English Version
This Site Is Available In English

در کنگره وقتی تزکیه‌ و پالایش کنم صدای عقلم بلندتر میشود

در کنگره وقتی تزکیه‌ و پالایش کنم صدای عقلم بلندتر میشود

بنام قدرت مطلق « الله »

 

چهاردهمین جلسه از شصت و ششمین دوره سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران آقا در نمایندگی پرستار با استادی: راهنمای محترم مسافر محمد، نگهبانی: مسافر رضا و دبیری: مسافر جعفر با دستور جلسه « وادی ششم و تاثیر آن روی من  » در روز چهارشنبه مورخ بیست و نهم مرداد ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ برگزار گردید.

 

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان محمد هستم یک مسافر،

 

از اینکه امروز در این جایگاه قرار گرفتم بسیار خوشحالم که از شما عزیزان آموزش می‌گیرم. دستور جلسه این هفته، "وادی ششم و تاثیر آن روی من" می‌باشد.

من پیش از این به این شکل آگاهی نداشتم. به قول آقای اشکذری، پدر و مادر ما یک ضرب‌آهنگی برای ما زده بودند که "این بده، این خوبه". خود من تا ۴۵ سالگی مثل کسی بودم که در مرداب دست و پا می‌زدم هرچه جلوتر می‌رفتم، حال و روزم بدتر می‌شد و دلیلش را نمی‌یافتم.خدا را شکر راه کنگره نمایان شد،چیزی که در کنگره است را در تمام عمرم ندیده بودم،شاید بزرگترها گفته بودند، ولی یا نپذیرفته بودم یا متوجه نشده بودم. من در کنگره معنی بسیاری از چیزها را پس از ۴۵ سال یاد گرفتم. مفاهیم جدیدی مانند صورآشکار و پنهان برایم باز شد که تا آن زمان نمیدانستم. از صورآشکار خود بی‌خبر بودم، چه برسد به پنهان.آقای مهندس در وادی‌های اول تا چهارم، اسلحه و راهکارهایی به من می‌دهد که تا به حال نداشتم سپس در وادی بعد به من می‌گوید: "می‌نشینی فکر می‌کنی". من فکر می‌کردم خیلی چیزها را می‌دانم، ولی این وادی آموخت که تفکر خالی مرا به جایی نمی‌رساند.سپس به وادی ششم رسیدم: "حکم عقل را در قالب فرمانده بزرگ همیشه اجرا کنیم". برای من اینگونه بود: وقتی می‌خواهم کاری کنم، صدای آرامی یک بار می‌گوید "محمد، این کار را نکن" و می‌رود. من آن "نه" را می‌شنیدم، ولی اغلب نادیده می‌گرفتم. این صدای عقل من است.اگر این وادی را فهمیده باشم و در کنگره تزکیه‌و پالایش کنم تا صدای عقلم بلندتر شود، کارهایم موفق‌تر خواهد بود.اکنون با سفر اولم حدود ۶ سال است در کنگره هستم، اما تنها در همین دو سه ماه اخیر بعضی چیزها را واقعاً می‌فهمم. بیرون از کنگره آدم‌های سمی در اطرافم بودند. جناب مهندس فرموده بودند باید آن‌ها را "هضم" کنیم. با عادت قدیمی زندگی می‌کردم و اکنون تازه یاد گرفتم که چطور آنها را نادیده بگیرم.نمی‌خواهم بگویم اگر آدم یک سال در کنگره باشد علامه دهر میشود. من تاریکی‌هایی را تجربه کردم و به تونل‌هایی رفتم که بیرون آمدن از آنها سال‌ها طول می‌کشد. اما کنگره مرا با "عقل" آشنا کرد. آن ندای عقل، همیشه ندای امید است.در این وادی سه مرحله یاد گرفتم. وقتی تازه‌وارد بودم، روی این صندلی بی‌قرار بودم. دائم به فکر بیرون رفتن و سیگار کشیدن بودم. لژیون ما کنار لژیون آقای صداقت بود. ایشان بسیار خوب درس می‌دادند و من درس‌هایم را همراه با درسهای ایشان یاد می‌گرفتم. یواش‌یواش یاد گرفتم چگونه بنشینم و حضور داشته باشم.بچه‌ها ببینید، صدای عقل می‌گوید در گنگره لازم نیست کارهای بزرگ، بلکه کارهای کوچک را انجام بده: سر وقت بیاید، به موقع شربت بخور، مرتب CD بنویس. برای خودم بارها پیش آمده که مدتی CD ننوشته‌ام. وقتی دوباره شروع می‌کنم، یکی دو CD اول را به زور می‌نویسم، ولی بعد روی روال می‌افتم.حرف‌های آقای مهندس و دستور جلسات انگار حال و روز مرا شرح می‌دهد. زمانی فکر می‌کردم چرا یک موضوع را تکرار می‌کنند، اما بعد فهمیدم دلیل دارد و برای این است که من بهتر بفهمم و موضوع را درک کنم. این همان ایمانی است که آدم باید داشته باشد و به صدای عقلش گوش کند.ممنونم که به صحبتهای من توجه نمودید.

 

تایپ و عکس:مسافر کوشیار لژیون نهم 

بارگزاری: مسافر مهدی لژیون دهم 

وبلاگ نمایندگی پرستار 

 

 

 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .