English Version
This Site Is Available In English

فرماندهی یعنی تسلط بر نفس و توانایی عمل

فرماندهی یعنی تسلط بر نفس و توانایی عمل

جلسه یازدهم از دوره اول جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی سنایی با استادی  همسفر مهناز، نگهبانی همسفر آسیه و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «از فرمان‌برداری تا فرماندهی » در روز یک شنبه ۹ شهريورماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
از خانم آسیه نگهبان لژیون سردار تشکر می‌کنم که استادی جلسه را به من سپردند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه امروز: "از فرمان‌برداری تا فرماندهی" است. الفبای فرماندهی، فرمان‌برداری است. با فرمان‌برداری از عقل می‌توان به فرماندهی رسید. برای فرماندهی باید آموزش‌پذیر باشیم و صبر داشته باشیم. معمولاً وقتی اسم کلمه فرماندهی می‌آید، ما یک فرمانده با لباس نظامی را تصور می‌کنیم که به سربازان دستور می‌دهد کاری را انجام دهند. اما فرماندهی معنای دیگری هم دارد. در واقع، اگر انسان بخواهد در هر مقوله‌ای صاحب‌نظر شود، بتواند کاری را انجام دهد و در جایگاه فرماندهی قرار بگیرد، شرط لازم آن این است که فرمان‌برداری را به‌طور کامل انجام داده باشد.

فرماندهی یعنی چه؟
یعنی ما کاری را انجام می‌دهیم، از انجام آن کار احساس خوبی داریم، خوشحال می‌شویم و بر نیروی خود مسلط می‌شویم؛ این یعنی فرماندهی. فرمان‌برداری در واقع مسیری را مشخص می‌کند که از کجا به کجا باید حرکت کنیم، و فرماندهی به‌عنوان هدف ما مطرح می‌شود. همان‌طور که هر چیز در کنگره صور آشکار و پنهان دارد، فرماندهی نیز همین‌طور است. فرمان دادن در درون بدن انسان، صور پنهان فرماندهی است. مثلاً وقتی به دستم می‌گویم که این لیوان آب را بردارد، و دستم این کار را انجام می‌دهد، یعنی فرمان‌دهنده من بوده‌ام و دستم فرمان‌بردار.

تصویری که من در ذهنم مجسم می‌کنم و درباره‌اش فکر می‌کنم و آن تصویر ساخته می‌شود، این هم یک نوع فرماندهی است. گاهی اوقات تصویری را در ذهن داریم ولی آن تصویر ساخته نمی‌شود یا چیز دیگری به جای آن به وجود می‌آید؛ این یعنی فرماندهی من در آن زمینه ناقص است یا به‌درستی اجرا نمی‌شود. مثلاً می‌خواهم یک کلمه‌ای را بگویم ولی چیز دیگری از دهانم بیرون می‌آید. انسان‌های سالم معمولاً درباره فرماندهی درون فکر نمی‌کنند، اما همین که بیمار می‌شوند (مثلاً بیماری قند می‌گیرند و نمی‌توانند شیرینی بخورند) فرماندهی‌شان به هم می‌ریزد. یا حتی در شرایط خاص مثل امتحان دادن، ممکن است برخی مطالب یادمان برود و این نیز نشانه به‌هم‌ریختگی فرماندهی درونی است.

وقتی یک کودک ۶ یا ۷ ماهه چهار دست و پا می‌رود و بعد راه می‌رود، چقدر خوشحال می‌شود. یا وقتی برای اولین بار رانندگی کردیم و ماشین خاموش نشد، آن خوشحالی از این بابت بود که ما توانستیم فرمان بدهیم و اجرا شود. این یعنی فرماندهی‌مان رشد کرده است و این حس خوشایند باعث به‌وجود آمدن نیروی ادامه دادن در انسان می‌شود.

تمام مسائل زندگی ما بر اساس فرماندهی پیش می‌رود. اگر در کاری توانایی پیدا کنیم خوشحال می‌شویم، و اگر توانایی‌مان را از دست بدهیم دچار اندوه می‌شویم. مثلاً چرا بعضی پیرمردها و پیرزن‌ها در سن ۶۰ یا ۷۰ سالگی اندوهگین هستند؟ چون نیروهایی که قبلاً تحت فرمان آنها بودند، الان دیگر نیستند. قبلاً می‌توانستند به‌راحتی کاری را انجام دهند ولی حالا نمی‌توانند، و این یعنی فرماندهی‌شان را از دست داده‌اند. انسانی که دچار اعتیاد می‌شود نیز فرماندهی‌اش را از دست می‌دهد.

جسمش از او فرمان نمی‌گیرد. اگر قبلاً ۱۰ ساعت کار می‌کرده و حالا فقط ۵ ساعت توان دارد، وقتی می‌خواهد دوباره ۱۰ ساعت کار کند، دستور می‌دهد اما اجرا نمی‌شود؛ مگر اینکه میزان مصرف مواد مخدرش را افزایش دهد یا آن را تغییر دهد. وقتی فرماندهی به خطر می‌افتد، ممکن است انسان حاضر باشد بهای سنگینی بدهد تا دوباره آن را به دست آورد. شخصی که اعتیاد دارد، فرماندهی‌اش در دست نفس اماره است و به همین دلیل همیشه احساس بدبختی، ناتوانی و بازنده بودن دارد. اعتیاد بهایی سنگین دارد، حتی تغییر ماده مصرفی مثلاً از تریاک و شیره به هروئین، بهایی بسیار سنگین‌تر است.

اما چگونه یک انسان گرفتار در اعتیاد می‌تواند دوباره به فرماندهی برسد؟ غدد شبه افیونی در بدن باید دوباره شروع به کار کنند و اندورفین، دینورفین و سروتونین تولید کنند تا مورفین، کدئین و آمفتامین از بدن خارج شوند. طبق قانون کنگره، باید خوبی بیاید تا بدی برود. انسان فقط کاری را می‌تواند به‌درستی انجام دهد که به دانایی مؤثر رسیده باشد. تفکر، تجربه و آموزش سه ضلع مثلث دانایی هستند. ما باید حتماً یک راهنما برای خود انتخاب کنیم. راهنما، دانش خودش را از طریق آموزش به ما منتقل می‌کند، و ما نیز با اطاعت از راهنما، فرمان‌برداری را می‌آموزیم. تنها راه آموزش فرمان‌برداری، اطاعت از راهنماست.

وقتی من در کنگره فرمان‌بردار خوبی باشم و به قوانین کنگره و دستورات راهنما توجه کنم، حتماً در آینده یک فرمانده عالی خواهم شد. فرمان‌برداری کار راحتی نیست. ممکن است در ظاهر بگوییم «من فرمان‌بردارم»، ولی در عمل نشان‌دادن این فرمان‌برداری کار سختی است. شرط فرمان‌برداری، رعایت کامل قوانین و مقررات کنگره است؛ یعنی نباید راهنما و دیگران را قضاوت کنیم، باید سی‌دی‌ها را بنویسیم، در کلاس‌ها شرکت کنیم، خدمت کنیم و آموزش‌پذیر باشیم. اگر توانستم این کارها را انجام دهم، آن وقت تازه فرمان‌برداری را یاد گرفته‌ام. کسی که در کنگره می‌خواهد با تمام وجود حرکت کند، باید فرمان‌برداری کامل داشته باشد تا بتواند نتیجه بگیرد.

تایپیست: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون دوم)
عکاس: همسفر زری رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سنایی
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .