دوازدهمین جلسه از دوره چهارم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی ارگ با دستور جلسه « از فرمانبرداری تا فرماندهی » با استادی راهنمای محترم مسافر محسن و نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر مجید وز سهشنبه مورخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود :
خلاصه سخنان استاد :

سلام دوستان، محسن هستم یک مسافر.
دستور جلسه امروز «از فرمانبرداری تا فرماندهی» است. موضوعی که برای انسان بسیار ارزشمند شمرده میشود، قوهای است به نام اختیار یا انتخاب. این توانایی در وجود هر انسانی نهفته است. در کتاب شریف آمده است که تنها دو موجود صاحب اختیار هستند: انسان و جن. سایر موجودات چنین قدرتی ندارند؛ مثلاً حیوانات بر اساس غریزه عمل میکنند و حتی فرشتگان نیز توانایی انتخاب بدی را ندارند.
اما انسان صاحب اختیار است. در موضوعی مثل اعتیاد، هنگامی که فرد گرفتار میشود، بخشی از اختیار خود را به یک ماده یا ماهیت دیگر واگذار میکند. وقتی من مصرفکننده بودم، زمان بیدار شدن، غذا خوردن، مسافرت، خواب و حتی سرویس رفتنم را ماده تعیین میکرد. یعنی اختیار و انتخاب از من گرفته میشد و ماده حکمفرما میشد. در حقیقت، اعتیاد نوعی زندان است و بزرگترین عذاب انسان محدود شدن و اسارت در چنین زندانی است.
اشکال بزرگ اعتیاد این است که انسانی با این همه توانایی، عقل و قدرت استنتاج، اختیارش را به یک ماده میسپارد و تبدیل به فرمانبردار میشود. این محدودیتها بدترین عذاب است، چون انسانِ اشرف مخلوقات را از جایگاه اصلیاش پایین میکشد.
ما میدانیم که برای رهایی از این وضعیت، خودمان بهتنهایی نمیتوانیم کاری کنیم. مثل فردی که اضافهوزن دارد و همه میداند برای کاهش وزن باید نان، برنج یا شکر را کمتر کند؛ اما تا وقتی از پزشک یا راهنما فرمان نگیرد، نمیتواند عملی کند. در اعتیاد هم همینطور است. کسی که در مرحله «نفس اماره» است، توان فرمان دادن به خود ندارد. تنها با فرمانبرداری از راهنما و عقل جمعی میتوان به «نفس مطمئنه» رسید.
برای همین است که در کنگره گفته میشود: برای خروج از جهنم اعتیاد باید فرمانبردار باشی؛ با کلهخود نمیتوانی نجات پیدا کنی. پلهها باید طبق دستور و فرمان راهنما طی شود. این مسئله نهتنها در اعتیاد، بلکه در بسیاری از مسائل دیگر مثل پرخوری، مصرف سیگار و حتی موضوعاتی مثل پول و مال دنیا نیز صادق است. هرجا که ماده یا نفس بر انسان غلبه کند، او را به بند میکشد و فرمانروا میشود.
در تاریخ هم نمونههای زیادی داریم. مثلاً درباره اسکندر آمده که به دنبال آب حیات رفت تا زندگی جاودان بیابد؛ اما به او گفتند جاودانگی مایه رنج و درد است. یا آن بیت شعر معروف که میگوید:
«بیپیر مرو به زندگانی، هرچند سکندر زمان باشی.»
یعنی حتی اگر بزرگترین فرد زمانه هم باشی، بدون راهنما و مرشد نمیتوانی مسیر درست را پیدا کنی.
در کنگره هم همین است؛ خیلیها بعد از چند ماه احساس میکنند همهچیز را میدانند و میخواهند با فرمان خودشان حرکت کنند، اما نتیجهاش شکست است. برای رسیدن از فرمانبرداری به فرماندهی، باید ابتدا مطیع باشی.
موضوع دیگری که باید جدی گرفته شود سیگار است. طبق قوانین کنگره، کسی که سه ماه میآید، موظف است وارد لژیون سیگار شود. چرا؟ چون سیگار حتی بدتر از مواد افیونی، دیوار درمان را خراب میکند. وقتی با DST بدن در حال بازسازی است، سیگار با هزاران ماده مخرب، دوباره همان دیوار را فرو میریزد. به همین دلیل کسی که سیگار را کنار نمیگذارد، به ندرت میتواند در سفر دوم موفق باشد. آمار نشان میدهد 85 درصد از بازگشتیها به خاطر سیگار است.
یادتان باشد: کاری را که نمیخواهی تمام کنی، شروع نکن. کنگره خودش را با شرایط زندگی ما تطبیق نمیدهد؛ ما باید خودمان را با قوانین کنگره وفق دهیم. این فرصت درمان فقط یک بار در زندگی به ما داده میشود؛ پس قدرش را بدانیم.
متشکرم.
عکس و تایپ : مسافر امیررضا لژیون سوم
ویرایش : مسافر امیرهادی لژیون دوم
بارگزاری : مرزبان خبری مسافر احسان
- تعداد بازدید از این مطلب :
218