جلسه سوم از دوره چهلم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی رودکی با استادی راهنمای محترم مسافر محسن، نگهبانی مسافر بابک و دبیری مسافر صادق با دو دستور جلسه «وادی ششم و تأثیر آن روی من» و در ادامه تولداولین سال رهایی مسافر علیاکبر، ۲۵ مرداد 1404 ساعت ۱۶:۴۵ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر.
سپاسگزار خداوندم که امروز توانستم در این جایگاه در خدمت شما باشم. امروز دو دستور جلسه داریم، نخست «وادی ششم» و دومین دستور جلسه «نخستین سالروز رهایی مسافر علیاکبر» است.
امیدوارم بتوانم در مسیر خدمت ثابتقدم باشم تا مسئولیتی که خداوند برایم تقدیر کرده است را بتوانم به بهترین گونه انجام دهم تا بتوانم به هدف خودم که همانا فرمان عقل است برسم. وادی ششم میگوید که؛ حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا کنیم.
عقل فر ایزدی دارد و آن آزادی عمل را از خداوند گرفته است و در مسیر تکامل تابع خویش است. عقل هرگز اشتباه نمیکند تا زمانی که اطلاعات و آگاهی اشتباه به او بدهیم و تنها در این صورت است که دچار اشتباه شده و دستورات غلط صادر میکند. برای اینکه بتوانیم فرامین عقل را در سرزمین وجودیمان اجرا کنیم، میبایست آن سرزمین که بدنمان هست سالم و سلامت باشد. البته این سطح از عقل میتواند دائم در نوسان بوده و بالا یا پایین شود. زمانی که اداره امور به دست نفس اماره باشد فرامین عقل کاملاً اجرا نمیشود.
خداوند در این باره میفرماید که انسانهایی هستند که از چهارپایان و یا بلکه پایینتر از آنها هستند زیرا آنها کاملاً نفس اماره را اجرا میکنند و از فرمان عقل بهدور هستند. چون هیچ جانوری همگونه خود را برای تفریح و سرگرمی نمیکشد اما انسان چنین نیست و برای زیاد کردن قدرت خود اقدام به کشتن همنوعان خود میکند. همه جانوران اگر شکار میکنند تنها برای بهدستآوردن خوراک است اما همواره میبینیم که انسانهای فراوانی برای تفریح اقدام به شکار میکنند و اینها هستند که از چهارپایان نیز پایینترند.
عقل مانند عقال بینی شتر و یا فرمان کشتی است که میبایست حتماً به دست ناخدا باشد. پیش از دوران مصرف این فرمان به دست من و عقل من بود، اما به واسطه ناآگاهی و نادانی، و اجراشدن خواستههای نفس اماره و قبایل وحشی این فرمان را به دست نفس اماره دادم و به خود و دیگران آسیب و زیان رساندم. اما امروزه با استفاده از این آموزشها میبایست آرامآرام به فرمان عقل نزدیک شوم و کنترل شهر وجودی را به دست بگیرم.
اگر یک مصرفکننده در چارچوب و مقررات کنگره ۶۰ قرار بگیرد میتواند بهتدریج فرمانهای نفس اماره را نادیده گرفته و فرامین عقل را اجرا نماید. در این باره میبایست روزبهروز از انجام کارهای ضد ارزشی کاسته و به انجام کارهای ارزشمند بپردازیم.
و اما بخش دوم دستور جلسه که سالروز رهایی مسافر علیاکبر است. زمانی که او وارد کنگره شد من در بخش مشاور تازهواردین مشغول به خدمت بودم و ایشان را مشاوره کردم. راستش را بخواهید هرگز پیش خودم گمان نمیبردم که علیاکبر بتواند به درمان برسد، اما زمانی که وارد پروسه درمان شد بهخوبی توانست از پس این کار برآید. علیاکبر در خدمت آقا پیمان در لژیون شانزدهم بود و آقا پیمان زحمت بسیاری برای ایشان کشید، از همینجا این تولد را به آقا پیمان و همه دوستانم در لژیون شانزدهم تبریک و شادباش میگویم.
بهخاطر دارم روز نخست علیاکبر با دامادشان به اینجا آمده بود و او از من خواست تا فقط به او دارو بدهیم و در خانه درمان شود اما من در پاسخ به ایشان گفتم که اگر شده علیاکبر راه در پتو پیچیده و بیاورید اینجا، چون درمان در کنگره انجام میشود نه در خانه!
علیاکبر یکی از بهترین خدمتگزاران نمایندگی ماست و در هر قسمت که بتواند کاری انجام دهد مشتاقانه و تمامقد آماده خدمت است.
در ادامه امیدوارم که علیاکبر بتواند مراحل بعدی خدمتی را نیز تجربه کند. این روز زیبا را به خودش، همسفرش و راهنمای همسفرش تبریک صمیمانه عرض میکنم.
.jpg)
اعلام سفر و آرزوی مسافر علیاکبر:
سلام دوستان علیاکبر هستم یک مسافر. آنتی ایکس انواع مواد مخدر و الکل. طول سفر اول یک سال، روش درمان DST، داروی درمان OT، راهنما آقا محسن، رهایی یک سال و یک ماه، همینطور سفر سیگار داشتم، روش DST و آدامس نیکولایف، راهنما آقا محسن، رهایی از بند سیگار ۴ ماه
خلاصه سخنان مسافر علیاکبر:
سلام دوستان علیاکبر هستم یک مسافر.
همانطور که جناب مهندس هم گفتهاند شکرگزاران در صف نخست قرار دارند، پس من هم شاکر خداوند هستم.
از جناب مهندس و خانم آنی بسیار سپاسگزارم که چنین بستری را فراهم کردند تا یکی مانند من به درمان و حال خوش برسد.
از ایجنت نمایندگی، گروه مرزبانی و راهنمای خودم و همه خدمتگزاران کمال سپاسگزاری را دارم.
من به واسطه سالها تخریب و مصرف مواد مخدر که داشتم باحال نزار وارد کنگره شدم. نخست با کشیدن سیگار و خوردن مشروبات الکلی و سپس در ادامه با مواد مخدر اعتیادم آغاز شد. در ابتدای امر من تعیین میکردم که برای مصرف مواد کجا و چه کسانی را انتخاب کنم، اما رفتهرفته این قدرت انتخاب از من گرفته شد و مواد بود که تعیین میکرد من با چه کسانی دراینرابطه نشستوبرخاست داشته باشم. اعتیاد کنترل تمام زندگیام را به دست گرفته بود و من از خویش هیچ ارادهای نداشتم. بهخاطر دارم خسارتهای زیادی را به خود و خانوادهام وارد کرده بودم. اما زمانی که در این بستر مناسب یعنی کنگره ۶۰ قرار گرفتم توانستم به درمان برسم. علاقه زیادی به فوتبال داشتم اما برای اینکه چشمم آسیب دید نتوانستم به فوتبال ادامه دهم و همینطور گرفتار شدن در دام مواد مخدر نیز یکی از دلایل آن بود که از ورزش باز بمانم.
اما پس از اینکه درمان شدم، در کنگره ماندم و میخواهم همچنان در این حلقه باشم. این را میدانم که کسانی که تازه به رهایی رسیدهاند اگر ارتباطشان را با کنگره قطع نمایند ممکن است دوباره به مصرف مواد رویآورند. برای همین میخواهم در حد توانم در کنگره بمانم و به خدمت ادامه دهم. در همینجا باید از همه کسانی که در این راه با من همیاری کردند سپاسگزاری به عمل میآورم. بهویژه از دختر عزیزم پسرم و داماد بسیار ارجمندم (مصطفی) که در این راه کمک فراوانی به من نمودند کمال قدردانی را دارم.
خلاصه سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان آیدا هستم یک همسفر.
این تولد را خدمت آقا پیمان، آقا محسن و خانم زهرا (راهنمای همسفر) و همه دوستان در نمایندگی رودکی تبریک عرض میکنم. امروز باید خانم زهرا اینجا میبود اما قرعه به نام من افتاد و امروز در خدمت شما هستم. این تولد برای حضور شما، از حس و حال و انرژی بالایی برخوردار بود، برای همین از یکایک شما دوستان گرامی سپاسگزارم. همسفر اکبر آقا دخترشان هستند و دراینرابطه من خیلی خرسندم چون حس همزاد پنداری با ایشان دارم. امیدوارم همسفرشان در آینده حضور پررنگتری در کنگره داشته باشند و آرزومندم تولد بعدی را با شال نارنجی در پیشرو داشته باشیم.

خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان سپیده هستم یک همسفر.
با درود و احترام خدمت همه عزیزانی که امروز با حضورشان جشن ما را هرچه پررنگتر و باشکوهتر کردند. از جناب مهندس و خانم آنی و ایجنت نمایندگی و گروه مرزبانی و همه زحمتکشان و خدمتگزاران که به هر گونهای یاری میکنند تا انسانهایی همانند من و پدر من به حال خوشدست پیدا کنیم کمال قدردانی و سپاسگزاری را دارم.
از آقا پیمان که در تمام مراحل سفر اول یاریرسان پدر بودند کمال سپاسگزاری را دارم. من خودم همواره در جریان درمان پدر بودم و میدیدم که آقا پیمان همواره در کنار پدر من بودند و ایشان را راهنمایی میکردند. از آقا محسن که در طول سفر دوم در کنار پدر بودند بسیار سپاسگزارم چون ایشان راهنمای درمان سیگار پدرم بودند تشکر ویژه از ایشان دارم.
از راهنمای خودم خانم زهرای عزیز تشکر میکنم، امروز ایشان در اینجا حضور ندارند اما مراتب ادب و قدردانی خودم را خدمت ایشان دارم و امیدوارم هر کجا که هستند سلامت و تندرست باشند. از خانم آیدا تشکر میکنم که زحمت کشیدند و امروز با بودنشان در این جایگاه لطف فراوانی به ما کردند.
اگر بخواهم از حس خودم بگویم سالهای زیادی را میدیدم که پدر به واسطه اعتیاد رنج زیادی را تحمل میکردند و همواره خواستار این بودند که بتوانند از دام اعتیاد خلاص شوند و در این راه تلاش فراوانی کردند اما هرگز به نتیجه دلخواه نمیرسیدند. گاهگداری ترک میکردند و این ترکها در دنیای بیرون بود و در دنیای درون هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده بود و به درمان نرسیده بودند. اما امروزه پس از درمان پدر در کنگره ۶۰ میبینم که علاوه بر دنیای بیرون، پدر در دنیای درون و جهانبینی خود نیز رشد زیادی کرده است. اساس کار کنگره نیز همین است که علاوه بر دنیای بیرون و صور آشکار، روی دنیای درون و صور پنهان نیز کار میکند. هر زمان که پدرم را پس از درمان میبینم در حال نوشتن سی دی است. پدری که پیشازاین هرگز اقدام به خواندن و یا نوشتن چیزی نکرده بود، شاهد آن هستم که همواره در حال نوشتن سیدیها و مطالب آموزشی است، ازاینرو الگوی بسیار خوبی برای من هستند زیرا من هنگامی که میخواهم به تحصیل ادامه بدهم با دیدن پدر انگیزه فراوانی در من ایجاد میشود و با دیدن ایشان به سستی خودم غلبه میکنم.
پدر همیشه در خوردن مشروب و کشیدن مواد زیادهروی میکرد و میخواست ته همه چیز را درآورد و این عادت خوب را در آموزشهای کنگره و نوشتن مطالب نیز بهجای میآورد و این کار را بهخوبی تا انتها انجام میدهد.

نگارش؛ مسافر کاوه
ویرایش و بارگذاری؛ مسافر حسن
عکس؛ مسافر بابک
با همکاری مرزبان خبری، مسافر امید
- تعداد بازدید از این مطلب :
190