جلسه دوازدهم از دوره اول جلسات آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی سالار خمین با استادی مسافر احمد و نگهبانی مسافر باقر و دبیری مسافر ابراهیم با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» در روز یکشنبه ۹ شهریور ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد ؛
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر دستور جلسه امروز، از فرمانبرداری تا فرماندهی در روز چهارشنبه جناب آقای مهندس فرمودند داخل یک پادگان دژبانهای در پادگان به سرهنگ پادگان میتواند گیر بدهد مثلاً به لباس آنها به دکمههای لباسش به بلندی و یا کوتاهی موی سرش به تمام اینها میتواند گیر بدهد و هیچ موقع آن سرهنگ به خاطر مقام و درجه بالای خودش نباید ناراحت شود چون هر کسی در جایگاه خودش در حال خدمت است حالا دقیقاً این وصف حال ما داخل کنگره است. دیده بانان ایجنت راهنماها نگهبان دبیر تمام خدمتگزاران در حال خدمت در کنگره هستند برای رهایی یک نفر و حال خوش اون شخص من نباید دنبال حاشیه باشم که توی ذهن خودم بگم فلانی راهنما شد یا فلان کس فلان خدمتو دارد چرا این خدمت را به این شخص دادن به من ندادند اینا همه میشود کار نیروی منفی که دست من را از کنگره کوتاه کند باید من مسافر یاد بگیرم که به حرف عقلم گوش بدهم و کار درست را انجام بدهم من خودم باید ببینم در کدام مسیر که باشم حالم بهتره و به حال خوش میرسم به قول آقا رسول که گفتند نیروهای الهی یا مثبت یک بار به آدم میگویند مثلاً الان برو دوش بگیر این من هستم که در اون لحظه بتوانم فرمان عقل خودم را اجرا کنم جناب مهندس مثالی میزنند در سی دی فرمانبرداری تا فرماندهی من تمام راهنماها راهنمای خودم را میبینم که به چه حس و چه آرامشی رسیدند و راهنمای من همیشه به من میگوید اگر بیرون از اینجا یه ماشین جلوی تو پیچید و اعصاب تو را خراب کرد تو آرامش داشته باش حالا توام بیای درگیری درست کنی اعصاب خودتو خراب کنی چه نتیجهای دارد آیا حالت خوب میکنه یا نه آرامش از خودت گرفتی پس من میام به حرف راهنمام گوش میدهم چون مسیری که آن رفته آن مسیر درسته چون عقل من مسیر آن را قبول میکند خوب راهنمای من میشود. به من میگفت ساعت یک ربع ۵ در جلسه حضور داشته باش سیدیها تا بنویس با سفر اولی هیچ کاری نداشته باش داخل کنگره حتماً خدمتها را بگیر چون دیگران کاشتند و ما خوردیم و حالا وظیفه گردن ما است که دین خودمان را ادا کنیم خوب من خودم در سفر اول میدیدم که یک سفر اولی با یک سفر اولیه دیگر مشورت میکند آقای مهندس یک ضرب المثل دارد که میگوید کوری عصاکش کور دیگری بود، منی که دارم میبینم یک نفر مصرف کننده شیشه است یک نفر مصرف کننده هروئین است یک نفر مصرف کننده تریاک است خوب چرا باید اصلاً با این شخص راجب جیره خودم صحبت کنم خوب اون شخص اصلاً اگر من فکر کنم میتوانست کاری انجام بدهد برای خودش انجام میداد هر ۵ تا انگشت انسان با هم برابر نیست و ساختار انسانها هم با هم متفاوت است تو باید کاری که راهنمایت میگوید را انجام بدهی وگرنه نتیجه مشورت گرفتن اشتباه باعث حال خرابیت میشود، یک نفر هست که ۵ سیسی باید شربت مصرف کند و یه نفرم هست که با دو سیسی شربت حالش خراب میشود من وظیفه خودم میدانم برای حال خوب خودم با راهنمای خودم مشورت کنم نه کسی که هیچ علم و آگاهی ندارد جناب مهندس میفرمایند درمان اعتیاد در کنگره مانند پشهای میماند که از روی شانههایتان بلند شود واقعا درمان اعتیاد در کنگره خیلی آسان است اینجا تازه متوجه میشویم که مشکل ما اصلاً اعتیاد نیست من خودم روشهای مختلفی برای درمان اعتیاد را تجربه کردم که هیچ کدام را حتی قادر نبودم به خاطر وسوسه و حال بد حتی یک روز تحمل کنم آیا خود من نباید مقایسه کنم که در کنگره به چه راحتی درمان شدم من با نوشتن سیدیها به آرامش حس خیلی خوب میرسم صدای آقای مهندس آرامش خاصی به من میدهد و من هستم که باید حس را برقرار کنم. داخل کنگره عشق و محبت است و خیلی به همدیگه انرژی میدهیم و تمام بچهها با هم، هم حس هستند و همدیگر را با عشق و محبت دوست دارند که مثال اون را هیچ جای دیگر نمیتوان پیدا کرد از اینکه به حرفهای من گوش کردید بسیار ممنونم و سپاسگزارم.
نویسنده: مسافر احمد از لژیون دوم علی
تنظیم و ارسال: مسافر عباس
- تعداد بازدید از این مطلب :
83