سلام دوستان مریم هستم همسفر
فرمانبرداری یعنی مرحلهای که فرد دستورات را دریافت میکند و بدون کمترین سوالی آن را اجرا میکند و تمرکز آن روی اجرای دقیق و یادگیری است.
فرماندهی یعنی مرحلهای که فرد مسئولیتها را بر عهده میگیرد و یک سری نیروها که تحت فرمانش قرار میگیرند در مورد آن تصمیم میگیرد و جهت میدهد و دیگران را هدایت میکند. در فرمانبرداری؛ باید یاد بگیریم که چگونه دستورات را به درستی اجرا کنیم و در چهارچوب مشخص شده عمل کنیم.
فرد فرمانبردار بعد از کسب تجربه و تخصص و آموزش درک خواهد کرد که چرا آن کارها را انجام داده است و کم کم با گرفتن دانش و تجربهها است که میتواند مسئولیتهای دیگر را بپذیرد و خود یک فرمانده شود.
در فرمانبرداری پایه و اساس یادگیری انضباط و اطاعت است و نیاز به صبر و یادگیری و کسب اعتماد دارد .
از فرمانبرداری تا فرماندهی داستان رشد بلوغ و پذیرش مسئولیتها است که از یک اجراکننده به یک متفکر و فرمانده تبدیل میشود .
این سفر با یادگیری و فروتنی شروع میشود و با اعتماد به نفس و مسئولیتپذیری به اوج خود میرسد .
همانطور که میدانیم صورپنهان ما متشکل از احساسات، ترسها، آرزوها، غرایز و ارزشها میباشد و فرماندهی یعنی نحوه مدیریت این بخشها، یعنی کدام نیرو بر ما حکم فرمایی کنند.
بنابراین در وجود هر فردی یک نبرد دائمی برای تعیین فرمانده در جریان است. نیروهای منفی با نیروهای مثبت دائم در حال مبارزه هستند.
مثلاً وقتی فردی از شکست میترسد در اینجا ترس فرمانده شده و خلاقیت و شجاعت سرکوب شده است و فرد فرمانبردار ناامیدی می گردد.
ما در اولین قدم باید بتوانیم بازیگران درون خود و یا ارزشها و ضد ارزشهای خود را بشناسیم و با آگاهی و دانایی موثر، فرمانده عقل را پذیرا باشیم.
این سفر یک سفر درونی است و مادام العمر است که پاداش آن آرامش درونی و رهایی واقعی و ساختن زندگی شایسته است.
فرد مصرف کننده مواد مخدر فرماندهی درونش بر عهده نفس اماره است، پس نمیتواند از فرمانده بیرون خود و به عبارتی راهنمایان خود فرمانبرداری کند و از آنها اطاعت کند. در این فرد مواد افیونی بدنش از کار افتاده موادمخدر و نفساماره جای آن را گرفته است و حکمرانی عقل به عنوان فرمانده کنار گذاشته شده است.
انسانی که میخواهد از تاریکی بیرون برود، شرطش این است که فرمانبردار باشد و با آموزش یاد خواهد گرفت که چگونه فرمانبردار خوبی باشد .
آموزش و فرمانهایی که از راهنما دریافت میکند، خدمتهایی که در کنگره انجام میدهد، همه و همه به فرمانبردار بودن او کمک میکند و از او یک فرمانده خوب همراه با مسئولیتهای جدید می سازد .فرماندهی که تاریکی را می بیند و از تاریکی خارج شده است.
سلام دوستان صاحبه هستم همسفر
وقتی وارد کنگره۶۰ شدم، تازه فهمیدم که فرمانبرداری به معنای چشم و گوش بسته عمل کردن نیست، بلکه، یعنی پذیرفتن قوانین و حرمتها و اعتماد کردن به راهی که دیگران قبل از من رفتهاند و نتیجه گرفتهاند. در ابتدای مسیر، شاید خیلی چیزها برای من سخت و حتی بیمعنا بود؛ اما وقتی فرمانبرداری کردم، آرامآرام تغییرات را در خودم دیدم.
فرمانبرداری به من یاد داد که (ego) ایگو یا همان منِ درونم را کنار بگذارم و یاد بگیرم از تجربه کسانی که راه را رفتهاند استفاده کنم. هرچه بیشتر فرمانبردار بودم، بیشتر آرامش و نتیجه گرفتم.
وقتی انسان فرمانبرداری را بهدرستی انجام دهد، به مرور زمان آموزش میگیرد، تجربه کسب میکند و در جایگاهی قرار میگیرد که میتواند به دیگران خدمت کند. اینجا است که فرماندهی معنا پیدا میکند؛ فرماندهی یعنی مسئولیتپذیری، یعنی مراقبت از دیگران، یعنی الگوشدن در عمل نه در حرف.
امروز میدانم که بدون فرمانبرداری، فرماندهی بیمعناست. فرمانده واقعی کسی است که روزی سرباز خوبی بوده باشد. برای همین من تلاش میکنم در جایگاهی که هستم، فرمانبردار خوبی باشم تا روزی لایق فرماندهی شوم.
رابط خبری: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
ارسال:همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
59