سومین جلسه از دورهی سیزدهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دلیجان، با استادی راهنمای تازه واردین مسافر ابوذر،نگهبانی مسافر رضا، و دبیری همسفر پیمان، با دستور جلسه: "وادی ششم و تاثیر آن بر روی من"، شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
تشکر میکنم از راهنمای لژیون سوم، آقای محمد بهروز و لژیون مزبانی که این فرصت را به من دادند تا در این جایگاه آموزش ببینم و خدمت کنم. همچنین سپاسگزارم از تمام دوستانی که در هفتههای اخیر با حضور پررنگ خود، در جابجایی و پاکسازی پارک همراهیمان کردند. خدا را شکر این هفته کار در محلات آغاز شد و فضایی بسیار شاداب و پرانرژی را تجربه کردیم. امیدوارم از این پس بتوانیم هرچه بهتر در حفظ و ارتقای این پارک بکوشیم.

در رابطه با دستور جلسه (وادی ششم و تأثیر آن بر من):
وادی ششم میفرماید: *«حکم عقل را در قالب فرمانروا کاملاً اجرا نمایید.»*
حکم عقل چیز پیچیدهای نیست که مجبور باشیم مدام به دنبالش بگردیم یا کارهای عجیب انجام دهیم. به نظر من، حکم عقل همان کارهای ساده و روزمرهای است که مسئولانه انجام میدهیم: سر وقت دوش گرفتن، بهموقع گذاشتن زباله دم در، سر وقت حاضر شدن سر کار، یا وقتی برای خانواده میگذارم، واقعاً با تمام وجود برایشان وقت بگذارم. حکم عقل یعنی هر کاری را در جای خود و درست انجام دهیم: دارو را سر وقت بخورم، اگر تعهدی دادم، به آن پایبند باشم. اینها همان حکم عقل است.
نیازی نیست دنبال تعریفهای پیچیده بگردیم. من، ابوذر، زمانی حالِ بهتری را تجربه کردم که کارهایی را که وظیفهام بود، همان کاری که برایش تعهد داده بودم و انرژی گذاشته بودم، درست و بهموقع انجام دادم. هرجا در زندگیام کاری را سر وقت انجام ندادم، حتی اگر بعداً انجامش دهم، آن انرژی و حال خوب را به من بازنگرداند. حکم عقل قرار است مرا به پیشرفت و حال خوب برساند. پس نباید دنبال چیزهای پیچیده باشیم.

چگونه تشخیص دهم این حکم، عقل است یا نفس؟
کافی است بپرسم: *«هدفم از این کار چیست؟»* هدف باید والا باشد. مثال ساده: من به کنگره آمدهام تا خدمت کنم، نه برای شخص خاصی. اگر من، ابوذر، از کوچکترین حرف یا رفتاری ناراحت شوم، یعنی این خدمت برای خودم بوده؛ برای دیده شدن، تحسین شدن یا تأیید گرفتن. آنجا پشت کارم، عقل نیست، نفس است.
مثال عینی: جابجایی پارک؛ وقتی در دلیجان به دنبال فضای ورزشی بهتر گشتیم، پس از یک تا دو ماه جستوجو، جای مناسبی نیافتیم. پیشنهاد رفتن به محلات مطرح شد. حالا حکم عقل چه میگفت؟ برای منِ ابوذر، آمدن از قم به دلیجان یک ساعت راه بود، ولی رفتن به محلات یک ساعت و نیم. اینجا در دلیجان زیرساخت آمادهتر بود، ولی محلات نیاز به تلاش بیشتری داشت. پذیرفتن این مسیر سختتر، همان اجرای حکم عقل بود. بله، اجرای حکم عقل گاهی با سختی همراه است، اما وقتی نتیجهاش را میبینی و آن انرژی مثبت را دریافت میکنی، انگیزهات برای قدمهای بعدی بیشتر میشود.
امیدوارم بتوانم خدمتگزار خوبی باشم و نیتِ اصلیام از خدمت، تنها آموزش گرفتن باشد. همیشه گفتهام: من نمیتوانم به کسی خوبی کنم؛ هر خیری که میدهم، در نهایت بیشترین بهرهاش به خودم برمیگردد؛ همان آموزشی که در مسیر خدمت میگیرم و همان حال خوبی که به زندگی خودم و خانوادهام بازمیگردد. سعی کردهام هیچ توقعی از کسی نداشته باشم و امیدوارم تا انتها بتوانم مسیر درست را پیدا کنم و درست حرکت کنم.
بار دیگر از همه دوستانی که در راهاندازی پارک کمک کردند صمیمانه تشکر میکنم. امیدوارم با همراهیتان بتوانیم هرچه بیشتر به همنوعانمان کمک کنیم تا حداقل یک نفر، پنج نفر، ده نفر... به حال خوب برسند و از بند رهایی یابند، همانطور که منِ ابوذر، رها شدم. سپاسگزارم که به صحبتهایم گوش دادید.
عکس: مسافر محمد-رهجوی لژیون یکم
تایپ، ویرایش و بارگزاری خبر: همسفر مسعود-رهجوی لژیون یکم
نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
96