سومین جلسه از دوره پنجم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی ارگ با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی » با استادی مسافر مجید و به نگهبانی مسافر حامد و دبیری مسافر حمید روز یکشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود :
خلاصه سخنان استاد :

سلام به همه دوستان، مجید هستم، یک مسافر. خداوند را بینهایت شاکرم و سپاسگزارم که اذن ورودم به کنگره صادر شد و توانستم قدم در این مسیر بگذارم. از جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان قدردانی میکنم. همچنین از ایجنت محترم، آقا محسن، و راهنمای بزرگوارم، آقای محسن اسماعیلی، که فرصت خدمت را به من عطا کردند، صمیمانه تشکر میکنم. مرزبانان محترم و تمامی خدمتگزاران کنگره ۶۰، خصوصاً شعبه ارگ، نیز شایسته قدردانیاند.
عنوان جلسهی امروز "از فرمانبرداری تا فرمانداری" است. این عنوان به زیبایی نشان میدهد که ابتدا باید فرمانبردار باشیم تا به فرماندهی برسیم. من از تجربه شخصی خودم میگویم؛ پیش از ورود به کنگره، مجید یک فرمانبردار تمامعیار بود، اما نه در مسیر درست. من فرمانبردار مواد مخدر بودم؛ اعتیاد هر دستوری میداد، من مطیع محض آن بودم. فرمانبردار شیطان و نیروهای منفی بودم که مرا به سمت تباهی میکشاندند.
حالا که وارد کنگره شدهام، اوضاع فرق کرده و برایم چالشبرانگیز است، زیرا عمری را در نافرمانی از نیروهای مثبت گذرانده بودم. اینجا اما باید فرمانبردار باشم. از همان روز اول، راهنمایم رهنامه کنگره را به من معرفی میکند و من باید آن را بنویسم و به آن عمل کنم. یا سیدی مربوط به وظایف رهجو که باید با دقت گوش دهم و به کار بندم. ایمان من به کنگره و راهنمایم، حکم میکند که فرمانبردار باشم.
احساس میکنم در سفر اول، وظیفه اصلی ما فرمانبرداری است. روز اول که خدمت راهنما میروم، سرم را پایین میاندازم و با تمام وجود به حرفهایش گوش میدهم. سر خود را با سر راهنما عوض میکنم و تنها باید مطیع او باشم؛ هرچه بگوید، با "چشم" پاسخ دهم. در جهانبینی نیز تأکید میشود که در مسیر تکامل، باید فرمانبرداران خوبی باشیم تا بتوانیم فرماندهان شایستهای شویم. بدون گذر از مرحله فرمانبرداری، رسیدن به فرماندهی محال است.
برای روشن شدن این موضوع، مثالی از طبیعت میآورم: یک دانه بذر هلو را در نظر بگیرید که در دل تاریکی خاک کاشته میشود، زیر پوششی سخت. این دانه هیچ اعتراضی نمیکند، تنها "چشم" میگوید و با گذر از سختیها، آرام آرام از خاک سر برمیآورد و به درختی تنومند تبدیل میشود.
تفاوت بنیادین بین فرمانبرداری و فرماندهی در "اختیار" نهفته است. ما باید به آگاهی برسیم که چه زمانی فرمانبردار باشیم و چه زمانی فرمانده. فرمانبرداری در کنگره به معنای اطاعت کورکورانه نیست، بلکه تمرینی آگاهانه برای رشد، تزکیه و پالایش انسان است. وقتی فرمانی به ما داده میشود که دروغ نگوییم یا رشوه نگیریم، باید فرمانبردار باشیم. فرمانبرداری در کنگره ریشه در تربیت، عشق و همدلی دارد. ما در کنگره کسانی را میبینیم که خودشان این مسیر فرمانبرداری را تجربه کردهاند و اکنون با کولهباری از تجربه، به فرماندهی رسیدهاند و این تجربه را با سخاوت در اختیار ما میگذارند.
فرمانبرداری، انسان را از ناآرامی به آرامش میرساند. ما در ابتدا خودسر بودیم و از هیچ فرمانی اطاعت نمیکردیم. اما کنگره به ما اقتدار میبخشد و ما را به ساحل آرامش رهنمون میشود. جناب مهندس دژاکام به درستی میفرمایند: "کسی که نمیتواند از فرمانهای کوچک اطاعت کند، پس فرمانده نیروهای عظیم درون خود نخواهد بود."
مثالی دیگر: شاگردی که روبروی استاد خود مینشیند، اگر فرمانبردار خوبی نباشد، هرگز نمیتواند یک فرمانده لایق شود. اگر ما این فرمانبرداری را در کنگره تمرین کنیم، میتوانیم در خانه نیز فرمانده خوبی باشیم و از دستوراتمان اطاعت شود، درست مانند سربازی که سالها فرمانبرداری کرده تا به درجه فرماندهی رسیده است.
در کنگره، فرمانبرداری نه تنها ضعف نیست، بلکه اوج قدرت است. انسانی که میتواند از خواستههای نامطلوب خود در برابر صراط مستقیم سر خم کند، قطعاً قدرت عظیم خویش را در درون خود ذخیره کرده است. بنابراین، هر کس فرمانبردار خوبی در زندگی باشد، در نهایت میتواند فرمانده خوبی برای جسم، روح و روان خود باشد.
گاهی اوقات، نتیجه فرمانبرداری فوری نیست. ما ممکن است انتظار داشته باشیم که همان لحظه نتیجهای حاصل شود، اما احتمال دارد مدتی زمان ببرد تا ما به مرحله فرماندهی برسیم. فرمانبرداری امروز ما، سرمایهای است برای فرماندهی فردا. پس بیایید فرمانبرداری را با دل و جان بپذیریم تا روزی فرماندهی لایق باشیم. در پایان، آنچه در کنگره میآموزیم، درسی برای زیستن است. از اینکه به حرفهای من گوش کردید، متشکرم.

عکاس : مسافر امیررضا لژیون سوم
تایپ : مسافر معین لژیون دوم
ویرایش و بارگزاری : مرزبان خبری مسافر احسان
- تعداد بازدید از این مطلب :
151