ششمین جلسه از دوره هفتم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی صبا به استادی راهنما مسافر عباس، نگهبانی مسافر سیامک و دبیری مسافر ایرج با دستورجلسه «عدالت، آیا همه در کنگره برابرند؟» شنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که دوباره در این جایگاه قرار گرفتم تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. از آقای مهندس و خانوادهشان تشکر میکنم که چنین بستری را فراهم کردهاند. امیدوارم تعطیلات به همه بچهها خوش گذشته باشد؛ ما که خودمان خیلی دلتنگ بودیم. واقعاً این زنجیره محبت طوری است که به همدیگر عادت میکنیم. وقتی در این زنجیره همدیگر را نمیبینیم، تازه قدر کنگره و با هم بودن را میفهمیم و قدر این محبت بیشیلهپیله، بدون چشمداشت را بیشتر میدانیم. در خصوص دستور جلسه «عدالت؛ آیا همه در کنگره برابرند؟» باید بگویم که قبل از آمدن به کنگره، برداشت من از عدالت این بود که همه چیز در دنیا باید به طور مساوی بین همه آدمها تقسیم شود. مثلاً اگر من هزار تومان پول میگیریم، آقای مهندس هم هزار تومان بگیرد، دکتر هم هزار تومان بگیرد. اگر من باید پراید سوار شوم، کسی که بالای شهر زندگی میکند هم باید پراید سوار شود و کسی که پایین شهر زندگی میکند هم همینطور؛ یعنی همان عدالتی که بیرون از کنگره در ذهن ما شکل داده بودند ولی وقتی وارد کنگره شدم، فهمیدم معنی عدالت چیز دیگری است. آقای مهندس در آموزشها گفتهاند: «هر کسی به اندازه تلاش و کوشش خودش بهره میبرد.»
در کنگره بخشهایی هست که عدالت برای همه یکسان است. مثلاً وقتی یک سفر اولی یا تازهوارد وارد کنگره میشود، خدمات اولیهای که به او داده میشود برای همه یکسان است: راهنما، صندلی، جایگاه، شربت <OT> و آموزشهای کنگره. اما در ادامه مسیر، شرایط فرق میکند. برای مثال، در لژیون خودمان وقتی سفر اولی وارد میشود، برای من مهم نیست با چه مادهای یا با چه ظاهری یا با چه وضعیت مالی آمده است؛ هیچ تفاوتی قائل نمیشوم. ولی در ادامه، تفاوتها خودش را نشان میدهد. کسی که تلاش میکند، به حرف راهنمایش گوش میدهد، در مسیر آموزش قرار میگیرد، شربتش را بهموقع و منظم میخورد، سیدی مینویسد، همیشه بهموقع در جلسه حاضر میشود، قطعاً با کسی که ساعت حضور را رعایت نمیکند یا سیدی نمینویسد یا مدام بهانه میآورد، متفاوت است.

در سیستم کنگره، این تفاوت نتیجه تلاش شخص است. برای منِ راهنما، عضوی که تلاش میکند و منظم است، ارزشمندتر از کسی است که سستی میکند. این را میتوان به زندگی بیرون هم تعمیم داد. من زمانی که مصرفکننده بودم، یا سر کار نمیرفتم یا بینظم بودم و بیشتر وقتم را با دوستان مصرفکننده میگذراندم. در آن زمان، وقتی رفیقم که مصرف نمیکرد موفقتر از من بود، به خدا میگفتم عدالت نداری! اما واقعیت این بود که من هیچ حرکتی نمیکردم و او از خواب، زمان و خواستههایش میزد تا به اهدافش برسد.کنگره معنی بسیاری از کلمات را برای من تغییر داد. چیزهایی که بیرون شنیده بودم ولی معنای واقعیشان را نمیدانستم، اینجا برایم روشن شد. مثلاً راهنمایی که به سفر دوم میرسد، میماند، خدمت میکند، در آزمونها شرکت میکند، دبیری و نگهبانی میگیرد و در جایگاهها خدمت میکند، محکوم است که حالش خوب باشد و حال خوش را تجربه کند. ولی کسی که فقط در سفر دوم حضور دارد و خدمت اندکی انجام میدهد، نمیتواند به همان اندازه حال خوب داشته باشد. اگر اینطور بود، خود ما هم به عدالت خدا شک میکردیم که چطور منِ بیتحرک و کسی که همه تلاشش را میکند، هر دو یک حال خوب داشته باشیم. امیدوارم در این مسیر همه ما به آنچه لایقش هستیم برسیم. چیزی که دوست دارم بگویم این است که بچهها در سفر دوم برای خدمتشان برنامهریزی کنند؛ یعنی اگر میخواهند حالشان خوب باشد، از سفر اول برای سفر دوم برنامهریزی کنند. مثلاً از الان برای گلریزان برنامهریزی کنند، کسانی که توان مالی دارند برای پهلوانی برنامهریزی کنند، تا به چیزی که واقعاً شایستهاش هستند برسند.
از اینکه به حرفهای من گوش کردید از همه شما متشکرم
تهیه مطالب: مسافر رضا
ارسال: مسافر حیدررضا
خدمتگزاران سایت نمایندگی صبا
- تعداد بازدید از این مطلب :
146