English Version
This Site Is Available In English

سواد و دانایی دو معقوله جدا ازهم می‌باشند

سواد و دانایی دو معقوله جدا ازهم می‌باشند

دهمین جلسه از دوره اول سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره 60 نمایندگی تربت حیدریه در روزهای سه‌شنبه با استادی مسافرجعفر و نگهبانی موقت مسافرمهدی و دبیری موقت مسافرمجتبی با دستور جلسه "دانایی، دانایی‌موثر، سواد" در تاریخ  4 شهریور ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان جعفرهستم یک مسافر.
متشکرم از نگهبان جلسه که استادی جلسه را به من واگذار کردند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه این هفته " دانایی، دانایی موثر، سواد " می‌باشد.
سواد و دانایی دو معقوله جدا ازهم می‌باشند ولی متاسفانه در فرهنگ لغت عامیانه این دو را در یک کفه ترازو قرارمی‌دهند، که کاملا اشتباه است زیرا این دو تفاوت های زیادی دارند.
سواد یعنی توانایی من در خواندن، نوشتن و حفظ کردن ولی ما دانایی را از طریق تفکر و آموزش بدست می‌آوریم؛ میزان دانایی انسان ها بستگی به رنج هایی می‌باشد که تا امروز تجربه کرده‌اند.
به عنوان مثال فردی که مستاجری را تجربه کرده و رنج اجاره نشینی را چشیده است نسبت به فردی که از روز اول صاحب خانه بوده دانایی بیشتری را کسب کرده است. قدیم ها به پیر و عالم روستا، پیر دانا می‌گفتند، هیچ وقت او را پیر با سواد خطاب نمی‌کردند.
سواد اگر با دانایی همراه نباشد، می‌تواند مخرب و گول زننده باشد. دانشمندانی که بمب هسته ایی و یا ویروس می‌سازند تا بشریت را از بین ببرند، آدم‌های با سوادی هستند اما دانایی لازم برای استفاده از آن را ندارند.
من افرادی را درکنگره دیده‌ام که به خاطر سواد بالایشان نتوانستند سفر کنند و راهنما را به عنوان هادی خود قبول نداشتند، زمانی که ما وارد کنگره می‌شویم باید از جایگاه خود در خارج از کنگره بلند شویم و در جایگاه شاگردی قرار بگیریم.

به قول استاد امین: زمانی که ما به بلندای یک قله رسیدیم، برای رسیدن به قله بعدی ابتدا باید به سمت پایین کوه حرکت کنیم و بعد به سوی قله بعدی به مسیر خود ادامه دهیم.
ما وارد کنگره که می‌شویم باید مانند یک کودک به دنبال آموختن باشیم و اگر اینگونه رفتار کنیم رشد خواهیم کرد.
همانطور که پیش تر هم گفتم دانایی با سواد متفاوت است و اولین شرط برای رسیدن به دانایی، پذیرش نادانی است. باید قبول کنیم که در زمینه اعتیاد نادان هستیم تا به درمان برسیم.
قبل از کنگره اگر کسی به من نادان می‌گفت، ناراحت می‌شدم اما در کنگره آموختم که نادانی کلمه بدی نیست و تمامی انسان ها نادان به دنیا می‌آیند.
ما انسان ها در بدو تولد نه راه رفتن را بلدیم، نه صحبت کردن و نه کتاب خواندن اما به مرور زمان این مطالب را می‌آموزیم، ابتدا آموزش می‌بینیم بعد از آن تجربه می‌کنیم.
به عنوان مثال ما به یک کودک آموزش می‌دهیم که این ظرف داغ است به آن دست نزند، کودک آموزش را دیده اما می‌رود و سوختن را تجربه می‌کند.
دفعه بعد که کودک بخواهد به آن ظرف دست بزند، این تفکر به سراغش می‌آید که دفعه قبل سوختی و دیگر به آن دست نمی‌زند.
در این مثال یک مثلث شکل گرفته است که اسم آن مثلث دانایی می باشد و سه ضلع آن را تفکر، تجربه و آموزش شکل می‌دهند. کودک مثال ما هم زمانی که هر سه ضلع مثلث را گذراند به این دانایی رسید که نباید به اجسام داغ دست بزند.
همه ما قبل از کنگره می‌دانستیم که اعتیاد بد است و باید از آن رها شویم اما این دانایی ما از نوع دانایی ساکن بود. کنگره به من آموخت که باید دانایی خود را به دانایی موثر تبدیل کنم و در جهت آن حرکت کنم. ممنونم که با سکوت خود به صحبت های من گوش کردید.

مرزبان کشیک: مسافر علیرضا
ارسال خبر: مسافر حبیب

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .