English Version
This Site Is Available In English

نکاتی از سی دی "احساسات"

نکاتی از سی دی

نکاتی از سی دی "احساسات"

سلام دوستان، گاهی به این فکر می‌کنم که ما در واقع دو چیز داریم: یک حس و یک احساس. حس یعنی همان دریافت ساده و اولیه‌ای که از محیط اطراف‌مان داریم. احساس اما چیزی فراتر است؛ یعنی درک و دریافت عاطفی و هیجانی ما، جمع این دریافت‌ها که در نهایت شکل یک احساس می‌گیرد.

اگر بخواهم دقیق‌تر بگویم، پایه و اساس احساس، همان حس است. یعنی اولین و مهم‌ترین قدم برای داشتن یک احساس واقعی، «دیدن» است. این دیدن فقط دیدن ظاهری نیست، بلکه همه چیز را شامل می‌شود؛ قیافه، طرز لباس پوشیدن، آراسته بودن، رعایت بهداشت، نوع گفتار، طرز نگاه و… همه این‌ها نقش مهم و سازنده‌ای در بیان و انتقال احساسات دارند. وقتی به دیگران نگاه می‌کنیم، این جزئیات کوچک هستند که به ما کمک می‌کنند تا احساس واقعی آن‌ها را بفهمیم.

نکته مهم دیگری که همیشه برایم جالب بوده، «شنیدن» است. شنیدن یعنی وقتی کسی حرف می‌زند، ما فقط گوش نمی‌دهیم بلکه احساس پشت حرف‌هایش را درک می‌کنیم. آیا حرف‌هایش نیش‌دار است؟ یا پر از کنایه و زخم‌زبان؟ یا شاید مهربان و صمیمی؟ این شنیدن درست باعث می‌شود که بتوانیم احساس واقعی طرف مقابل را دریافت کنیم. جالب است بدانیم که ما خودمان تعیین‌کننده‌ایم که دیگران درباره‌مان چه فکری کنند؛ یعنی نوع بیان و رفتاری که داریم، روی احساس دیگران نسبت به ما تاثیر می‌گذارد.

اما بعد از دیدن و شنیدن، نوبت به «ادراک» می‌رسد؛ اینکه ما چگونه درک می‌کنیم؟ آیا درک‌مان عقلانی و واقع‌بینانه است یا تخیلی و پر از تصورات واهی؟ گاهی اوقات ممکن است درک‌مان بر اساس رؤیاپردازی یا بدبینی باشد و این موضوع تاثیر زیادی بر احساسات ما می‌گذارد. اینجاست که جهان‌بینی و آگاهی به ما کمک می‌کند تا حس‌ها و احساسات‌مان را بهتر بشناسیم و کنترل کنیم.

در کنگره60، مثلث حس همیشه برایم نماد مهمی بوده است. این مثلث که تمام هستی را به هم وصل می‌کند، سه ضلع دارد: نور، صوت و حس. نور مثل روشنایی درون است که کمک می‌کند خودم را بهتر ببینم و آگاه‌تر باشم. صوت صدایی است که می‌شنوم؛ صدای درونم یا صدای راهنما و دوستانم که گاهی راه را نشانم می‌دهند. و حس، همان تجربه واقعی و ملموس است که بدون فرار یا انکار، خودم را می‌پذیرم و می‌فهمم کجا ایستاده‌ام.

تجربه‌ای که اخیراً برایم بسیار معنا داشت، رفتن به شعبه‌ای دیگر از کنگره60 بود. در آنجا نیروهای منفی زیادی به زیباترین شکل تلاش می‌کردند تا مانع شوند لژیون انتخاب کنم و آموزش ببینم و دانایی‌ام را هدف قرار دادند. اگر درمان نشده بودم و حس‌های سالمی نداشتم، نمی‌توانستم این موضوع را درک کنم؛ نمی‌توانستم زیبایی آن شعبه را ببینم و محبت اعضای آن را حس کنم. همچنین، با استفاده از حواس ظاهری‌ام، به‌ویژه شنیدن کلام زیبای راهنمایم و دوستانم، توانستم درک درست را بگیرم و پیوند محبت را برقرار کنم. چیزی که خیلی به من کمک کرد، کاربردی کردن جهان‌بینی و فرمانبرداری بود. با نوشتن سی‌دی و خدمت کردن، توانستم از پنج حس درونی‌ام بیشتر بهره ببرم و سخنان راهنمایم و دیگر عزیزان را به گوش جان بشنوم و بهتر درک کنم.

نوشتن سی‌دی برایم تبدیل شده به راهی برای پاکسازی و تصفیه‌ی درونم. وقتی سی دی می‌نویسم، انگار بار درونم سبک‌تر می‌شود و بهتر می‌توانم با خودم کنار بیایم. همراه با صحبت با دوستان کنگره، گوش دادن به صدای درون و ورزش، این مسیر را با روانی آرام‌تر طی می‌کنم.

نور، صوت و حس برای من مثل سه دوست‌اند که کنار هم هستند و کمک می‌کنند زندگی را بهتر بفهمم. هر کدامشان وقتی کنار هم باشند، به من آرامش و تعادل می‌دهند. این تجربه شخصی من است و شاید برای شما هم داستان‌هایی از این دست وجود داشته باشد.

از اینکه این چند خط را خواندید، سپاسگزارم. امیدوارم هر کدام از ما بتوانیم حس‌های درونمان را کمی بهتر درک کنیم و راهی برای همدلی با خودمان پیدا کنیم.

مسافران نمایندگی چالوس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .