همسفر لیلا (راهنمای لژیون چهارم):
فرمانبرداری و فرماندهی دونقطه متفاوت ولی مرتبط با یکدیگر در مسیر رشد فردی و سازمانی هستند، هر انسان در طول زندگی در نقشهای مختلفی قرار میگیرد، گاهی موظف به پیروی از دستورات و گاهی مسئول هدایت دیگران است، درک درست از این دو جایگاه، نهتنها باعث موفقیت فردی میشود بلکه پایهای برای ایجاد نظم و پیشرفت در هر مجموعه است؛ گذر از فرایند فرمانبرداری به فرماندهی، یک فرایند تدریجی و آگاهانه است که نیازمند آموزش، یادگیری و تجربه است.
حال ما با استفاده از فرمانبرداری عقل میتوانیم به فرماندهی آن برسیم و این کار آسانی نیست؛ ولی قابل اجراست و این کار را میتوانیم از انجام کارهای ساده و کوچک شروع کنیم تا به کارهای بزرگ برسیم. یکی از مواردی که باعث میشود فرماندهی عقل ضعیف یا متوقف شود، منیت است؛ منیت نقطه مقابل آموزش قرار دارد و اجازه نمیدهد که دانایی رشد کند و زمانی که دانایی متوقف شود نفس اماره فرماندهی را از عقل میگیرد.
مسیر «از فرمانبرداری تا فرماندهی» مسیر خطی و ساده نیست، بلکه سفری پر از چالش و تجربه است که در آن هر مرحله مقدمهای برای مرحله بعد محسوب میشود؛ فرماندهی واقعی نه با دستوردادن بلکه بافهم عمیق انسانها و مسئولیتپذیری شکل میگیرد.
همسفر نسرین:
هر وقت کلمه فرماندهی را میشنویم، ذهن ما بهطرف پادگان میرود و همیشه فکر میکنیم فرمانده فقط در پادگان است و افراد پادگان تحت فرمان و دستور او هستند.
استاد امین فرمودند: فرماندهی یک هدف است و برای رسیدن به هدف، نیاز به دانایی مؤثر داریم، دانایی مؤثر، یعنی گوشبهفرمان راهنما باشیم تا بتوانیم رشد کنیم؛ بنابراین باید فرمانبردار خوبی باشیم تا به فرماندهی برسیم.
آقای مهندس فرمودند که خیلی از قوانین کنگره مانند شمشیر دو لبه است، یعنی میتوان در جهت مثبت و هم در جهت منفی از آن استفاده کرد؛ بنابراین اگر فرمانبردار خوبی نباشیم فرمانده خوبی نخواهیم شد، ما باید به نیروهای درونی و بیرونی خود تسلط داشته باشیم و تحت به فرمان عقل باشیم.
بلایی که اعتیاد سر انسان میآورد این است که دیگر نمیتواند مانند قبل هر کاری که دوست دارد انجام دهد، بهعنوانمثال باید بهموقع خوابید؛ زیرا فرماندهی به دست اعتیاد افتاده بود و بهترین کار این است که تحت فرمان راهنمای خود باشیم، فرمانبرداری کنیم و آموزشها را در خود نهادینه و عملی کنیم؛ بتوانیم بر شهر وجودی خویش حکومت کنیم تا روزبهروز پیشرفت کنیم.
با تفکر ساختارها آغاز میشود و بدون تفکر آنچه هست روبهزوال میرود.
همسفر معصومه:
اگر ما انسانها بخواهیم در جایگاه فرماندهی قرار بگیریم، شرط لازم این است که فرمانبرداری را بهطورکلی انجام دهیم، فرماندهی دارای صور آشکار و پنهان است، صور آشکار به این صورت است که انسان، به اعضای بدن خودفرمان میدهد.
صور پنهان، یعنی فرماندادن به دست، برای بلندکردن اشیا یا اجسام یا فرماندادن مغز به چشم، برای دیدن؛ همه ما انسانها سرنوشت خود را با خواست خود رقم میزنیم؛ یعنی اگر من بهعنوان همسفر وارد کنگره شدم باید آموزش درست ببینم.
مهمترین اصل در کنگره ۶۰ برای من رعایت قوانین است، فرمانبرداری باید در زندگی شخصی نیز انجام بشود. به عقیده من مهمتر از همه این است که فرمانبرداری باید در کودکی شکل بگیرد.
به ضمیر ناخودآگاه برود و اگر همه چیز به طور صحیح انجام شود، مطمئناً در آینده فرمانده خوبی هم در جامعه و هم در زندگی شخصی خود خواهیم شد.
بنابراین، هرگز فراموش نکنیم که با رعایت اصول و قوانین مکان و مجموعهای که در آن حضور داریم میتوانیم عقل و خرد خود را بالغ کنیم، اینگونه میشود که فرمانده لایق میشویم.
همسفر سپیده:
یکی از موضوعهای مهم و اساسی در مسیر رهایی و رشد کنگره دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» است، این دستور جلسه در واقع نقشه راهی است که ما را به سمت حال خوش و تعادل پایدار در زندگی هدایت میکند.
اولین قدم در این مسیر رهایی و ورود به دنیای دانایی، فرمانبرداری است. فرمانبرداری به ما کمک میکند تا فرمانهای درونی غلطی که نفس اماره به ما میدهد را بشکنیم و با کمک راهنمایان و آموزشهای ناب کنگره، فرمانهای درست را جایگزین کنیم.
یک فرمانده واقعی، یک الگوی بینقص است و احترام، عشق و محبت را سرلوحه کار خود قرار میدهد، این الگو به معنای فرماندهی بر قلبها و افکار دیگران هست، نه از طریق زور و اجبار؛ بلکه از طریق محبت و عمل صالح در این مسیر، خدمت و عشق جای واقعی خودشان را پیدا میکنند و ما به بخشی از یک سیستم عظیم و پرقدرت پیوند میخوریم که دیگران را نیز به سمت حال خوش هدایت میکند.
و در آخر، به قول استاد سردار بزرگوار: هرآنکس که فرمانبرداری را تجربه کند، فرمانروایی را تجربه خواهد کرد؛ بنابراین با فرمانبرداری خوب و درست به فرماندهی پرقدرت خواهیم رسید؛ مانند یک بازی شیرین که برنده نهایی، حال خوب ماست.
همسفر زهرا:
برای من، فرمانبرداری تا فرماندهی یعنی از جایی شروع کنم که یاد بگیرم ابتدا گوش بدهم و اجرا کنم تا اندکاندک بتوانم بر خود و زندگیام مسلط شوم، هنگامیکه به جسم خود میگویم کاری را انجام دهد، دقیقاً همانطور انجام میشود، حس میکنم فرماندهیام درست عمل کرده است؛ اما مواقعی نیز بوده که خواستهام تصمیمی بگیرم، ولی چیزی دیگر جای آن را گرفته و فهمیدهام فرماندهیام مشکل دارد.
پیش از کنگره، خیلی از کارها را نمیتوانستم انجام دهم، یا باید با شرایط سخت انجام میدادم؛ حتی حاضر بودم بهای سنگین بدهم تا حس فرمانده بودن را تجربه کنم؛ در کنگره یاد گرفتم فرماندهی درونی ارزش زیادی دارد و باید برایش تمرین و آموزش دید.
همانطور که یک سرباز با فرمانبرداری دقیق به درجات بالاتر میرسد، من نیز باید از کارهای کوچک شروع کنم تا بتوانم در مسائل مهمتر زندگی فرماندهی کنم و این به معنای رشد واقعی است.
به امید روزی که بتوانم در خانه، اجتماع و هر کجا که حضور دارم فرمانبردار سالم و مطیع باشم.
مشارکت گروهی لژیون چهارم
رابط خبری: همسفر کلثوم رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون چهارم)
ویراستار: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون دهم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر شهلا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دهخدا قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
92