English Version
This Site Is Available In English

فرماندهی یک هدف است و معنای عام و کلی دارد

فرماندهی یک هدف است و معنای عام و کلی دارد

همسفر سامره:

فرمان‌برداری و فرماندهی در واقع مسیری را مشخص می‌کند که از کجا باید حرکت کنیم و به کجا برسیم. فرماندهی یک هدف است و معنای عام و کلی دارد. اگر انسان بخواهد در مسئله‌ای صاحب‌نظر شود و توان انجام کاری را پیدا کند، باید در جایگاه فرماندهی قرار بگیرد. در وجود انسان، فرماندهی جزء خواسته‌های درونی است و همه ما دوست داریم این جایگاه را در درون خود داشته باشیم. به همین دلیل وقتی این جایگاه به خطر می‌افتد، حاضر می‌شویم بهای سنگینی برای آن بپردازیم. نمونه‌اش اعتیاد است؛ اعتیاد بهای بسیار سنگینی دارد. فرد برای اینکه احساس کند فرماندهی خود را حفظ کرده، به راحتی جرأت نمی‌کند ماده‌ی مصرفی خود را تغییر دهد؛ از تریاک به شیره یا از شیره به مواد دیگر. چون این فرماندهی آن‌قدر ارزش دارد که انسان حتی حاضر است جان خود را به خطر بیندازد. اگر در تمام مراحل زندگی دقت کنیم، متوجه می‌شویم چیزی که در انسان نیروی ادامه‌ی زندگی و احساس خوشحالی ایجاد می‌کند، این است که توانمند شود و بتواند فرماندهی نیروهایی را که خداوند در اختیارش گذاشته، به دست بگیرد. اما برای رسیدن به جایگاه فرماندهی، یک شرط لازم و اساسی وجود دارد: فرمان‌برداری کامل. فرماندهی دو بُعد دارد: صور آشکار: فرمان دادن به اعضای بدن، مثل دستور به دست برای برداشتن یک شیء یا به چشم برای نگاه کردن. صور پنهان: فرمان دادن به بخش‌های درونی وجود، یعنی تسلط بر افکار، احساسات و نیروهای درونی. برای رسیدن به این فرماندهی باید ابتدا از فرمانبرداری از نیروهای الهی و فرامین قدرت مطلق شروع کنیم و آن‌ها را به‌خوبی اجرا کنیم. در این مسیر همیشه دو راه وجود دارد: راه ارزش‌ها و راه ضد ارزش‌ها. انسان با اختیار خود می‌تواند یکی از این دو مسیر را انتخاب کند. بنابراین از فرمانبرداری تا فرماندهی هزاران فاصله وجود دارد. در کنگره ما هم فرمانبرداری را تجربه می‌کنیم و هم فرماندهی را. تفاوت مهم این دو، اختیار است. باید به شناخت، آگاهی و دانایی برسیم تا تشخیص دهیم کجا فرمانبردار باشیم و کجا فرمانده. انسان وقتی در معرض تاریکی‌ها قرار می‌گیرد، فرماندهی خود را از دست می‌دهد و اسیر نیروهای منفی و بازدارنده می‌شود. اما اگر با خواست و با شناخت و آگاهی به عقل برسیم، می‌توانیم سرنوشت خوبی برای خود رقم بزنیم. تمامی فرمان‌ها در کنگره برای این است که ما به حال خوش برسیم، بتوانیم کارها را در کنترل خود بگیریم و فرماندهی جسم و جان خود را به زیبایی در دست داشته باشیم. اگر به عنوان یک همسفر وارد کنگره شدم و می‌خواهم از آموزش‌های آن بهره‌مند شوم، باید هرچه راهنمایم می‌گوید با دل و جان بپذیرم و فرمانبرداری کنم تا به رهایی برسم. کلمه‌ی فرماندهی در اصل یعنی اینکه من بر بخشی از نیروها و انرژی‌های درونی و بیرونی خود تسلط کامل داشته باشم؛ طوری که اگر بخواهم کاری را انجام دهم یا خواسته‌ای را به اجرا دربیاورم، با توان و تسلط کامل از پس آن بربیایم. حتی بتوانم کارهایی را که دیگران از من می‌خواهند، به بهترین شکل و با آرامش انجام دهم.

همسفر  سحر:

این دستور جلسه یکی از زیباترین دستور جلسات کنگره۶۰ است. ما زمانی می‌توانیم به فرماندهی برسیم که ابتدا فرمانبردار خوبی باشیم. همیشه برای من، فرمانده بودن راهنمایان بسیار زیبا و الهام‌بخش بوده است و همین باعث شد این خواسته در من ایجاد شود که روزی من هم به جایگاه فرماندهی برسم. اما فرماندهی در کنگره۶۰ به معنای منیت و غرور نیست؛ بلکه با عشق و محبت همراه است. این پیوند محبت است که اعضای کنگره را در کنار هم نگه می‌دارد. در کنگره۶۰ ما یاد می‌گیریم که بدون چون‌وچرا «چشم» بگوییم و فرمانبرداری را در عمل به کار بگیریم. برای اینکه به فرماندهی برسیم باید به دانایی مؤثر دست پیدا کنیم و شرط رسیدن به دانایی مؤثر سه چیز است: آموزش، تجربه و تفکر. وقتی این سه ضلع کامل شود، فرماندهی نیز به‌درستی شکل می‌گیرد.

همسفر المیرا:

بنام قدرت مطلق الله با عرض سلام و خسته نباشید خدمت آقای مهندس دژاکام بزرگوار. نمی‌دانم با چه کلمات و زبانی از تمام بزرگواری‌ها و زحمات شما تشکر کنم. در این مدت متوجه شدم که خوشبخت‌ترین فرد روی زمین هستم، چرا که وجود ناب شما در زندگی ما جاری است. شما راه درست زندگی کردن، آرامش، هدف، امید و صبوری را به ما آموختید. من و مسافرم تا پایان عمر، مدیون محبت‌ها و یاری‌های شما خواهیم بود. از خداوند متعال برای شما و خانواده گرامی‌تان سلامتی، شادی و موفقیت روزافزون را خواستارم.

همسفر ملیحه:

اگر انسان بخواهد در جایگاهی قرار بگیرد و آن خواسته را داشته باشد، قطعاً ابتدا باید فرمانبرداری را یاد بگیرد. حال سؤال این است: فرمانبرداری از چه کسی و چه چیزی؟ فرمانبرداری از مافوق خود و از قوانینی که وضع شده است. در کنگره نیز قوانینی وجود دارد که برگرفته از قوانین الهی هستند و عمل کردن به آن‌ها ضروری است. داشتن مافوق و عمل کردن به فرمان او، نشانه کوچک شدن انسان نیست؛ بلکه نشانه‌ی فرمان‌پذیری و فروتنی اوست. اگر من به عنوان رهجو فرمانبردار نباشم، این یعنی هنوز منیت و بزرگ‌بینی در من وجود دارد و نمی‌توانم به مافوق یا راهنمای خودم چشم بگویم. در مسافران، مصرف مواد باعث می‌شود جان و روحشان در اعماق تاریکی فرو برود؛ و منِ همسفر نیز با انجام اعمال ضدارزشی، ذهنم آلوده می‌شود. بنابراین اگر خواسته‌ی رهایی را دارم، باید ابتدا فرمانبرداری را یاد بگیرم تا بتوانم ذره‌ذره خودم را از چاهی که در آن فرو رفته‌ام بیرون بکشم. نمی‌توانم یکباره و بدون طی کردن مسیر، در جایگاهی قرار بگیرم که به من تعلق ندارد. برای مثال، اگر منِ سفر اولی بدون اینکه سفر خود را به اتمام برسانم و آموزش بگیرم، بخواهم راهنما شوم، در حقیقت فقط اسم راهنما را یدک می‌کشم؛ در حالی که نه آگاهی دارم و نه دانایی. این کار مثل درختی بی‌ریشه خواهد بود که توان ایستادن ندارد. پس بدون شک، برای رسیدن به فرماندهی باید مسیر تکامل را طی کنیم و اولین قدم در این مسیر، فرمانبرداری است.

همسفر غزاله:

يک رهجو اگر به دستورات گوش نکند، مجبور است به چيزهايي گوش کند که انسان را بدون اينکه بداند به بیراهه خواهد برد و اين، عين نادانی است.  درکنگره بايد هم استاد بود و هم شاگرد. قرارهم نيست يکشبه استاد بشويم. بايد اسباب را آرام آرام کنار هم چيد تا به فرماندهي رسيد. در طبيعت هرکس معمار ساختن ساختمان خويش است. هم می‌تواند از جنس خوب استفاده کند هم مصالح بد. در کنگره هدف، پرورش معماری است که بتواند از مصالح خوب استفاده کند. براي بيرون رفتن از اعتياد بايد اول چشم گفت تا "نه" گفتن به نفس اماره را، ياد گرفت. کنگره معتاد درمان نمی‌کند، کارش خوب کردن کسانی است که " خواهان" خوب شدن هستند. وقتی راه راست را پيدا کرديم و بلدِ‌ راه شديم اگر خلاف حرکت کنيم کمرمان شکسته می‌شود. اين هم از قوانين طبيعت است. يعني بايد به قدرتی برسيم که نه گفتن را " درجای درست" ياد بگيريم. غيرممکن هم نيست. بحث برسر صورپنهان است. راهنمايی‌های استاد مربوط به صور پنهان است که ما هنوز تجربه‌ای از آنها نداريم. نيروهای مثبت و منفي پاداش می‌دهند ولی پاداش نيروهای مثبت ديدنی است مگر زمانی که خيلی از حجاب‌ها کنار برود. انسان می‌تواند با اجرای قوانین و فرمان‌برداری از قدرت مطلق به فرماندهی برسد. در آن نقطه دیگر هیچ خواسته‌ای برای انسان غیرممکن نیست و هر آنچه بگوید شو، آن شود.

نويسندگان: همسفر سامره، همسفر سحر، همسفر المیرا، همسفر  ملیحه

همسفر غزاله رهجویان راهنما همسفر حدیقه (لژیون چهارم)

ویرایش: همسفر ماجده رهجوی راهنما همسفر حدیقه(لژیون چهارم)

عکاس: همسفر غزاله رهجوی راهنما همسفر حدیقه (لژیون چهارم)

تنظیم و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)خدمت‌گزار سایت 

همسفران نمایندگی گرگان 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .