پشت سر گذاشته‌ و توانسته تا حدی به توانایی‌هایش دسترسی پیدا کند؛ پس بهترین فردی است که می‌تواند به من کمک کند. باز هم در کنگره۶۰ آموزش گرفتم که هر چیزی هم صور پنهان و هم صور آشکار دارد.

بسیاری از توانایی‌های من در صور درونی و پنهانی از من گرفته شده بود؛ مثلاً می‌خواهم مشارکت کنم دستم را بالا بیاورم؛ ولی دستم از من فرمان نمی‌برد. می‌خواهم به موقع در جلسۀ سردار حضور پیدا کنم؛ ولی به من اجازه داده نمی‌شود؛ زیرا به فرمایش استاد امین نیروهای زیادی در درون من زندگی می‌کنند که اول باید بتوانم آن نیروها را ببینم. بخشی از این دیدن در لژیونِ درمان در طول سفر اول با بهبود تن یا جسم اتفاق می‌افتد. بخش دوم این اتفاق که به عبارتی تمرکز روی آن صورت می‌گیرد با گرفتن گل رهایی از آقای دژاکام تازه شروع می‌شود، جایی که حرکت به معنای واقعی اتفاق می‌افتد. در سفر دوم می‌خوانیم از قطع مواد مخدر تا رسیدن به خود که این رسیدن به خود یک سفر بسیار طولانی است.

من در واقع در روز رهایی با تحویل ۴۰ سی دی از یک سلولِ زندان تاریکی رها می‌شوم، از سلول اعتیاد؛ ولی آیا از زندان آزاد می‌شوم؟ من از سلول اعتیاد رها می‌شوم؛ ولی درگیر سلول مشکلات منیت و بند خشم، ناامیدی، عدم اعتماد به نفس و تجسس هستم. در سفر دوم هم ادوات و تجهیزاتی برای من در نظر گرفته شده است، از جمله مهم‌ترین و موثرترین آنها فرصت مادی است؛ چون جهان، جهانِ ماده است. من در زمینی که زندگی می‌کنم از جنس ماده و جسمیت است؛ بنابراین اگر می‌خواهم نیروهای منفی را شکست دهم و اگر می‌خواهم به خویش خود برسم باید از ماده ببخشم و قطعاً باید جایی ببخشم که از آنجا حس و حال خوب دریافت کرده‌ام، هر جایی که می‌دانم عمل سالم در آنجا اتفاق می‌افتد یا به فرمایش آقای مهندس نتیجۀ بخشش خود را می‌بینم.

روزی من با حال خراب و با بیماری‌های زیاد وارد کنگرۀ ۶۰ شدم و وقتی به مرور و قدم به قدم پیش رفتم و هر روز خود را با روز قبل مقایسه می‌کردم می‌دیدم چه بار عظیمی از بیماری‌ها از شانه من بر زمین گذاشته شده است؛ پس بر من واجب است که سپاسگزار باشم. اول به خاطر آنچه که دریافت کرده‌ام، دوم به خاطر حافظ بودن برای آن چیزی که آموخته‌ام و سوم برای اینکه دیگران هم از چیزی که من بهره‌مند شده‌ام بهره‌مند شوند. وقتی که من وارد کنگره شدم از من چیزی نپرسیدند. الان وظیفه من است که کمک کنم تا انشاالله به دیگران هم اجازه داده شود تا وارد این مکان شوند و امیدوارم به فرمایش استاد بتوانیم از مالمان ببخشیم و انفاق را تجربه کنیم تا به بردِ الهی نزدیک شویم. امیدوارم بتوانیم از کنگره۶۰ یک نقطه با خودمان برداریم، خطی جهت‌دار برای زندگیِ خود ترسیم کنیم و در جهت آن حرکت کنیم تا بتوانیم به جایی برسیم که روزی از آنجا انشعاب یافته‌ایم.


تهیه و تایپ: همسفر عسل رهجوی راهنما همسفر سپیده (لژیون یکم)
عکس: همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیون دهم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون یازدهم)
همسفران نمایندگی شمس
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .