جلسه یازدهم از دوره اول کارگاههای آموزشی عمومی همسفران و مسافران کنگره۶۰ نمایندگی اروند آبادان با استادی راهنما همسفر سمیرا، نگهبانی همسفر زینب و دبیری همسفر الهام با دستور جلسه «هفته همسفر» روز پنجشنبه 20 دیماه ۱۴۰۳ ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
این هفته را به همه همسفران کنگره60 به خصوص همسفرهای شعبه اروند آبادان تبریک میگویم؛ قبل از اینکه در مورد دستور جلسه صحبت کنم، یک خدا قوت به همسفرانی میگویم که اینجا حضور دارند و تلاش میکنند تا دیگر ظرف تهی نباشند؛ به همسفران چه سفر اولی و چه سفر دومی میگویم اینجا عشق و محبت درون ما در کنار مسافرها هم باعث آموزش میگردد و هم برای زندگی بهتر تلاش میکنیم و میدانیم اگر این عزیزان نبودند ما جایگاه همسفر را تجربه نمیکردیم.
همسفر به کسی گفته میشود که سابقه اعتیاد ندارد؛ اما در کنار یک مصرف کننده زندگی کرده و تمام تخریبها را احساس کرده است. همیشه آقای مهندس مثال یک ماشین را میزنند، وقتی که راننده ماشین در یک جاده کوهستانی خطرناک و پر پیچ و خم با حال خراب رانندگی میکند، درکی از خطرات ندارد؛ اما همسفری که کنارش است سختیهای راه را احساس میکند؛ حتی زمانی که یک مصرفکننده مواد مصرف میکند و حالش خوب است حسهایش بسته است و چیزی را نمیبیند، بنابراین تمام مسئولیتها به عهده همسفر است؛ به همین علت آقای مهندس میگویند: تخریبهای همسفر بیشتر از مسافر است.
زمانیکه وارد کنگره میشویم، لقب همسفر را به ما میدهند؛ همسفر یعنی من همراه مسافر و کنارش هستم. استاد امین میفرمایند: ما باید بتوانیم فعل همسفر را به فاعل تبدیل کنیم، چهطور امکانپذیر است؟ زمانیکه به کنگره میآییم، دوست داریم مسافرمان حالش خوب شود و از اعتیاد رها شود؛ اما وقتی آموزشها را دریافت میکنیم، باید فرمانبردار راهنما و آموزشهای آقای مهندس باشیم. آقای مهندس میفرمایند: همسفر باید کنار مسافر باشد، همراهش باشد و او را به رهایی برساند. رهایی یعنی چه؟ رهایی نه اینکه به حال خود گذاشتن؛ یعنی من آموزش بگیرم و حس خوب را انتقال بدهم.
به نظر من اولین نکته در آموزشها که خیلی مهم است و تجربه خودم است پذیرشهاست، پذیرش برای من همسفر خیلی مهم است؛ اینکه بپذیرم مقصر اعتیاد همسرم، پسرم و برادرم نیستم؛ اما من در مقابل خودم، همسرم و فرزندانم مسئول هستم و باید مسئولیت خودم را به نحو احسنت انجام بدهم، کاری به مصرف داروی مسافرم، به آمدن و نیامدنش نداشته باشم، من باید وظیفه خودم را انجام بدهم. من همسفر باید بدانم تا زمانیکه دوربین سمت دیگران باشد و دیگران مقصر باشند، نمیتوانم حرکت کنم؛ چون دیگران مقصر هستند؛ پس دیگران باید بیایند و حالشان خوب شود.
نکته خیلی مهم بعدی برای من همسفر بخشش است؛ اینکه در طول سفر ببخشم، وقتی من وارد کنگره میشوم، پر از ترس، ناامیدی، کینه و خشم هستم و به علت همان سختیها و اینکه سالهای طولانی در کنار یک مصرفکننده بودم، هر روز لحظههای متفاوتی را تجربه کردیم؛ چه سقوط آزاد، چه کمپ و ناامید برمیگشتیم؛ اما کنگره که میآییم به واسطه آموزشها من همسفر باید خودم، مسافرم و گذشته را ببخشم و رها کنم تا زمانیکه این بخشش اتفاق نیفتد من نمیتوانم حرکتی کنم. آقای مهندس در سیدی قلب فرمودند: قلبی که پر از کینه است، قلبی است که سیاه باشد. چه چیزی را میخواهیم انتقال بدهیم، اگر حس من منفی است، پس حس منفی را انتقال میدهم، من باید چیزی داشته باشم که بتوانم انتقالش بدهم؛ باید خودم را باور کنم، من همسفر خیلی قدرتمند هستم و توانایی دارم که به عنوان یک همسفر هم در خانه مادر باشم و مسئولیت کار خانه را به عهده بگیرم و هم بیرون از خانه کار کنم، پس مهم است که من خودم را باور کنم.
ما اینجا هستیم تا زبان مصرفکننده را بفهمیم که مصرفکننده برای چه مواد استفاده میکند، باید همزبان وهمکلام شویم، به قول آقای مهندس شانسی نیست، تاس هم نینداختهاند که من الآن کنار همسرم هستم، قطعاً با همسرم همحس هستم، پس روی خودمان تمرکز کنیم، آموزش بگیریم و بدانیم ما که الآن اینجا هستیم، قطعاً بهای بسیار زیادی پرداخت کردهایم. به عنوان همسفر قبول کردهایم که اینجا باشیم، من الآن یک همسفرم، وظایفم را به خوبی بشناسم و نقشم را به خوبی ایفا کنم؛ در اینصورت میتوانم حس خوب را انتقال بدهم و به مسافرم کمک کنم؛ البته آقای مهندس میگویند: ما نمیتوانیم کسی را از اعتیاد نجات بدهیم، مگر آنکه خودش بخواهد، اما من همسفر که کنار یک مصرفکننده هستم، خیلی میتوانم مؤثر باشم.
امروز اینجا هستیم تا هفته همسفر را جشن بگیریم، از آقای مهندس، خانم آنی عزیز تشکر میکنم، واقعاً اگر این عزیزان نبودند، ما امروز اینجا نبودیم و این دستور جلسه، اهمیت نقش همسفر را نشان میدهد. آقای مهندس تأکید میکنند که در این جشن مسافرها از همسفرها تشکر و قدردانی کنند. این را به مسافرها میگویم؛ یادمان نرود که چه کسانی کنار ما بودند، میتوانستند بروند؛ اما ماندند، ما ماندیم و شما که الآن خوب شدید و در سفر اول هستید؛ من همسفر و من مادر میتوانستم نباشم؛ اما ماندم، تلاش میکنم و از خیلی خواستههایم گذشتم، از خودم، زندگیام و خواستههای معقولم گذشتم تا تو خوب شوی، کنار هم با همدیگر حالمان خوب شود. آقای مهندس میگویند: سپاسگزاری را یاد بگیرید؛ چه با عمل، چه با زبان، آقای مهندس تأکید میکنند، حتماً با پاکت سپاسگزاری کنید، چون ندیدن خوبیهای دیگران همان کفر است.
یاد میگیریم سپاسگزار و کنار همسفرها باشیم و زندگی را با هم بسازیم، زمانیکه مسافر مصرف میکرد و حالش خوب بود، من با وجود حال بدم دعایش میکردم و چه روزهایی که مصرف نمیکرد؛ سقوط آزاد یا کمپ بود، من باز کنارش بودم؛ چون یک زن بودم، مادر بودم، موظف بودم با تمام سختیها، بلند شوم، خیلی جاها ما را سرزنش کردند، مورد بیمهری و بیمحبتی واقع شدیم، اما تلاش کردیم و ماندیم. امیدوارم قدر همدیگر را بدانیم و از آموزشهای کنگره در زندگی استفاده کنیم، در آخر از راهنمای عزیزم خانم عاطفه عزیز تشکر میکنم که باعث شدند من نقش همسفر را تجربه کنم و بتوانم دریافتش کنم، از آقای بیات عزیز برای تکتک لحظاتی که کنار ما بودند، سپاسگزارم. راهنمای مسافرم در سفر اول بودند، چهار، پنج سال محمد کنارش بود و نقش همسفر را خیلی قشنگ به مسافرم آموزش دادند؛ اگر این عزیزان نبودند جایگاه همسفر را تجربه نمیکردم.
تصاویر برگزاری جشن هفته همسفر
تایپ: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مولود (لژیون یازدهم)
عکاس: همسفر حمیده رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون ششم) و همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دهم)
ویراستار: مرزبان خبری همسفر فرحناز
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دهم)
همسفران نمایندگی اروند آبادان
- تعداد بازدید از این مطلب :
1114