دهمین جلسه از دوره چهل و یکم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی صالحی، به استادی راهنمای محترم مسافر کاوه و نگهبانی مسافر جمشید و دبیری مسافر یونس با دستور جلسه "از فرمانبرداری تا فرماندهی" در روز شنبه 8 شهریور ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان؛ کاوه هستم، یک مسافر.
خدا قوت میگویم به نگهبان، دبیر، مرزبان، ایجنت و همهی اعضای کنگره. همچنین شکرگزار نعمتهای روزافزون خداوند هستم.
امروز دو دستور جلسه داریم:1-از فرمانبرداری تا فرماندهی 2-جشن تولد آقا مهدی عزیز
به ایشان، همسفر محترمشان، فرزندان گرامی و همهی اعضای کنگره صمیمانه تبریک میگویم. همچنین سپاسگزار خداوند و قدردان آقای مهندس و کل اعضای کنگره ۶۰ هستم که این بستر ارزشمند را فراهم کردند تا ما بتوانیم از فرمانبرداری به فرماندهی برسیم.
این مسیر در ظاهر خیلی ساده است، ولی در باطن بسیار سخت. یعنی این موضوع که من چطور از فرمانبرداری به فرماندهی برسم، واقعاً دشوار است. حتی توضیحی که استاد امین فرمودند هم همین بود: مبدأ مشخص شده و مقصد هم مشخص است. یعنی من باید اول از مبدأ، که فرمانبرداری است، شروع کنم و به مقصد، یعنی فرماندهی، برسم. اما در این مسیر مسائل زیادی وجود دارد. یکی از اساسیترین و مهمترین موضوعاتی که در این بین قرار دارد و به من کمک میکند، راهنما و مربی است، اگر من راهنما نداشته باشم اصلاً نمیتوانم از مبدأ حرکت کنم. راهنماست که مبدأ را به من نشان میدهد، مسیر حرکت را مشخص میکند و شیوهی عملکرد را برای من معین میسازد. ظاهر این کار ساده است، اما درک آن و عملکردنش بسیار دشواراست اینکه من چطور میتوانم یک فرمانبردار خوب باشم تا از دلِ یک فرمانبردار، یک فرمانده ساخته شود؛ این همان هدف و نقطهی تعالی است که کنگره 60 دنبال میکند.
اگر من بتوانم این کار را انجام بدهم، به هدف اصلی رسیدهام. چرا این کار را باید انجام دهم؟ مثال سادهاش یک مصرفکنندهی تازهوارد است. روز اول سه جلسه بهعنوان مهمان محسوب میشود، چون هنوز فرمانبرداری را نپذیرفته و تحت فرمان نیروی منفی است. در آن حالت، فرماندهی او شیطان است. چرا؟ چون همهی امور جسم و جان مرا گرفته و به جایش افسردگی، پریشانی، سرافکندگی، از دست دادن زندگی، مال و آبرو را به من داده. حتی فرمان میدهد که چه زمانی بخوابم یا بیدار شوم، چه زمانی مصرف کنم، و حتی پول زندگی را ازگلوی زن و بچهام بزنم و خرج مواد کنم.وقتی میخواهم ساعت ۴ به نمایندگی برسم، او مانع میشود. وقتی میخواهم آماده حرکت شوم، میگوید کجا؟! و جلوی حضور بهموقعام را میگیرد. اینها همه به این دلیل است که جسم و جان من تحت اختیار اوست. اما کنگره 60 و آموزههای آقای مهندس آمدند تا این وضعیت را تغییر بدهند.
من بررسی کردم، حدود ۱۹ بار در قرآن تأکید شده بر «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول». یعنی یکی از چیزهایی که در زمان مصرف از ما ربوده میشود همین فرمانبرداری است. حالا کاری که باید بکنم این است که راهنما و مربیای پیدا کنم که به من نشان دهد مبدأ کجاست، تا بتوانم به مقصد برسم. رسیدن بدون پرداخت بها امکان ندارد.

آقا مهدی عزیز هم دوبار سفر کردند. بار اول هنوز آن جایگزینی اصلی شکل نگرفته بود؛ میآمد اما واقعاً نمیآمد، مشارکت میکرد اما در عمل مشارکت نمیکرد. چون هنوز فرمانده اصلیِ طرف مقابل حضور داشت. اما در ادامه با پذیرش فرمان، با راهنمایی درست و با پرداخت بها توانست مسیر واقعی را پیدا کند.
من بهعنوان مسافر در ابتدای سفر اول تصور میکردم راهنمایم هیچ تجربهای از مشکلات من ندارد؛ در حالیکه تمام سختیها را خودش طی کرده و تجربه کرده است. راهنما در کنگره «میسوزد و میسازد» تا به من آموزش بدهد، تا من یاد بگیرم خودم کاستیها را جبران کنم. همسفر هم در کنار مسافر میسوزد و میسازد. فرزند، چه کوچک چه بزرگ، همراه پدر یا مادرش سفر میکند. این نگاهِ محبتآمیز خانواده بسیار ارزشمند است.
وقتی توانستم آموزشها را بگیرم و کاستیها را جبران کنم، تازه به فرماندهی جان خودم میرسم. چون اعتیاد فقط جسمی نیست، بلکه در جان هم ریشه دارد. اگر جسم درمان شود ولی جان درمان نشود، مشکل همچنان باقی خواهد ماند. رهایی واقعی وقتی است که هم جسم و هم جان به تعادل برسند. خدا را شکر که در کنگره هم جسم و هم جان درمان میشوند و این پرونده برای همیشه بسته میشود.این لطف بزرگ خداوند است. من واقعاً نمیدانم چطور شکرگزار باشم. تنها راه جبران، خدمت است؛ همانطور که دیگران شادی و آرامش را به ما رساندند، ما هم باید آن را به دیگران منتقل کنیم.
در پایان باز هم تولد آقا مهدی را به ایشان، همسرشان و فرزندان عزیزشان تبریک میگویم. پسر بزرگ شان را دورادور میشناسیم و برایش آرزوی سلامتی دارم. پسر کوچک شان هم بسیار مؤدب، باشخصیت و دوستداشتنی است. از خداوند برای خانوادهی محترمشان سلامتی و شادی روزافزون خواستارم.
در ادامه جشن تولد یکسال رهایی مسافر مهدی برگزار گردید که توجه شما را به خلاصه سخنان ایشان جلب میکنم:

سلام دوستان، مهدی هستم، مسافر.
خدا رو شکر میکنم بابت این حال خوبی که امروز دارم؛ مطمئنم دلیلش فرمانبرداریای بود که در مسیر سفرم داشتم.
از جناب مهندس دژاکام صمیمانه تشکر میکنم که چنین بستری رو فراهم کردند تا ما بتونیم سفر کنیم و به این حال خوش برسیم. همچنین از راهنمای عزیزم قدردانی میکنم؛ واقعاً نمیدونم چطور باید جبران کنم، چون ایشون تمام وجودشون رو برای رهایی من گذاشتند، چه در جلسات لژیون، چه پارک طالقانی و چه در همه مراحل سفر دوم.
در اولین سفر موفق نشدم، اما در دومین سفر با فرمانبرداری واقعی تونستم نتیجه بگیرم. از خداوند میخوام همهی سفر اولیها هم بتونن این حال خوب رو تجربه کنن.
تشکر ویژهای هم دارم از دو نفر که باعث شدند من پا به کنگره بگذارم: همسفر عزیزم خانم نیکا و آقای فرزاد زاهدی که برای حضور من در کنگره خیلی زحمت کشیدند. همچنین از راهنمای همسفرم و در نهایت از همسفر عزیز خودم سپاسگزارم که در طول این سی سال، در کنار من بود و برای عبورم از تاریکیها تلاش کرد.
خدا رو شکر میکنم که امروز در کنگره ۶۰ هستم؛ همونطور که آقای مهندس میفرمایند، کسی که درمان میشه، حتی اگر شب رو در مزرعهی خشخاش یا در آزمایشگاه شیشه و هروئین سپری کنه، صبح میتونه با خیال راحت و بدون هیچ وسوسهای بلند شه و بره سر کار.
ممنونم از اینکه به صحبتهای من گوش دادید.
تایپ: مسافر دانیال لژیون دهم، مسافر مهیار لژیون دوم
ویرایش و بارگزاری خبر: مسافر هادی لژیون نهم، مسافر دانیال لژیون دهم، مسافر مهیار لژیون دوم
مرزبان خبری: مسافر احمد
مرزبان کشیک: مسافر داوود
شهریور ماه ۱۴۰۴ شعبه صالحی (تهرانپارس)
- تعداد بازدید از این مطلب :
301