English Version
This Site Is Available In English

فرماندهی یک هدف است

فرماندهی یک هدف است

پس از مطالعاتی که درباره‌ دو واژه‌ فرماندهی و فرمان‌برداری انجام دادم به این نتیجه رسیدم، که این دو کلمه با دو معنای متفاوت؛ ولی در عین‌ حال مرتبط به هم هستند. من با توجه به وادی دوم کتاب عشق، نوشته‌ مهندس دژاکام و همین‌طور سی‌دی فرمان‌برداری تا فرماندهی برگرفته از سخنان استاد امین مطالبی مفید درباره‌ این دو واژه مهم دریافت کردم و به این علم رسیدم، که چطور در زندگی خود با این دو مطلب روبه‌رو شوم و بسیار خوشحال هستم که این جایگاه را پیدا کرده‌ام که مطالب به دست آورده‌ام را در اختیار شما دوستان عزیزم قرار دهم، به گفته‌ استاد امین: فرماندهی یک هدف است. این واژه به‌ صورت یک قانون کلی است، در واقع برای ما می‌تواند بیان‌گر این مسیر باشد، حرکتی را از نقطه‌ به‌ نقطه‌ دیگر برای ما تعریف می‌کند و این موضوع عام است و به زبان ساده‌تر به ما می‌آموزد که چطور بر انجام کارهایمان تسلط لازم را داشته باشیم.
کلمه‌ فرماندهی خود به این معنا است، که من به بخشی از نیروها و انرژی‌های درون و برون خود تسلط کافی را داشته باشم که اگر بخواهم کار یا حرکتی را به انجام برسانم و عملی کنم، بتوانم به‌ راحتی از پس آن برآیم. حتی بتوانم کارهایی را که دیگران از من می‌خواهند به‌ راحتی و با تسلط کامل انجام دهم.
حال چیزی که برای ما دانستن آن بسیار مهم است، این است که این موضوع فرماندهی در یک انسان سالم با یک انسان بیمار بخصوص بیماری اعتیاد بسیار متفاوت است، یک انسان سالم هر کاری را می‌تواند به‌ راحتی انجام دهد و در موردش تفکر کند؛ اما  کسی که بیمار به مسئله اعتیاد است دیگر شاید قدرت تصمیم‌گیری قبلاً را از دست‌ داده باشد، شاید نتواند خیلی از توانایی‌های گذشته‌اش را داشته باشد. حتی شاید نیاز باشد برای اینکه بتواند از پس انجام یک کار بسیار آسان برآید مواد بیشتری نسبت به قبلاً استفاده کند، که این خود بسیار خطرناک و زمان‌بر است.
زماني‌که نفس به فرد مصرف‌کننده غلبه کند، حال انجام بعضی از کارها را ندارد یا برای انجام یک کاری می‌گوید؛ بعداً انجام می‌دهم و دیگر فرماندهی انجام کارها را از  دست می‌دهد. فرماندهی آن‌قدر مهم است و اهمیت دارد که حتی گاهی لازم است که برای به دست آوردن آن بهای سنگینی را پرداخت کنیم.
به‌ عنوان‌ مثال: من می‌خواهم برای خود و همسرم با توجه به توان مالی که دارم ملکی را خریداری کنم، خوب در ابتدا باید این موضوع را با تسلط کامل فرماندهی کنم، به چه شکل؟ به این‌گونه که اول ببینم چقدر پس‌انداز دارم بعد ببینم با توجه به شرایط کاری و مالی در ماه‌ها و سال‌های آینده چه مقدار می‌توانم برای انجام این کار بودجه ذخیره کنم، بعد به سراغ محله‌ای بروم که در شأن من و خانواده‌ام است و ...
حال اگر بتوانم از پس این مراحل برآیم و در نهایت با انتخابی درست و صحیح به هدف خود برسم، توانسته‌ام که به‌ خوبی این مسئله را فرماندهی کنم. حال این فرماندهی خود دارای صور آشکار و پنهان است. بسیار ساده است، عقل من به من این فرمان را می‌دهد که چطور به دنبال یک محله‌ مناسب برای خرید منزل خود باشم و این همان صور پنهان است، حال دستوری که از عقل خود گرفته‌ام را به اجرا می‌رسانم که این هم صور آشکار موضوع است.
فرماندهی یک خواسته درونی است. من برای انجام هر کاری در ابتدا باید بخواهم که بتوانم آن کار را به‌ خوبی انجام دهم. مثلاً: من با خواسته‌ درونی خود برای درمان بیماری اعتیادم به کنگره آمده‌ام و مطمئن هستم، اگر قرار باشد به‌ اجبار این کار را انجام دهم و هدف و خواسته‌ام درمان نباشد هرگز نمی‌توانم به درمان کامل دست پیدا کنم.
واژه فرمان‌برداری بسیار مهم است. من قبول داشته باشم که در یک مورد مشکل داشته باشم نقص یا نیازی دارم که لازم است از کمک یک نیروی دیگر بهره‌مند شوم تا از نفس اماره خارج شوم. این نکته خیلی مهم و حائز اهمیت است، که من باید فرمان‌بردار خوبی باشم تا بتوانم فرمانده‌ موفقی شوم. باید بتوانم در زمان نیاز با کمک از یک استاد یا راهنما بدون هیچ‌گونه قیاس و قضاوتی اطاعت کنم. باید به خود کاملاً تفهیم کنم، که در بعضی موارد نیاز به راهنمایی کسی دارم، که علم بیشتری به هدف من دارد و یا تجربه بیشتری در راستای انجام کارهای من دارد.
به‌ عنوان‌ مثال: وقتی راهنمای من در کنگره‌۶۰ تمام حالت‌های خوب و بد من را قبلاً تجربه کرده و تجربه بیشتری دارد، که من در برخورد با این مسائل چگونه باید عمل کنم. چرا از نظرات و راهنمایی‌های او استفاده نکنم، در صورتی‌که می‌دانم کمک‌های او برای من بسیار حیاتی است، پس دیگر جای هیچ قیاس، قضاوت و غروری باقی نمی‌ماند. من باید بدانم که فرمان‌برداری کار آسانی نیست و در عمل بسیار هم سخت است؛ اما برای رسیدن به فرماندهی باید فرمان‌برداری را بپذیرم. همین‌طور باید عاشق طی مسیر و رسیدن به هدفم باشم تا اول فرمان‌بردار خوبی و سپس فرمانده خوبی باشم.

منبع: کتاب عشق، چهارده وادی تا رسیدن به خود، صحبت‌های آقای مهندس در سی‌دی‌های جهان‌بینی
نویسنده: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
رابط‌خبری: همسفر ساحره رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .