چهاردهمین جلسه از دوره چهل و چهارم کارگاههای آموزش عمومی کنگره۶۰، با استادی مسافر مهدی ، نگهبانی مسافر ادیب و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» شنبه 8 شهریورماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷:۰۰ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
عرض ادب و احترام خدمت همه اعضای محترم.
تشکر میکنم از نگهبان محترم آقا ادیب و دبیر گرامی آقا محسن، همچنین از راهنمای بزرگوارم آقا مهدی، لژیون یازدهم، که به بنده اعتماد کردند و این جایگاه را در اختیارم گذاشتند تا بتوانم خدمت کنم.
خداقوت عرض میکنم خدمت گروه مرزبانی، ایجنت محترم، بخش OT، بخش نشریات، آبدارخانه، راهنماهای محترم، تازهواردین، شالنارنجیها و همه اعضای شعبه لویی پاستور. واقعاً دستتکتک این عزیزان را میبوسم. باورم نمیشد برای دومین بار در این جایگاه قرار بگیرم و خود را مدیون محبت همه دوستان میدانم.
با احترام به دستور جلسه که "از فرمانبرداری تا فرماندهی" است، مایلم بیشتر از مشارکتهای دوستان استفاده کنم. اما اجازه بدهید ابتدا خاطرهای عرض کنم. امروز صبح، همه خاطرات گذشته برایم تداعی شد.
یاد دارم بعد از دو ماه رهایی، استاد جلسه شدم و بخشی از این موضوع را همان زمان هم گفتم. از کودکی در مسیری الهی بودم؛ عاشق قرائت قرآن، مداحی، روضهخوانی و در این زمینهها شاگردی بیش از هشت استاد را کردهام.
فرمانبرداری در آن زمان یعنی رعایت قوانین و ضوابط. مثلاً نمیتوانستیم هر دقیقه به مجلس وارد شویم، باید حداقل بیست بیت شعر حفظ میکردیم، در انتخاب لباس محدودیت داشتیم و حتی اگر در حین خواندن به ما میگفتند وقت نیست، باید فوراً قطع میکردیم و هیچ اعتراضی هم نداشتیم.
در کار گلفروشی هم پدر خدابیامرز میگفت باید ساعت پنج صبح دنبال گل و گیاه بروی وگرنه گل خوب گیرت نمیآید. یا باید مسیری را انتخاب کنی که ترافیک و آفتاب مزاحم نباشد. همه این خاطرات امروز برایم زنده شد.
.JPG)
فرمانبرداری مقدمه رسیدن به فرماندهی است و این اصل در همه جا اهمیت دارد. اما متأسفانه با ورود به مصرف موادمخدر و گرفتار شدن در نفس اماره، مسیرم تغییر کرد. امروز با بغض عرض میکنم: هرچقدر دستان جناب مهندس و راهنمای عزیزم را ببوسم باز هم کم است؛ چون مرا از آن بند رها کردند. من نمیدانستم چه کنم، اما خدا را شکر با ورود به کنگره، فرمانبرداری را دوباره از سر گرفتم. با وجود همه سختیها، هرچه راهنمایم گفت، با دل و جان پذیرفتم و فقط گفتم "چشم". حتی شب عید که همه از من انتظار گل داشتند، نیامدم گل بیاورم، چون خدمتگزار کنگره بودم و بودن در اینجا را بر هرچیز دیگری ترجیح دادم.
فرمانبرداری فقط به شربت خوردن بهاندازه نیست؛ بلکه به اضلاع دانایی هم مربوط میشود: آموزش، تفکر و تجربه. این سه ضلع باید با هم رشد کنند؛ اگر یکی جلوتر باشد و دیگری عقب بماند، دانایی مؤثر حاصل نمیشود.
فرمانبرداری به نظر من یعنی: بهموقع آمدن به جلسه، نوشتن سیدی، گوش دادن به سیدی، مشارکت کردن، اعلام سفر کردن و حضور در پارک طالقانی. راهنما همیشه میگوید راهنما از خودش چیزی ندارد، همه دستورات از کنگره است.
حتی آقای مهندس هم فرمودند اگر مرزبان به راهنمایی با ده یا دوازده سال سابقه نکتهای تذکر دهد، باید بپذیرد و این هم بخشی از فرمانبرداری است.
به یاد دارم پنج ـ شش ماه پیش، در پارک طالقانی نگهبان نظم بودم. فردی ماشینش را در جای نامناسبی پارک کرد. با وجود تذکر من و آقای سعید (ایجنت وقت) گوش نکرد. وقتی آقای سعید از او پرسید: "شما کنگرهای هستید؟"، او گفت بله. اما آقا سعید گفت: "نه، شما کنگرهای نیستید؛ چون کنگرهای یعنی کسی که فرمان را اجرا کند و حرمتها را رعایت کند."
همه اینها پارامترهای فرمانبرداری هستند که اگر درست رعایت شوند، انسان میتواند فرمانده خوبی باشد.
مایلم بیشتر از مشارکت دوستان استفاده کنم.عرضی ندارم.
ممنونم که با حوصله به صحبتهایم توجه کردید.
در ادامه انتخابات نگهبانی دوره چهل و پنجم روزهای شنبه برگزار گردید.

نگهبان دوره چهل و پنجم مسافر سیامک

تایپ: مسافر یوسف (لژیون ۱۱)
عکس: مسافر مسلم
ارسال: مسافر حمید
ویرایش: مسافر حسام(گروه سایت نمایندگی لویی پاستور)
- تعداد بازدید از این مطلب :
211