در این سیدی، مطالبی که آقای مهندس مطرح مینمایند، مربوط به تاریخ ۷۵/۳/۹ است. استاد دررابطهبا جهان اشراق صحبت میکنند و میفرمایند: جهان اشراق، جهانی بسیار پیشرفته است و برای وصلشدن به جهان اشراق و یا ورود به آن، کانالهایی از نور وجود دارد که بایستی آنها را شناخت. برای شناخت، به حس خارج از جسم نیاز است که بایستی بسیار پیشرفته و تصفیه شده باشد.
حکمت اشراق، توسط شیخ شهابالدین سهروردی به وجود آمد و سهروردی معتقد به اشراق بود. اشراق؛ یعنی محل طلوع نور یا خورشید و این مکتب در بدو پیدایش، در تقابل با حکمت مشاء قرار گرفت.
تفاوت اصلی روش اشراقی با روش مشائی در این است که در روش اشراق، برای تحقیق در مسائل فلسفی و مخصوصاً حکمت الهی میگویند: استدلال و تفکرات عقلی، بهتنهایی کافی نیست و سلوک قلبی و مجاهدات نفس و تصفیه آن نیز برای کشف حقایق ضروری و لازم است؛ اما در مکتب مشائی، تکیه فقط بر استدلال است. مکتب اشراق که بر اساس نور و تابش شکل گرفته و بر اهمیت کشف و شهود و صور پنهان و باتوجهبه پنج حس درون در شناخت حقایق تأکید دارد.
در مقابل حکمت اشراق، حکمت مشاء بود که بر اساس فلسفه ارسطو شکل گرفت. ارسطو معتقد بود که همه چیز از طبیعیات است؛ یعنی هر چیزی را که ما میبینیم، قابل بحث و بررسی است؛ یعنی بر مبنای دیدن، استدلال و عقلگرایی بود؛ درصورتیکه مکتبها اصلاً نباید در تقابل یکدیگر قرار بگیرند؛ زیرا همهٔ مکتبها مکمل هم هستند.
مطلب دیگری که آقای مهندس مطرح نمودند، اینکه انسانها میتوانند مانند حوضهایی باشند که یا پر از آب زلال و تمیز که از چشمههای روان سیراب میشوند؛ یعنی دارای افکار و اندیشه مثبت و خیرخواه باشند؛ حتی اگر کسی به آنها بدی میکند، باز خیر او را میخواهند و یا میتوانند مانند حوضهایی باشند که دارای آب آلوده و لجن است که این افراد همواره پر از افکار و اندیشه منفی، اضطراب و نگرانی هستند؛ غیبت میکنند، دروغ میگویند، همه چیز را برای خودشان میخواهند و همیشه به فکر منافع خود هستند.
اگر در مسیر زندگی، طبق فرامین درست عمل کنیم و بهطرف ارزشها حرکت کنیم، بهترینها به دستمان داده خواهد شد؛ یعنی آنچه را که کاشتهایم، بهترین آن به دست ما داده خواهد شد. کسانی که در مسیر صراط مستقیم حرکت کردهاند، همواره نامشان جاودان بوده است و اما کسانی که به اعمال شیطانی میپیوندند، اینها راه خودشان را گم میکنند و هیچوقت آرامش و آسایش ندارند و به نتیجه نمیرسند.
در هستی، هیچچیز برای ما نیست؛ یعنی ما مالک هیچچیزی نیستیم؛ مثل خانه، پول و غیره که اینها فقط برای مدتی در دست ما امانت هستند؛ چون وقتی که زندگی در این بعد تمام شد، هر آنچه که داریم، از ما ساقط میشود و تنها چیزی که میتوانیم مالک آن باشیم، محبت است.
آقای مهندس فرمودند:امروز کلیدیترین جملۀ من، این است که غم بزرگ میتواند انسان را، دو درجه به پایینترین و یا بالاترین مقام الهی سوق دهد. غم بزرگ، لعنت خداوند نیست، غم بزرگ میتواند رحمت خداوند باشد؛ یک موقع همین غم بزرگ تو را به سمت نابودی میبرد و یک موقع هم غم بزرگ تو را به بالاترین مقام میرساند و باعث شکوفایی انسان میشود.
همینطور مهم نیست که چه چیزی باعث این غم بزرگ شده است؛ زیرا بیشترین علتها به خواست توانای مطلق صورت میگیرد؛ بنابراین علت مهم نیست؛ زیرا علت آن را خداوند مشخص میکند که یا برای ما آموزش است و یا برای ما تقاص است و داریم حسابمان را تسویه میکنیم که هر دو مورد هم خیر است.
در نهایت آقای مهندس میفرمایند: اگر تفکرات منفی داریم، باید فاصله بگیریم و دیدمان را عوض کنیم و عینک سیاه را کنار بگذاریم و عینکی بگذاریم که نور به ما برسد و دنیا را تاریک نبینیم.
نگارش و تایپ: همسفر نیلوفر رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم)
ویرایش: همسفر نعیمه رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم) دبیر اول سایت
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
390