جلسه دوم از دوره هشتم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی طارم با استادی مسافر میلاد با نگهبانی موقت مسافر محمد و دبیری موقت مسافر غلامرضا با دستور جلسه<از فرمانبرداری تا فرماندهی> در روز یکشنبه در تاریخ نهم شهریور ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان میلاد هستم یک مسافر،خدارا شکر میکنم که بهم اجازه داد در جمع شماها باشم،از جناب مهندس تشکر می کنم که همچین بستری را فراهم کرد تا بتوانم به درمان برسم در این راه مدیون آقای ایمانپرور راهنمای خودم هستم که مرا یاری داد تا بتوانم به رهایی برسم،

پیادمه روز اول که وارد کنگره ۶۰ شدم به من گفتن باید بنویسی من چون سواد نداشتم برایم سخت بود که با آقای محمد ایمانپرور برخورد کردم ایشان به من گفتند اسمت رو بنویس بعد از من خاستن اسم ایشان را بنویسم، من آهسته و سخت توانستم بنویسم که آقا محمد گفتن در تو پتانسیل نوشتن وجود دارد و میتوانی بنویسی.من اون روز نفهمیدم چرا به کنگره آمده ام، فقط میخاستم مواد مخدرم را ترک کنم،روز اول راهنمای تازه واردین مرا مشاوره کرد، لحن و رفتارش به دلم نشست،
روز دوم تمام چیزهایی که به من گفته بود را مو به مو اجرا کردم. بعد ورودم به لژیون، تمام چیزهای که راهنما به من میگفتن را تمام کمال اجرا کردم سواد نداشتم ولی به زور سیدی هایم را مینوشتم، هر فرمانی راهنما به من میداد اجرا می کردم، چون من پدرم را در سن کم از دست داده بودم با گرفتن راهنما حس کردم دوباره پدر دار شدم انقدر آقای ایمانپرور با من مهربانانه و پدرانه برخورد کردن که الانم ایشان را من به اندازه پدرم دوست دارم.
آقا محمد فقط یک بار برجک من را زدن، تا الان همیشه بامن مهربانانه برخورد کردن، خوش به حال نمایندگی طارم که ایجنتتان آقای محمد ایمانپرور می باشد.خواستم اینگونه منظورم را برسانم که برای رسیدن به رهاییم من فرمانبرداری کردم از همان روز اول در لژیون تازه وارد تا الان که اینجا هستم هر فرمانی توسط راهنمایم به من داده شده اجرا کردم، اگر اجرا نمیکردم الان من به درمان نرسیده بودم، الان این حال خوش را نداشته ام. ممنون که با سکوتتان به حرف های من توجه نمودید.
مرزبان خبری:مسافر فرشید
- تعداد بازدید از این مطلب :
158