جلسه هفتم از دوره ششم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی صبا به استادی مرزبان همسفر رویا، نگهبانی همسفر نسرین و دبیری همسفر رضوان با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» روز سهشنبه ۱۱ شهریورماه سال ۱۴۰۴ ساعت..: ۱۷ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
آقای مهندس دستور جلسات کنگره را خیلی دقیق و حسابشده کنار هم چیدهاند. جلسه قبل وادی ششم را داشتیم که به فرمان عقل میرسیدیم؛ یعنی از کارهای کوچک شروع میکردیم به اجرا کردن تا بتوانیم به فرمان عقل برسیم.
بعد به دانایی و داناییمؤثر رسیدیم، فهمیدیم ارزشها و ضدارزشها چه چیزهایی هستند تا بتوانیم آنها را در عمل انجام بدهیم. اینکه من میدانم دروغ گفتن بد است، جای خود دارد؛ ولی باید وقتی فرصتی پیش آمد تا دروغ بگوییم، آن موقع نباید این عمل را انجام دهم. بعد از آن به این دستور جلسه میرسیم که یک مسیری را جلو راه ما میگذارد؛ شروع آن با فرمانبرداری است و بعد در مسیر به جایگاه فرمانروایی و فرماندهی منتهی میشود.
همه ما وقتی وارد کنگره میشویم، فارغ از هر جایگاهی که داریم؛ چه فرهنگی، شغلی، اجتماعی، اقتصادی، هر آنچه که داریم را پشت در میگذاریم و وارد میشویم. بعد با حسمان یک راهنما انتخاب میکنیم و وارد لژیون میشویم.
راهنما با همه وجود، بدون هیچ مزد و منتی، تمام وقت و انرژی خودش را میگذارد تا من را همراهی کند و هیچ چیزی از من نمیخواهد، جز اینکه در این مسیر فرمانبردار باشم و چشم بگویم.
راهنما کسی است که قبلا این مسیر را رفته، تاریکیها را پشت سر گذاشته و الان به جایگاهی رسیده که یک فرمانده لایق است و میتواند من را در این مسیر همراهی کند.
فرمانبرداری هم چیز سختی نیست؛ اینکه من به راهنما احترام بگذارم، سیدی بنویسم، نظم و انضباط داشته باشم، خدمت کنم، رشته ورزشی انتخاب کنم، به حرمتها و قوانین احترام بگذارم؛ این عمل فرمانبرداری میشود و این فرمانبرداری در همه جوانب زندگی کارساز است؛ مانند فرزندی که در خانه از والدین فرمانبرداری نمیکند یا کارمندی که در محیط کار فرمانبردار رئیس خود نباشد، رهجو هم وقتی وارد لژیون میشود، اگر فرمانبردار نباشد، هیچوقت به رهایی نمیرسد؛ ما حتی وقتی نسبت به خالق خودمان، بنده فرمانبردار نباشیم، مطمئن باشید در قعر تاریکی میمانیم.
خود من نسبت به فرمانبرداری یک جاهایی مشکل داشتم و خیلی مقاومت میکردم. پارسال آزمون راهنمایی بود و راهنمای عزیزم گفتند که باید در این آزمون شرکت کنم؛ من اصلا دوست نداشتم این کار را انجام بدهم و مقاومت داشتم؛ فکر میکردم اصلا توانایی انجام این کار را ندارم.
هرچقدر هم اصرار کردند، با اینکه دلم نمیخواست نافرمانی کنم؛ ولی مقاومت کردم. تا اینکه یک سیدی به من معرفی کردند و گفتند این را در خانه کامل گوش کن.
من زمانی که این سیدی را گوش کردم، مثل این بود که طرف حساب صحبت این سیدی با من است و به من تلنگر میزند. یادم است همان شب به ایشان پیام دادم؛ من ایمان آوردم که شما فرمانده لایقی هستید و گفتم: چشم، تمام تلاش و توانم را میگذارم.
حالا که این خواسته در من ایجاد شده، امیدوارم که فرمان آن هم برسد. جا دارد در اینجا خیلی از ایشان تشکر و قدردانی کنم.
فکر نکنید این فرمانبرداری را ما؛ چون در کنگره هستیم باید اجرا کنیم؛ این شامل همه میشود. تمام کسانی که یک مقام بالاتر از خودشان دارند؛ باید نسبت به آن فرمانبردار باشند و چشم بگویند.
این شامل تمام موجودات میشود به جز خداوند که تامالاختیار است و پاسخگو به کسی نیست؛ ولی همه ما یک مقام بالاتر از خودمان داریم که باید بگوییم «چشم» و فرمانبرداری را یاد بگیریم.
پیامبران ما همه نسبت به خداوند فرمانبردار بودند؛ حتی آقای مهندس نسبت به اساتید خودشان فرمانبردار بودند.
پس فرمانبرداری لازمه زندگی است؛ اگر راهنمایی از من این خواسته را دارد، این به نفع من است و برای او سودی ندارد.
حالا اگر کسی در مقابل این فرمانبرداری مقاومت کند، چه از روی منیت یا غرور یا ترس، مطمئنا همچنان در جهل و نادانی باقی میماند.
در آخر، در مسیر فرمانروایی ما باید فرمانبرداری را یاد بگیریم.
این مسیری است که اگر میخواهیم فرماندهان لایقی باشیم؛ باید فرمانبرداری را به خوبی انجام دهیم.
امیدوارم این توانایی را همه به دست بیاوریم و بتوانیم به فرماندههای لایقی تبدیل شویم که در آینده، چراغ راه دیگران باشیم.
.jpg)

مرزبانان کشیک: همسفر شهلا و مسافرحسین
تایپ: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر ناهید رهجوی راهنما همسفر افسانه (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر افسانه دبیر سایت (لژیون سوم)
ارسال: همسفر مریم نگهبان سایت (لژیون اول)
همسفران نمایندگی صبا
- تعداد بازدید از این مطلب :
140