English Version
This Site Is Available In English

دیگران کاشتند و ما برداشتیم ما بکاریم تا دیگران برداشت کنند

دیگران کاشتند و ما برداشتیم ما بکاریم تا دیگران برداشت کنند

اولین جلسه از دور هفتم جلسات ماهانه‌ لژیون سردار البرز کرج با استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی پهلوان مسافر حسین و دبیری مسافر حسن؛ با دستور جلسه "وادی ششم و تاثیر آن روی من"  روز سه شنبه مورخ ۱۴۰۴/۰۵/۲۸ ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، مهدی هستم یک مسافر.
خوشحالم که یک بار دیگر خداوند این توفیق را نصیب من کرد که در اولین جلسه لژیون سردار شعبه البرز در سال مالی جدید شرکت کنم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان ممنونم که من را از تاریکی‌ها نجات دادند و این فرصت را به من دادند تا بتوانم به اینجا بیایم، خود را درمان کنم و امروز عضوی از این لژیون باشم.
به این فکر می‌کردم که حالا که در لژیون سردار حضور پیدا کرده‌ام چه بگویم؟ این جلسه مصادف شده با دستور جلسه وادی ششم حکم عقل در قالب فرمانده باید اجرا شود. فکر می‌کنم تک‌تک ما که امروز اینجا نشسته‌ایم، به اندازه‌ای عاقل و بزرگ شده‌ایم که بدانیم چه کسانی به ما کمک کردند؛ ما که در زندگی درمانده بودیم و نمی‌دانستیم چه کار کنیم، چه کسانی آمدند و دستمان را گرفتند.
من زمانی که خانواده‌ام را نگاه می‌کردم و به همسفرم می‌گفتم: می‌خواهم ترک کنم، او همیشه می‌گفت: با تمام توان کنارتم اما هیچ‌وقت نتوانست دردهای من را بکشد، هیچ‌وقت نتوانست راه مرا برود، فقط کنارم بود و کمکم می‌کرد تا من ترک کنم اما وقتی وارد کنگره شدم دیدم آن‌قدر دست‌ها برای کمک زیاد است که کافی است دستمان را از جیبمان بیرون بیاوریم و دراز کنیم تا دست‌های بسیاری دست ما را بگیرند و یاری‌مان کنند.
وقتی عضو لژیون سردار شدم، ابتدا فکر می‌کردم من یکی از کسانی هستم که کمک می‌کنم. اما در ادامه فهمیدم این‌طور نیست بلکه سردار است که به من کمک می‌کند. چگونگی این کمک بسیار مهم است. یکی از کمک‌ها این است که امروز صدای عقل را بلندتر از صدای نفسم می‌شنوم. اول صدای عقل را می‌شنوم و بعد صدای نفس را.
از طرفی، من از مصرف‌کننده بی‌مصرف خارج شدم. وقتی گفتند شعبه البرز دیگر در این مکان نباشد و جابه‌جا شود، دیدم افرادی آمدند و گفتند: ما هم هستیم. چه کمکی از دست ما برمی‌آید؟ همان چیزی که آقای مهندس می‌گفت یا آدم‌های سالم و صالح همیشه می‌گویند: چه کمکی از دست ما برمی‌آید؟
اما کسانی که هنوز در تاریکی‌ها هستند می‌گویند: چه شد؟ هنوز جایی نگرفتید؟ اگر ما می‌خواهیم دوباره دور هم جمع شویم، باید بازی کنیم، بازی مالی و بگوییم من هم هستم. شاید نتوانم بیایم بنّایی کنم اما می‌توانم از نظر مالی کمک کنم، می‌توانم جایی پیدا کنم برای بچه‌ها، می‌توانم در این خدمت سهیم باشم.
همان‌طور که آقای زرکش می‌گوید تمام بچه‌هایی که به کنگره می‌آیند سه دسته‌اند: یک دسته از نظر مالی خدمت می‌کنند، یک دسته از نظر جانی خدمت می‌کنند و یک دسته هم هستند که هم مالی خدمت می‌کنند و هم جانی.
آیا جایگاه این سه گروه یکی است؟ قطعاً خیر. همان‌طور که در دستور جلسات کنگره هم به عدالت اشاره می‌شود، مشخص است که جایگاه این‌ها یکی نیست. اما ما می‌رویم پشت صحنه قایم می‌شویم، مثل همان دوران مصرف و صبر می‌کنیم ببینیم چه می‌شود بعد بگوییم ما هم هستیم! این دیگر به درد نمی‌خورد.
من از روزی که وارد لژیون سردار شدم تا امروز تغییرات زیادی کرده‌ام. همین چند روز پیش با همسفرم صحبت می‌کردیم. او به من گفت: مهدی حواست هست که خیلی چیزها در زندگی برای ما اتفاق نمی‌افتد؟ حواست هست که خیلی از سنگ‌ها دیگر جلوی پای ما نمی‌افتد؟ درست است. زمانی من در سال سه بار به بیمارستان می‌رفتم و بستری می‌شدم.
من آن‌قدر شیشه مصرف می‌کردم و متادون می‌خوردم که دچار اسپاسم عضلانی می‌شدم. بچه‌هایی که متادون و شیشه مصرف کرده‌اند، می‌دانند چه می‌گویم. یک‌باره صبح بلند می‌شوی می‌بینی بیمار شده‌ای و همه جای بدنت گرفته‌ است. من هم یکی از آن آدم‌ها بودم. وقتی به پزشک مراجعه میکردیم، پزشک می‌گفت: این تب مدیترانه‌ای گرفته و من هم آن را بهانه می‌کردم و جلو می‌رفتم، بی‌آنکه متوجه شوم هیچ ربطی به مصرف من ندارد.
حالا نوبت ماست. ما باید بیاییم و کمک کنیم هر طوری که می‌توانیم.
آقای مهندس می‌گفت: هنوز در کنگره تعداد اعضای لژیون سردارِ شش‌تومانی‌ها بیشتر از دنورها است و دنورها هم بیشتر از پهلوان‌ها هستند. پس این هیچ ربطی به دارایی ما ندارد که بگوییم فقط آن‌که توانمند است بیاید جلو و کمک کند. رسالت ما در لژیون سردار این است که روی بچه‌هایی که توانشان کمتر است کار کنیم تا آن‌ها هم قوی شوند و بیایند بالا.
نگاه منِ راهنما نباید از آن رهجویی که توان مالی‌اش ضعیف است برداشته شود؛ اتفاقاً باید بیشتر انرژی بگذارم تا در او شهامت بخشش به وجود بیاید. زمانی که من دبیر شدم بچه‌ها به من می‌گفتند: ۲۰۰هزار تومان می‌توانیم کمک کنیم. گفتم: حتی ۱۰۰ تومان هم می‌توانید کمک کنید. الان همان بچه‌ها ۲۰۰، ۳۰۰ تومان کمک کردند و بیشترشان یا دنور شده‌اند یا جزو اعضای لژیون سردار هستند و سالی شش تومان می‌دهند.
امیدوارم بچه‌ها به آن بلوغ فکری برسند. بلوغ فکری به ما می‌گوید: دیگران کاشتند و ما خوردیم ما بکاریم تا دیگران بخورند. هجده سال یک فرهنگسرا را از یک استخر تبدیل به بستری کردند، ما آمدیم آموزش گرفتیم؛ حالا نوبت ماست که بکاریم تا پنج یا ده سال دیگر شاید اثری از مهدی نباشد اما اثری از کارش باقی بماند و دیگران بیایند آموزش بگیرند.
الان نگاه کنید سطح کرج چهار تا شعبه دارد. از کجا آمد؟ از دل بچه‌های البرز. توی بحبوحه کرونا، که همه در خانه‌ها بودند، بچه‌های کنگره کمک می‌کردند. شعبه حاج رسولی آجر به آجر بالا رفت. بچه‌های قدیمی یادشان هست، یک کانکس گذاشته بودند در آن خاک‌ها. می‌رفتیم، نامه‌هایمان را آنجا ثبت می‌کردند. لباس کار می‌پوشیدیم و کمک می‌کردیم. همین‌طور شعبه باغستان یا شعبه آبیک.
حالا باید کمک کنیم بچه‌ها، تا بتوانیم. امیدوارم امسال سال مالی خوبی باشد، با راهبری آقا مهدی، ایجنت شعبه البرز. امیدوارم امسال با کمک همدیگر بتوانیم یک سال مالی خوب داشته باشیم، جلسه گریزان نباشیم، پیگیری کنیم و به تعهداتمان عمل کنیم. یکی از آن‌ها خودم هستم؛ امیدوارم بتوانم به تعهدی که می‌دهم عمل کنم و قوی در این قضیه ظاهر شوم. همه این‌ها برمی‌گردد به نوع نگاه ما به لژیون سردار.
ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که خیلی‌ها فکر می‌کنند اگر کسی خدمتی می‌کند، حتماً چیزی می‌گیرد. من گاهی با همکارانم صحبت می‌کنم و می‌گویم: رسالت ما در کنگره ۶۰ این است… می‌بینم سر تکان می‌دهند، اما در ذهنشان می‌گویند: مگر می‌شود چیزی نگیری و خدمت کنی؟ بله، در بیرون شاید چنین چیزی نباشد؛ شما بیرون یک مسجد بایستید و بگویید: آمده‌ام استکان‌ها را بشویم. می‌گویند: برو دنبال کارت! آمده‌ای فرش بدزدی. ولی اینجا، در کنگره، شرایط متفاوت است.
حالا نمی‌دانم در کنگره می‌گویند نام ما صادر شد یا به اصطلاح یک دری به تخته خورد، به هر حال همه ما آمدیم اینجا یا در حال درمانیم، یا درمان شده‌ایم، یا جایگاهی گرفته‌ایم. چه خوب است که بلد باشیم نقشمان را در این جایگاه درست ایفا کنیم. امیدوارم روزبه‌روز به این جمع بچه‌ها اضافه شود.
خیلی ممنونم که به صحبت‌های من توجه کردید.

تایپ، ویرایش و بارگزاری: مسافر وحید لژیون۱۹

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .