English Version
This Site Is Available In English

بازپس‌گیری فرمان زندگی

بازپس‌گیری فرمان زندگی

جلسه‌‌‌ی سیزدهم از دوره‌ی ششم کارگاه‌های آموزشی عمومی نمایندگی پردیس با استادی پهلوان محترم مسافرمحراب ، نگهبانی مسافر اصغر و دبیری مسافر میثم با دستور جلسه‌ی «از فرمانبرداری تا فرماندهی» چهارشنبه 12 شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سپاسگزارم که امروز اجازه دادید در این جایگاه خدمت کنم و از شما عزیزان آموزش بگیرم. دستور جلسه امروز «از فرمانبرداری تا فرماندهی» است.
پایین‌ترین سطح فرماندهی این است که من هیچ مسئولیتی نداشته باشم و فقط فرمانده جسم خودم باشم. اما وقتی درگیر مصرف مواد مخدر شدم، این فرماندهی از من گرفته شد. فرمانده من شد مواد، و من شدم فرمانبردار آن. هر فرمانی که مواد می‌داد، مجبور بودم اجرا کنم. همه ما این تجربه را داشته‌ایم؛ هر کسی خماری را کشیده باشد، می‌داند که این اجبار چگونه است.
اما وقتی وارد کنگره می‌شوم، هدفم این است که فرماندهی جسم خودم را دوباره به دست بیاورم. یعنی فرماندهی را از نیروی ضد ارزشی پس بگیرم. اولین شرط این کار، فرمانبرداری است؛ همان‌طور که دستور جلسه می‌گوید: از فرمانبرداری تا فرماندهی.
وقتی من فرمانبردار راهنما می‌شوم، در واقع دارم از کسی اطاعت می‌کنم که مسیر تاریکی و نادانی را پشت سر گذاشته و راه را بلد است. راهنما از خودش چیزی ندارد، بلکه آموزش‌های کنگره60 و آقای مهندس را منتقل می‌کند. اگر من ده ماه فرمانبردار باشم، به رهایی می‌رسم؛ یعنی جسمم از مواد مخدر پاک می‌شود و دیگر مواد برای من تصمیم نمی‌گیرد.
اما این تازه آغاز است. در سفر دوم، فرماندهی تنها محدود به جسم نیست؛ من باید فرمانده افکار، گفتار، شنیدن و دیدن خودم هم باشم. یاد بگیرم هر چیزی را نبینم، نشنوم و نگویم. باید تزکیه و پالایش کنم، از قضاوت، غیبت، ترس و ناامیدی عبور کنم. تنها کسی می‌تواند فرمانده خوبی باشد که جهان‌بینی درست داشته باشد؛ زیرا وقتی جهان‌بینی اصلاح شود، جسم و روان نیز درست می‌شوند.
از همان روز اول سفر، ما تمرین بخشش را آغاز می‌کنیم؛ هر ۲۱ روز که یک پله از مواد کم می‌شود، در واقع ما بخشش را تمرین می‌کنیم. کسی می‌تواند به فرماندهی واقعی برسد که بتواند تجربه‌هایش را در اختیار دیگران بگذارد. مانند آقای مهندس که ابتدا خودش درمان شد، اما به جای اینکه فقط به زندگی شخصی‌اش بپردازد، خدمت کرد و این خدمت باعث شد امروز کنگره چنین جایگاهی داشته باشد.

نمایندگی پردیس

راه رسیدن به فرماندهی، خدمت است، خدمت صادقانه، خدمت مالی، خدمت علمی و خدمت به تازه‌واردان. فرماندهی به این معنا نیست که دیگران به من بگویند فرمانده هستی؛ بلکه زمانی فرمانده واقعی هستم که بتوانم بر افکار، رفتار و کردار خودم مسلط باشم و در صراط مستقیم حرکت کنم.
ما هفته‌ای سه جلسه به کنگره می‌آییم؛ این‌ها فرصت تمرین‌اند تا بیرون از کنگره آن‌ها را اجرا کنیم. هر خدمتی که اینجا انجام می‌شود، در اصل برای خود ماست. اگر در لژیون سردار مبلغی کمک می‌کنم، این کمک در واقع خدمت به خودم است. ما در تاریکی‌ها بهایی پرداخت کرده‌ایم، حالا باید بهای روشنایی را نیز بپردازیم.
چراغی که در این سالن روشن است، هزینه دارد؛ آموزش‌ها نیز بها دارند. اگر بهای آموزش را نپردازیم، آن‌ها را از دست خواهیم داد. پس بیایید با قدرت، در همه زمینه‌ها خدمت کنیم؛ چه مالی، چه علمی، چه جانی. و این خدمت‌ها را صادقانه انجام دهیم.

سایت نمایندگی پردیس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .