"به نام قدرت مطلق الله"
برای آنکه فرمانده خوبی باشیم، ابتدا باید فرمانبردار خوبی باشیم. این یعنی هر فرمانی که به ما داده میشود را به درستی و با کمال میل انجام دهیم. تنها راه برای این کار، این است که بتوانیم بگوییم "چشم". جدا از اینکه سر وقت حاضر شویم، سر وقت برویم، در جلسات حضور فعال داشته باشیم و امتحانات را با موفقیت پشت سر بگذاریم، اگر کاری به ما سپرده شود و نتوانیم "چشم" بگوییم، به این معنی است که آن کار را قبول نکردهایم.
من شخصاً قبلاً فکر میکردم فرماندهی فقط در ارتش و سیستمهای نظامی مطرح است. اما از زمانی که وارد این مسیر شدهام و فهمیدهام که میتوانیم هم در درون و هم در بیرون خودمان فرماندهای قوی باشیم: فرمانده حس، فرمانده عقل، فرمانده دانش، و فرمانده آنچه که در زندگی روزمره ما میگذرد. ما میتوانیم فرماندهای قوی و مقتدر باشیم، اگر بخواهیم. من قبلاً هم فرمانده بودم، در زمانی که در تاریکی بودم و فقط خودم برای خودم مهم بودم.
"که البته خودم آن زمان برای خودم مهم نبودم. اگر مهم بودم و خودم را دوست میداشتم، کارم به اینجا نمیرسید. خدا را شکر که درگیر اعتیاد شدم و راه من به این 'گذر' (مسیر) باز شد. خداوند نور است و تا زمانی که در تاریکی و در کوره راه سفر نکنی، نمیتوانی آن را درک کنی.
اگر به جای دیگری هم میرفتم، تا آخر عمر هم (یعنی اگر هزار سال عمر با برکت هم داشته باشی)، کنگره ۶۰ مطالب زیادی برای آموزش و یادگیری زندگی درست و نحوه صحیح زندگی کردن دارد. ما فقط باید فرمانبردار خوبی باشیم و "چشم" بگوییم تا فرمانده خوبی شویم و آنچه باید انجام شود، انجام شود.
گفتم که قبل از اینکه از در این مسیر بیایم، من فرمانده بودم، فرماندهای بسیار قوی، اما فرمانده نفس اماره، فرمانده شیطان، فرمانده حسهای منفی و در بیرون هم فرمانده دروغ، فرمانده فریب و کلی کارهای دیگر (مثل رفتارهای ناباب).
و الان که دارم این فرماندهی را عوض میکنم، باید بشوم فرمانده درون، فرمانده عقل سالم و فرمانده یک انسان مثبتاندیش، نه یک انسان منفیگرا.
"که البته خودم آن زمان برای خودم مهم نبودم. اگر مهم بودم و خودم را دوست میداشتم، کارم به اینجا نمیرسید. خدا را شکر که درگیر اعتیاد شدم و راه من به این مسیر باز شد. خداوند نور است و تا زمانی که در تاریکی و در کوره راه سفر نکنی، نمیتوانی آن را درک کنی.
اگر به جای دیگری هم میرفتم، تا آخر عمر هم (یعنی اگر هزار سال عمر با برکت هم داشته باشی)، کنگره ۶۰ مطالب زیادی برای آموزش و یادگیری زندگی درست و نحوه صحیح زندگی کردن دارد. ما فقط باید فرمانبردار خوبی باشیم و "چشم" بگوییم تا فرمانده خوبی شویم و آنچه باید انجام شود، انجام شود.
گفتم که قبل از اینکه از در این مسیر بیایم، من فرمانده بودم، فرماندهای بسیار قوی، اما فرمانده نفس اماره، فرمانده شیطان، فرمانده حسهای منفی و در بیرون هم فرمانده دروغ، فرمانده فریب و کلی کارهای دیگر (مثل رفتارهای ناباب).
و الان که دارم این فرماندهی را عوض میکنم، باید بشوم فرمانده درون، فرمانده عقل سالم و فرمانده یک انسان مثبتاندیش، نه یک انسان منفیگرا.
"امروز هم اتفاق جالبی در پارک طالقانی افتاد. یک ماشین شاسیبلند گرانقیمت پارک شده بود و آن شخص، گفت: «این ماشین برای آدمهای پرادعاست.» من هم گفتم: «این که چیزی نیست! آدمهای زیادی هستند که از این هم بیشتر دارند.»
باورش نمیشد. من هم ادامه دادم: «این بنده خدا که ماشین شاسیبلند سوار شده، شاید قبلاً چیزی نداشته و الان به همه چیز رسیده؛ مثل کسی که از سفر موفقیت برگشته و داستان موفقیتش را برای همه تعریف میکند.»
فرمانبرداری که الان راهنما و مرزبان شده و ایجنت شده است، زندگی دنیا و آخرت خودش و خانوادهاش را درست میکند. شک نکنید که این شخص، قبلاً فرمانبردار و فرمانده نیروهای منفی و نادرست بوده است و اکننون در چه موقعیتی است.
او به من گفت که چند وقتی است به اینجا میآید، اما چرا چیزی درست نشده است؟ من هم گفتم: «به درونت رجوع کن. حتماً تغییری در تو رخ داده است.» شاید برای منی که این برداشت را میکنم، این کار خیلی سخت و سنگین باشد، اما این راهی است که من به آن رسیدهام. شاید هم این برداشت من به اندازه نفر اول نباشد، اما به نظر من این تنها حقیقت است؛ با این حال، هنوز ۴ ماه از این ماجرا میگذرد."
در آخر از آقای مهندس و اعضای کنگره ۶۰ که به خوبی خدمت میکنند تشکر میکنم که فرمانده های بسیاری لایقی هستند.
نویسنده مقاله: مسافر علی لژیون دهم
تایپ: مسافر احسان لژیون یکم
ویرایش و بارگزاری خبر: مسافر احسان لژیون یکم
مرزبان خبری: مسافر احمد
شهریور ماه ۱۴۰۴ شعبه صالحی (تهرانپارس)
- تعداد بازدید از این مطلب :
61