دوازدهمین جلسه از دوره بیستم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی ساوه ویژه مسافران وهمسفران با استادی مرزبان محترم مسافر رضا ونگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه (دانایی،دانایی موثر،سواد) روز پنجشنبه مورخ۶شهریور ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر
از دبیر و نگهبان جلسه و کسانی که نوشتارها را قرائت کردند تشکر میکنم از ایجنت و گروه مرزبانی و راهنما آقا ابوالفضل تشکر میکنم که اجازه دادند در این جایگاه باشم تا آموزش بگیرم و خدمت کنم.
دستور جلسه درباره دانایی، دانایی موثر و سواد است اول از همه باید بدانیم دانایی چه هست، تعریفش چیست؟ دانایی یعنی تشخیص ماهیت خواستهها با هر شکل و لباسی. باید تشخیص بدهیم که به چه دانایی میگویند. دانایی یک مثلث دارد که از سه ضلع تفکر، تجربه و آموزش درست شده اگر این سه ضلع با هم رشد پیدا کنند و عملی شود به دانایی موثر تبدیل میگردد. در مقابل مثلث دانایی مثلث جهالت وجود دارد که از سه ضلع ترس، ناامیدی و منیت درست شده؛ ترس تفکر را میخورد و نمیگذارد انسان تفکر کند، ناامیدی هم جلوی تجربه کردن را میگیرد انسان از همه چیز ناامید میشود و نمیتواند تجربه کسب کند، منیت هم باعث میشود که انسان نتواند آموزش بگیرد چون انسان به خود مغرور هست و خودش را از همه برتر میداند و بر همه چیز مسلط میداند و این منیت نمیگذارد انسان آموزش بگیرد. اینها را مهندس در وادیها و جهانبینی به ما آموزش داده و یاد میدهد که چگونه و چه جوری هنر زندگی کردن را فرا بگیریم. وادیها همه چیز را به ما یاد داده از تفکر کردن تا پس انداز کردن و راه راست را به ما نشان میدهد و در چه حالی و چگونه زندگی کنیم.
زندگی ما سه حالت دارد گذشته، حال و آینده. اگر به گذشته زیاد فکر کنیم و در گذشته باشیم افسردگی میگیریم ما اگر هرچه در گذشته از دست دادیم و هر کاری کردهایم باید فراموش کنیم و از آنها درس بگیریم. اگر به زمان آینده هم زیاد فکر کنیم دچار استرس و اضطراب میشویم ولی برای آینده باید برنامهریزی داشته باشیم. تفکر به آینده دچار ترس میشویم و استرس از دست دادن به سراغ آدم میآید و نمیتوانیم زندگی کنیم ما باید قدر آن چرا که داریم را بدانیم شکرگزار داشتههایمان باشیم ما باید قدر جایگاههایی که داریم را بدانیم و خوب خدمت کنیم با آموزشهایی که در کنگره گرفتیم باید کاربردی کنیم تا در زندگی با آرامش برسیم و با داشتههایمان زندگی کنیم و در زمان حال زندگی کنیم.
آقای مهندس میفرمایند: کسانی هستند که سواد بالایی دارند ممکنه استاد دانشگاه باشند ولی روابط اجتماعی و روابط عاطفی خوبی نداشته باشند در صورتی که یک کارگر زحمتکش که از صبح تا غروب کار میکند و سواد ندارد در زندگی از روابط خوبی برخوردار است و با خانواده خوشبخت است، ولی آن استاد دانشگاه این خوشبختی را ندارد چون دانایی را ندارد تا خوشبختی را داشته باشد. ممکن است شخصی دکتر یا مهندس باشد ولی فرهنگ آپارتمان نشینی را ندارد و نمیتواند با انسانهای دیگر روابط برقرار کند یا ماشین خود را طوری پارک میکند و برای دیگران مزاحمت ایجاد میکند چون دانایی ندارد که چگونه برخورد کند یا ماشین را کجا پارک کند.
آقای مهندس در سیدی میفرمایند: که یک استاد دانشگاه که ۴۰ سال درس توکل را آموزش میداد ولی وقتی که پسرش تصادف میکند و در بیمارستان پشت در اتاق عمل بود از شدت ناراحتی سکته میکند و میمیرد چون دانایی نداشت پس اینجا سواد ربطی به دانایی ندارد، استاد دانشگاه سواد دارد ولی دانایی نداشت که به خداوند توکل کند. ما باید در زمان حال زندگی کنیم و باید قدرشناس کنگره باشیم چون به وجود آمدن این شعبه به راحتی نبوده و افراد زحمت زیادی کشیدند تا این مکان درست شده تا ما بیایم آموزش بگیریم و به درمان و تعادل برسیم و از جهانبینی برخوردار باشیم امیدوارم که خدمتگزار خوب و فرمانبردار باشیم.

نگارش متن:مسافرعلی(لژیون هفتم)
عکاس:همسفر ناصر(لژیون پنجم)
تنظیم وارسال:مسافر علی
- تعداد بازدید از این مطلب :
181