یازدهمین جلسه از دوره چهاردهم کارگاههای آموزشی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران به نمایندگی اردبیل، به استادی راهنمای محترم مسافر یاشار، نگهبانی مسافر هادی و دبیری مسافر محمد جواد با دستور جلسه " ازدواج " پنج شنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۳ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
درباره دستور جلسه، یعنی ازدواج، باید بگویم که موضوعی بسیار مهم و در عین حال پیچیده است. ازدواج به دو دلیل اصلی اتفاق میافتد: حب ذات و حب بقا. حب ذات، به این معنا که تمامی موجودات به صورت جفت آفریده شدهاند و حب بقا، به دلیل نیاز به تداوم نسل. پیش از ورود به کنگره ۶۰، همیشه از خود میپرسیدم که اگر دو نفر یکدیگر را دوست دارند، چه نیازی به ثبت رسمی و امضای یک سند دارند؟
اما پس از حضور در کنگره، متوجه شدم که نوشتن و امضاکردن یک تعهد، به معنای ایجاد آن واقعیت در زندگی است. این پیمان،
مانند پیمانی است که در روز ورود به کنگره ۶۰ میبندیم یا حتی همان پیمانی که هنگام ورود به این دنیا پذیرفتهایم.
ازدواج برای من مسیر آسانی نبود و سختیهای بسیاری را پشت سر گذاشتم، اما خدا را شکر میکنم که در نهایت با فردی ازدواج کردم که حقیقتاً دوستش دارم.
درک کردم که وقتی محبت واقعی وجود داشته باشد، انسان میتواند دشواریها را تحمل کند و زندگی را به سمت پیشرفت ببرد.
ازدواج برای من اولین گام در ایجاد نظم در زندگی بود. پیش از آن، مواد مخدر را بدون هیچ قاعدهای مصرف میکردم، اما پس از ازدواج، احساس مسئولیت باعث شد که ابتدا در مصرف مواد نظم ایجاد کنم و سپس این نظم را به سایر جنبههای زندگیام گسترش دهم.
.jpg)
البته باید بگویم که همه ازدواجها موفق نیستند، چراکه ازدواج نیازمند تصمیمگیری بر اساس عقل و احساس توأمان است. در کنگره ۶۰ توصیه میشود که در سفر اول، تصمیمات بزرگ مانند ازدواج یا طلاق گرفته نشود، بلکه ابتدا سفر تکمیل شود و سپس با تفکر و منطق در این مورد تصمیمگیری شود.
یکی از خاطرات جالب زندگی من مربوط به خانهای است که در اردبیل گرفتیم. این خانه مشکلات زیادی داشت؛ آب قطع میشد، آسانسور خراب بود و مدیریت خوبی نداشت.
اما با وجود همه این مشکلات، این خانه سرآغاز سفر من شد. روزی که بدون هیچ تردیدی این خانه را انتخاب کردم، حس میکردم که حکمتی در آن نهفته است.
بعدها مشخص شد که این خانه دروازه ورود من به کنگره ۶۰ بود، چرا که اولین نشانههای تغییر را در دوستی که در آنجا ملاقات کردم، دیدم و همین تغییر، جرقهای شد برای ورود من به مسیر درمان.
در پایان، از تمامی عزیزانی که در این مسیر همراه من بودهاند، بهویژه همسرم و مادرم، سپاسگزارم و از شما نیز متشکرم که به صحبتهای من گوش دادید.
تهیه و ارسال گزارش: مسافر اشکان(لژیون ۶)
- تعداد بازدید از این مطلب :
113