جلسه دوم از دوره اول کارگاههای آموزشی عمومی همسفران و مسافران کنگره۶۰ نمایندگی الوند به استادی راهنما همسفر سکینه، نگهبانی همسفر سمیه و دبیری همسفر اعظم با دستور جلسه «هفته همسفر» روز یکشنبه ۱۶ دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که این فرصت به من داده شد تا اولین مشارکت را داشته باشم. از همسفر مریم سپاسگزارم که من را لایق این جایگاه دانستند. از راهنمایم همسفر پروانه تشکر میکنم که اگر امروز من اینجا هستم و حس و حال خوب را تجربه میکنم، تماماً از آموزشهای ناب ایشان است. سر تعظیم در برابرشان فرود میآورم و دستبوس ایشان هستم. برایشان بهترینها را آرزو میکنم. قرار بر این بود که جشن همسفر روز پنجشنبه برگزار شود که بنا بر دلایلی به امروز موکول شد. حتماً حکمتی بوده است و ما این را به فال نیک میگیریم. من خودم اینطور تصور کردم که قرار است پاکتها سنگینتر شود. اگر در پاکتی پول نقد بوده است قطعاً تبدیل به طلا شده است. امیدوارم در کنار شما مسافران و همسفران یک جشن خیلی خوبی داشته باشیم. قبل از هر چیز این روز قشنگ و این هفته پرشگون را خدمت آقای مهندس، خانم آنی بزرگ اولین همسفر کنگره۶۰، خانواده محترمشان و به تکتک شما همسفران عزیزی که از جانودل مایه گذاشتید و بین ماندن و رفتن ماندن را انتخاب کردید تبریک میگویم.
جشن همسفر، واژه همسفر، اصلاً سفر چیست؟ همه ما در طول زندگی چه بیرون از کنگره یا در کنگره بهنوعی در حال سفر هستیم. هر سفر نیازمند یک همسفر است. افراد مصرفکننده که وارد کنگره۶۰ میشوند مسافر هستند و باید سفر کنند. یک مسافر بایستی سفر کند تا بتواند از اعتیاد خارج شود و بهطرف نور و روشنایی حرکت کند؛ پس در کنگره۶۰ نقش اصلی به عهده مسافر است. همسفر در کنار مسافرش بهعنوان یک نیروی مکمل و بال پرواز قرار میگیرد تا سفر کند. وقتی همسفری میپذیرد که اینجا سفر کند، قطعاً آن نقش را پذیرفته است؛ باید آماده دریافت و پذیرش یک سری از مسئولیتها باشد. همسفر باید بپذیرد که فقط اسم همسفر را یدک نکشد. فقط لاستیک زاپاس نباشد. بتواند به بهترین شکل ممکن در کنگره آموزشها را دریافت کند و برای حال خوب خودش سفر کند. قبل از کنگره ما در کنار مسافرانمان و بهنوعی همسفر آنها بودهایم و تخریبهای زیادی را متحمل شدهایم. اکثراً وقتی در لژیون هستیم رهجو میگوید: پس حال من را چه کسی درک کند؟ من را چه کسی باید ببیند؟ به او میگویم: عجله نکن، صبوری کن و بمان که قطعاً پایان این سفر که هم سخت و هم سهل است شیرین و لذتبخش خواهد بود. همسفر وقتی وارد کنگره میشود به او میگویند: بایستید کفش آهنین به پا کنید؛ چون واقعاً سفر، سفرِ سختی است. همسفر قبل از ورود به کنگره کنار مسافرش بوده؛ ولی موفق نشده است و به خاطر این است که دنیای مسافر و همسفر بهواسطه اعتیاد دنیای تاریکی بوده است. یک همسفر آنطور که شایسته است، شناختی از اعتیاد و بیماری اعتیاد نداشته و به خاطر همین همیشه با شکست مواجه میشده است؛ ولی زمانی که وارد کنگره میشود تحت آموزش قرار میگیرد.
اولین قدم در آموزش این است که خودش و ماهیتش را بپذیرد و برای خودش و آموزشهای کنگره ارزش قائل شود و قبول کند، مسافری که وارد کنگره شده درگیر بیماری است و هر بیماری نیاز به پرستار دارد. همسفر به درستترین شکل ممکن باید پرستار این بیمار باشد. اگر همسفر آموزش نگیرد، قطعاً نمیتواند پرستار خوبی باشد. به خاطر همین وجود همسفر در کنگره۶۰ الزامی است. این نکته را بگویم که همسفر همیشه در لحظات سخت کنار مسافرش بوده است؛ ولی حالا که این مکان مقدس وجود دارد، مسافر اجازه نمیدهد که همسفر بیاید و سفر کند. این را برای مسافران بگویم که همسفر در آن لحظات سخت زمانی که تنها بود و خودش تکیهگاه خودش بود، خودش بال پرواز خودش بود، در آن زندگی ماندگار شد. حالا هم باید به کنگره بیاید و از آموزشهای کنگره بهرهبرداری کند. اگر آموزش نگیرد، نمیداند که مسافرش بیمار است. من اگر بخواهم پرستار خوبی باشم، باید یک شناخت اولیه از مواد مخدر و تخریبهایی که به وجود میآورد داشته باشم. اینجا این را به من یاد میدهند و میآموزم که در زندگی چگونه با آنها مقابله کنم. چگونه بتوانم دوام بیاورم و ایستادگی کنم؛ پس بایستی همسفر در کنگره۶۰ حضورداشته باشد. قبل از کنگره راههای زیادی را رفتیم و شکستهای زیادی را خوردیم؛ چون دنیای هر دو نفرمان تاریک بود و این اجازه را به ما نمیداد که به هم نزدیک شویم. هر روز از هم دورتر و دورتر میشدیم. کنگره یک مکان بهشتی است که ما در این بهشت آمدیم و در حال آموزش گرفتن هستیم. در اینجا من کنار رفت و ما شدیم و زبان مشترک پیدا کردیم. اگر تابهحال در مقابل مسافرم قرار میگرفتم. اینجا یاد گرفتم که در کنارش باشم؛ این خیلی ارزشمند است. یک همسفر میتواند کانون زندگی را گرم نگه دارد و وظیفهاش نیز همین است؛ پس باید بتواند از خودش بگذرد؛ باید بتواند عشق را سرلوحه کارش قرار دهد باید اینجا باشد.
تازهواردین که امروز در جمع ما هستند این را بگویم که وقتی به کنگره آمدیم، فقط باید روی خودمان کار کنیم. آموزشهایی که میگیرم بایستی برای خودم باشد. اینطور نیست که در آموزشها بگویم: منظور مهندس با مسافرم است یا این صحبت مهندس با فلان شخص است. آموزشهای کنگره برای خود من است و زمانی ارزشمند است که آنها را اجرایی کنم. برای اجرایی کردن آن بایستی عشق در وجود همسفر باشد. همه همسفرهایی که اینجا هستید، عشق زیادی داشتید که دوام آوردید. گفتم وظیفه همسفر گرم نگهداشتن کانون خانواده است و برای آن بایستی همسفر بتواند از خودش بگذرد. بتواند گذشت داشته باشد؛ باید بتواند هم راز و همگام مسافرش باشد. همسفرهای کنگره۶۰ اینها را به درستترین شکل ممکن انجام دادند. همسفر وقتی به اینجا میآید، میداند که باید برای حال خوب خودش سفر کند. اصلاً چشمداشتی به قدردانی کردن و پاکت شما مسافرها ندارد؛ ولی آقای مهندس این کار را جزو قوانین گذاشتهاند؛ پس وظیفه تکتک شما مسافرها این است که امروز هم دلی، هم قلبی، هم عملی از این عزیزان تشکر و قدردانی کنید.
این تشکر و قدردانی قطعاً حال شما را خوب میکند و به شما برای ادامه این سفر انگیزه میدهد. این را بگویم که یک همسفر بهای سنگینی را داده است که امروز در اینجا حضور دارد. سختیهای زیادی را متحمل شده است. بارها با خودش کلنجار رفته که در این زندگی بمانم یا بروم. حالا که مانده از شما مسافران خواهش میکنم که قدردان همسفران خود باشید. ترکشهای مواد مخدر خیلی بیشتر از خود مواد مخدر برای همسفر تخریب ایجاد کرده است. همسفر همیشه در شرایط سخت زندگی تنها بوده و همیشه هم تکیهگاه خودش و هم تکیهگاه مسافرش بوده است. مسافران قدر همسفرهای خود را بدانید و آموزشها را کاربردی کنید. بهترین پاکت، بهترین هدیه برای همسفرها این است که به معنای واقعی همسفر را ببینید و به او توجه کنید. با جهانبینی و آموزشهای کنگره روی خودتان کار کنید. امیدوارم که هم مسافر و هم همسفر به درستترین شکل ممکن بتوانیم ایفای نقش کنیم.
تصاویر برگزاری جشن هفته همسفر
مرزبانان کشیک: همسفر سمیه و مسافر جواد
تایپ: رابط خبری همسفر نیلوفر رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون چهارم)
ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر خدیجه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی الوند قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
983