چهاردهمین جلسه از دور بیست و پنجم کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی دکتر شهرام، نگهبانی آقای مهندس و دبیری دکتر علی با دستور جلسه «درمان محرکها» روز جمعه 23 آذرماه 1403 رأس ساعت 8:00 صبح آغاز به کار نمود.
مهندس دژاکام
دستور جلسه درمان محرکها است که البته دکتر شیرازی در خصوص روشهای متداولی که امروزه در درمان و روشهای پزشکی صحبت میکنند و بعدازآن در مورد دیدگاه کنگره که مسیر و راه دیگری است، صحبت خواهیم کرد.
سخان استاد
سلام دوستان شهرام هستم یک همسفر؛ من پزشک عمومی و دانشجوی دکترای علوم اعصاب و مطالعات اعتیاد دانشگاه تهران هستم و افتخار آشنایی با کنگره را از سالها پیش دارم. در جلسه قبل در مورد محرکها بهصورت کلی صحبت کردیم که چگونه وارد کشورمان شد و گسترش پیدا کرد همینطور راجع به آنکه داستان ما نسبت به محرکها چه بوده است نیز صحبت کردیم.
حدود بیست سال پیش محرکها وارد ایران شدند و همه ما میدانیم که آن موقع شربت اوپیوم نبود و بعدها اضافه شد. درواقع در آن موقع شخص با مصرف تریاک شخصی، تیپر میشد. در کانادا تا سال ۲۰۱۰،0.2 درصد مصرفکننده متاآمفتامین داشتند و ظرف چند سال ۵۹۰ درصد مصرف آمفتامین گسترش پیدا کرد.
یک تئوری خیلی قشنگ میگوید مواد در اثر فرهنگ رایج یک جامعه، شایع میشود. با دقت کردن در کشورهای آسیای جنوب شرقی متوجه میشویم تیپ رفتاری آنها با مردم خودمان متفاوت است. در ایران بیشتر سمت مواد سستیزا و آرامکننده میروند که در یکگوشه قرار بگیرند برعکس آنها به دنبال محرکها هستند آنهم به خاطر جریان تند زندگی است که بیشتر به آن سمت میروند. یک تئوری دیگر هم هست که میگوید اگر شما پنج نوع ماده مخدر یا دراگ و یا مواد روانگردان را در جلوی یک مصرفکننده بگذارید، بعضیها که اصلاً سمت مصرفش نمیروند و همانجا قطعش میکنند که بعداً در موردش صحبت میکنم ولی بعضیها ادامه میدهند و بر اساس کمبودهایی که دارند، ماده مخدر را انتخاب میکنند مثلاً اگر اضطراب داشته باشد معمولاً موادی را انتخاب میکنند که آنها را ریتارد میکند و خیلی شل و ریلکس میشوند. کشور ما هم از زمان جنگ مغولها و جنگ جهانی و... همیشه همراه با اضطراب بوده و طرف داران این ماده زیاد شده. موقعی آمفتامین آمد، ما در برابرش ناتوان بودیم. ما میرفتیم سراغ بیماری که هروئین و کرک مصرف میکرد و ده بیست ساعت نمیخوابید و توهم میزد. نگران اوردوز شدنش بودیم. وقتی روی برنامههای کاهش آسیب شیشه کار میکردیم و بعدش پروتکل شیشه نوشته شد یکی از قسمتهای مهمش این بود که چه طوری بیمار را مدیریت کنیم. حتی صندلی که مینشستیم را چگونه نزدیک در بگذاریم که زمانی که هذیان و توهم زد، ما نزدیک در باشیم.
چیزهایی که در هروئین و کرک وجود نداشت. باید صبر میکردیم که طرف نه حالت سرخوشی داشته باشد و نه حالت ویت دراوال. یکی از توصیههایمان این بود که مستقیم در چشم کسی که تازه مصرف کرده نگاه نکنیم. حرکات سریع انجام ندهیم و صدای ما را یکدفعه بالا نبریم که باعث تحریک نشویم به همه اینها بهمرورزمان رسیدیم. زمانی که به رفرنسها مراجعه میکردیم، آنها بر اساس فرهنگ ما نبود درست مثل این میماند که مصرف تریاک در اروپا زیاد بشود خوب آنها میآیند سراغ ما و توصیههایی که ما میکنیم بر اساس فرهنگ ماست و ممکنه به درد یک فرهنگ دیگر نخورد. تمام رفرنسها و پروتکلها را که نگاه میکنیم برای مصرف شیشه هیچ داروی مشخصی نداریم و تأکید میکنم که متادون و بوپرونورفین اصلاً مال این دسته نیستند.
در کانادا در گایدلاینهایی که آمده در خصوص مصرف سرترالین برای اضطراب کاملاً مخالفاند. اکثراً در مقالات مدتزمان ۱۲ و ۱۸ ماه آمده است و از کلماتی مثل دراپاوت بجای تریتمنت استفاده میکنند یعنی مدتزمان خروج بیمار را کنترل میکنند. همچنان در مصرف شیشه و محرکها خیلی مسئله داریم. بعد از کلی مطالعات و بررسی مقالات در طی سالیان متعدد و کشورهای مختلف، هشت توصیه در این خصوص گفته شده مثلاً: قویاً توصیه کردهاند که فقط نیازهای فرد توسط گروههای خودیار بررسی و کار بشود. سیستمهای مددکاری که در حال انجام هستند و حمایت خانواده و آموزش و ارجاع جهت بازتوانی و مراکز افزایش سیستمهای انگیزشی و روشهای روانشناسی مختلف ماتریکس و سیبیآی و غیره فرقی بین آنها نگذاشته بود و حتی درواقع با سیستمهای ۱۲ قدم آن را مقایسه کرده بودند. و بعد از درمانهای روانشناختی و درمانهای ورزشی را مطرح کردهاند. لطفاً اینها را با مواردی که در کنگره صورت میگیرد، مدنظر قرار دهید. درمانهای ورزشی را که همه بچهها دارند برنامههای بازتوانی را هم ما داریم و بعد از تمام شدن درمانش هم توصیه میکنیم که خدمت بگیرد و گروههای سلفگروپ هم که وجود دارد همان بچههایی که مصرفکننده محرکها بودند و الان در کادر درمان قرار گرفتند. موتیویشنها هم در سه جلسه غربالگری آشنا میشوند، پس سیستم انگیزشی را هم داریم. فقط سیستم روانشناسی و روانشناختی را نداریم که در آن هشت توصیه قرار گرفته است ولی از آنها حدود شش هفتتا پیشنهاد را در یک پکیج اجرا میکنیم. نتیجه خروجی درمان را هم آقای مهندس و دوستان ارائه خواهند کرد دقیقاً آن چیزی که دارد مرتب اجرا میشود نه دراپ اوتی گفتم.
صحبتم را اینگونه تمام میکنم ما در درمان محرکها له کار بیشتر احتیاج داریم و به درمانهای بیشتر نیاز داریم. ما در درمان محرکها به کار بیشتر نیاز داریم. یکی از دوستان دکتری روانشناسی داشت و میگفت که ما در درمان اعتیاد آنقدر مسئله داریم که اگر شخصی بگوید که اگر فرد مصرفکننده روزانه یک پارچ آب در جوی بریزد پاک میماند من حتماً آن کار را امتحان میکنم. امروز شرایط ما این است. درنهایت باید نگاه کنیم که نتیجه و خروجی در کنگره چقدر است و اگر خوب بود شروع میکنیم به ترویج و توصیه کردن آن. من امروز جملهای میخواندم که میخواهم بیان کنم؛ در دنیا دو نوع درد وجود دارد، اول دردی که به تو آسیب میزند و دوم دردی که تو را تغییر میدهد. امیدوارم در هر موقعیتی که هستیم به تغییر برسیم.
مهندس دژاکام
متشکرم، صحبتهایی خوبی را انجام دادند و قیاس خوبی را انجام دادند و گفتند که آن چند ردیفی که وجود دارد در کنگره دیده میشود. نکته مهمی که در اینجا وجود دارد، امیدوارم گاردی که در مقابل کنگره وجود برداشته شود، در این هشت قسمت هر چیزی بود بهغیراز درمان مانند همان چیزی که در مبحث شیشه وجود دارد، هر چیزی مشاهده میشود بهجز درمان. جهان علمی امروز در رابطه با اعتیاد پیرامون موضوع را کار میکند و اصل را در نظر نمیگیرد فرقی هم ندارد که چه موادی باشد حتی دیازپام و لورازپام هم درمان مشابهی دارد؛ همه این مواد یکچیز را خراب کرده و آن قسمتی که خرابشده را باید مدنظر قرار داد. قسمت خراب بیان ژنها هستند که تغییر کردهاند. شادی، افسردگی، غصه، درد، ضد درد و... آن چیزی که این دوپامین سروتونین انکفالین را درست میکند که باعث بروز این احساسات در افراد میشود دستور خود را از بیان ژنها میگیرد و اعتیاد همین بیان ژن را خراب کرده و من نام این بیان ژن را سیستم ایکس گذاشتهام. سیستم ماتریکس آنطور که من شنیدهام برای افراد روانی جنگ جهانی دوم است و عقیده من به درد شیشه نمیخورد، اصلاً فرد شیشهای نمینشیند که گوش کند شاید چند جلسه. به انسان گرسنه باید غذا داد نباید به او سخن گفت. فیزیولوژی بههمریخته و با دعا و حرف درست نمیشود. هر چیزی گفته میشود غیرازاین که به فیزیولوژی توجه شود. در کنگره تمام این مسائل ناخودآگاه انجامگرفته است؛ خودآگاه متمرکز بر روی مبحث درمان بود.
من امروز صبح متوجه شدم از نامهنگاریها با دکتر ویلیام وایت که مدارک از کنگره 60 در حال جمعآوری است تا متوجه شوند کنگره چه میکند. ما 27 سال است که در کنگره کار میکنیم، من هم همیشه در این مدت گفتهام که این روشها غلط است، یک نفر نبوده که بیاید به من بگوید تو اشتباه میکنی، یک نفر نبود که به من بگوید چرا انتقاد میکنی، یک نفر نبود که بیاید و ببیند حرف حساب کنگره چیست که اگر راست بود به آن عمل کند اگر دروغ بود آن را رسوا کند. همچنان تصور میشود ریکاوری کنگره 60 قوی است، گروه نظم دارند، گروه خانواده دارند و... اینطور نیست، این افراد اگر خمار باشند نمیتوان آنها را جمع کرد. پس این نشان میدهد فیزیولوژی بدن این افراد درست کار میکند. این مسئله را در سایر بیماریها نیز داریم. هر چه شما مربی قوی در تربیت اسب باشید اگر اسب شما لنگ باشد شما کاری بهجایی نمیبرید. منظور این است که اگر شما بزرگترین روانشناس جهان نیز باشید نمیتوانید یک معتاد را درمان کنید زیرا فیزیولوژی او خراب است. پس مسئله فیزیولوژی را باید در نظر داشت. ما فقط پوستواستخوان نیستیم، 38.200 میلیارد سلول در بدن ما وجود دارد و هرکدام از این سلولها مانند شهری است و هرکدام وظایفی دارند که باید نقطه موردنظر را در درمان پیدا کنیم.
سلام دوستان شهرام هستم همسفر
در درمان افسردگی ما ابتدا باور داشتیم که تغییرات کاتکُلامین ها است و برای آن دارویی میدادیم که سطح سروتونین را در فضای بین عصبی افزایش دهیم و این مسئله بین 4 تا 6 هفته زمان میبرد تا اثر خود را بگذارد در ادامه تئوری بعدی هایپوتروفیک که بیان میکند تغییراتی از طریق فسفوکیناز آ و آنزیمهایی که وجود دارد اتفاق میافتد که روی ژنتیک تغییر رخ میدهد و این تغییرات ژنتیکی در درمان تأثیرگذار است. این تئوری بیان میکند که این تغییراتی که در فرد میبینید اعم از اضطراب و افسردگی و... تغییرات ژنتیکی است و باید به آن زمان داده شود تا ماده خارج شود تا تغییرات در سطح سلولی صورت بگیرد. مسئله بعدی نوروپلاسیتی است که بیان میکند که هر تغییری که اتفاق میافتد را عصبی جدیدی را برای فرد به وجود میآورد. این تغییرات و راههای جدید مغذی است که در ادامه باعث وسوسه یا ولع میشود. بعد از ترک مواد محرکهایی وجود دارد مانند غذا، سکس و... که بسیار جذابیت پیدا میکند. در اعتیاد مواد مخدر به آن مخدرهای طبیعی بدن ارجعیت پیدا میکنند و فرد غذا یا سکس برایش دیگر آنقدر مهم نیست و تمام فکر و ذکرش میشود موادش.
جناب مهندس میگویند تغییرات ژنتیکی، امروز مسئله تغییرات ژنتیکی وجود درد و درباره آن صحبت شده و به اثبات هم رسیده.
آقای مهندس
آزمایش ما بر روی موشها دومرتبه شروع شده. 72 موش وجود دارد که باید آنها را به گروههای مختلف تبدیل کنیم و آزمایش روی آنها انجام دهیم. با دستگاه ام آر آی ژنتیک این موشها را در نظر گرفتهایم قبل و بعد از اعتیاد همینطور بعد از درمان سقوط آزاد و درمان با روش دی اس تی و بعد روی این مسئله مطالعه میشود. این دستگاه ام آر آی در ایران وجود ندارد و این کار در انگلستان انجام میشود. امروز زمان پرسشنامه و ... تمام شده امروزه باید مطالعه کنیم ببینیم چه خبر است و کدام قسمت باید درمان شود.
دوستان میتوانند پیرامون جلسه مشارکت کنند.
سلام دوستان مهدی هستم مسافر
روانشناس ارشد هستم، مشاوره و روانشناس MMT. میخواهم درزمینهٔ محرکها تجربه خود را از اتاق درمان بگویم. من روانشناس MMT و راهنمای کنگره در شعبه البرز نیز بودم، این دو باهم تطابقی نداشتند. داروی درمان در کلینیک متادون بود و وظیفه نورو تراپی در کلینیک با من بود. پزشک بسیار اسرار داشت در کنار درمان متادون علاوه بر مشاوره روانشناسی و ماتریکس باید با TDCS و نورو فید بک درمان شناختی نیز شوند. جلسات نیم ساعت شاید طول میکشید و من متوجه میشدم که فرد مصرفکننده نمیتواند تمرکز لازم را داشته باشد گاهاً او را از اهمیت جلسات آگاه میکردیم و او بهزور مینشست و جلسات را انجام میداد اما در هر جلسه که میآمد (پکیج جلسات 20 جلسهای بود) پیشرفتی مشاهده نمیشد. پزشک اصرار داشت در کورتکس ولع بالا رفته و بر دیگر قسمتها چیره شده و ما تلاش بر این داشتیم که ولع در فرد آنقدر پایین بیاید تا مهارتهای زندگی و ماتریکس را فرد متوجه شود. من میدانستم که تا زمانی که جسم یاری نکند فرد چیزی متوجه نمیشود. بعد از چند جلسه نیز فرد به دلایل جسمی دیگر نمیآمد. جسم و روان باهم است. ما در کنگره میگوییم جسم روان و جهانبینی و این یک مثلث است و جسم در این.
سلام دوستان نیلوفر هستم همسفر
کارشناس ارشد روانشناسی بالینی دانشگاه تهران همینطور روانشناسی بالینی خانواده هستم. نظر من در رابطه با کلمه Q و تریتمنت است؛ درمان نگهدارندِ یا درمان کامل.
اختلال سوءمصرف مواد در کتاب دیزوردر ها DSM5 TR در قسمت درمان نوشتهشده است که درمانی برای محرکها صورت نمیگیرد مگر درمانهای موقت و گروهدرمانی (افرادی که بهصورت گروهی جمع میشوند و درمانی ندارند) این از APA منتشر شده و معتبرترین کتاب روانشناسان است که در این کتاب نیز همچنان به درمان نرسیده.
به عقیده من این شبیه به این است که دست فرد از بدن او قطعشده باشد و به او گفته شود که حال بنشین و نقاشی بکش (درمان گروهی، ورزش، رواندرمانی، ماتریکس و...) فیزیولوژی هنوز به آن مرحله نرسیده که بتواند این مسائل را بشنود چه برسد به اینکه بتواند آنها را انجام دهد. مهمترین پارامتر در این هشت مؤلفه که شما گفتید جسم و درمان فیزیولوژی است که باید اولویت اول درمان باشد که این مسئله در این میان این مؤلفهها وجود نداشت.
سلام دوستان علی هستم همسفر
همیشه هنگام ظهور یک پارادایم جدید پارادایمهای قدیمی باهم در حال نزاع هستند، هنگام ظهور پارادایم جدید از سوی علم رایج مخالفتها وجود دارد اما آن پارادایم بهواسطه اینکه توانایی پاسخ به سؤالات را دارد راه خود را پیدا میکند. دانشمندی به نام اریک نسلر یک مقاله دیدگاهی دارد (پرسپکتیو آرتیگل)؛ در سال 2009 سؤالی مطرح کرده بود، آیا برای مواد مخدر مختلف میشود یک درمان مطرح کرد؟ پیشنیازها مطرح شده بود که دارویی بیاید که دوپامینها و سروتونین ها و... را ساپورت کند.
این سؤال در سال 2009 پرسیده شده بود و جوابی نداشت و کنگره 60 در سال 1998 به این سؤال پاسخ داده بود، جناب مهندس گفته بودند؛ بله میتوان دارویی بیاید که بتواند همه را ساپورت کند، مانند اینکه یک بزرگراه بیاید و تمام آن مسیرهای کوچک را ساپورت کند و سیستم عصبی را به حالت نرمال برگرداند. کنگره در حال طی کردن پارادایم در مسیر اعتیاد است و این مخالفتها طبیعی است و در ادامه دانشمندان استقبال میکنند.
.
سلام دوستان محمد هستم مسافر
کارشناسی، مشاور و رواندرمانگر. این خانه از پایبست ویران است خواجه در بند نقش ایوان است، ببینید یک خانه یا ساختمانی در حال ریزش با سن پنجاه، هفتاد یا هشتادساله است و ما میخواهیم این ایوان را بازسازی و رنگ کنیم، درحالیکه خرابی در عمق سلولی و مولکولی صورت گرفته و یک سری باورها را ما باید عوض کنیم. حال در کنگره با این موضوع آشنا هستند و در خارج کنگره این باور وجود ندارد که درمانی برای محرکها داشته باشیم.
من MMT و ماتریکس را کار کردم سؤال اینجاست که رواندرمانگران باید چهکار انجام دهند فردی که در حال انجام درمان مخدر است جا نزند و به درمان ادامه دهد. در خارج از کنگره چون دارویی وجود ندارد و فیزیولوژی بدن درست نمیشود فرد مصرفکننده محرک، توانایی نشستن و یا حرف گوش کردن ندارد و به همین دلیل به درمان ادامه نمیدهد ولی در کنگره چند باور وجود دارد اول اینکه آیا درمانی وجود دارد؟ بله دارد! بهطور مثال: وقتی من که راهنمای تازهواردین بودم میشنیدم که افراد به درمان شیشه باور ندارند و میگفتند که مگر شیشه درمان دارد؟ بله اینهمه آدم نگاه کنید، به روش درمان الگویی. شما هم مثل دیگران به درمان میرسید و باور میکردند که اتفاقی میافتد، حالا که کنگره در حال خروج از کلینیکها هست ما نیز میبایست روشهای جدید را امتحان بکنیم، مثلاً ده نفر را روی متد کنگره قرار دهیم و DST را امتحان کرده و سؤالاتتان را بپرسید و این مطلب باید از ذهن طرف خارج شود که دیگر تریاک نمیگیرد و داروی کاملی میگیرد برای بازسازی، نکتهای که همیشه در بین تازه واردین عنوان میکردم این بود که این شربت را بهعنوان دارو بپذیرند، درست است با ۰/۲ شروع میشود ولی همان برای یک فرد عادی یبوست میآورد، یعنی شما درجا اگر سه عدد ۰/۲ را یکجا به شخصی بدهید یبوست آن را نمیتوانید درمان کنید امتحان کنید. میخواهم این را بگویم که درمان جسم از همان ابتدا آغاز میشود و بعد با این فرآیند قوی روانشناسی در کنارش کامل میشود که اصل همان درمان است، ممنون به صحبتهای من گوش کردید.
جناب مهندس
آقای محمد گفتند کلینیکها دارند از کنگره خارج میشوند درحالیکه کنگره از کلینیکها خارج نمیشود، کنگره پیمان مادامالعمر و ناگسستنی با کلینیکها دارد و فقط لژیونها و راهنماهای ما از کلینیکها جمع میشوند. ما یک سال پیش در ژورنال آمریکن اینترنشنال سایکوتیک مقاله دادیم این ژورنال خیلی معتبر و وابسته به سازمان بهداشت آمریکا است.
در آنجا ما ۳۹۸۰ نفر درمان شده آمفتامین (شیشه) را با مقاله ارائه کردیم که مورد استقبال واقع شد و بیشترین بازدید مقاله برای من بود و ۶۰۰ عدد بازدید بود، در یک دیتای علمی خیلی مورد نادری است که ۶۰۰ متخصص یا دانشمند در RESEARCH GATE بازدید کردند و خیلی دیدهشده و خوشبختانه در ایران دیده نشده.
مخالفت آنطرف سیستم که کنگرهای نیستند به خاطر این است، میگوید شما وقتی بوپرنورفین و متادون نمیتوانی بدهی، اُپیوم هم نباید بدهید، چون در یک دسته هستند. خب همینالان همکار محترم فرمودند که متادون میدهند و این جنبه کاهش آسیب دارد ولی نمیتوانسته بیمار را آرام کند، حال وقتی متادون نمیتواند بیمار را آرام کند شما دیگر نمیتوانید یک دارو از همان دسته بدهید این حرفشان خیلی غیرمنطقی نیست! هماکنون کشورهای خیلی محدودی این اُپیوم را دارند بهطور مثال شخصی قصد عزیمت به کشورهای اروپایی را دارد بنده نسخه برایش مینویسم بوپرنورفین و متادون را میتوانم بنویسم ولی اُپیوم را نمیشود نوشت و وزارت خارجه هم تائید نمیکند، چون اصلاً جز داروهای شناختهشده نیست. شما میگویید که اُپیوم یک داروی کاملی است که همه چی دارد، بعد متادون هم که از دسته داروهای اُپیوئید است و بوپرنورفین هم اُپیوئید است و خیلی جاها خود بنده در حال استفاده و درمان با آن هستم.
جناب مهندس
متادون از تبائین است و تبائین از مشتقات تریاک است ولی میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. ما در تریاک تبائین داریم که همان متادون میشود در کنار آن مورفین، کدئین نارسئین، پاپاورین، کتامین، پروتوپین و پروتوپین که تنظیمکننده ضربان قلب است، همه اینها را داریم. فرق زیادی است، درست است جز آن است ولی دکتر راست میگوید شناختهشده نیست حق دارد. شما در انگلستان بخواهید روی موشها تحقیق انجام دهید، اگر بخواهید از اُپیوم استفاده کنید به شما اجازه نمیدهند اگر بدهند دو سال طول میکشد مجوز بگیرید که روی موشها با اُپیوم کار کنید. آنقدر این ماده وحشتناک است؟! خیلی فرق بسیار است بین متادون تا تریاک! من با متادون موافقم و شاید اولین کسی که متادون را وارد چرخه پزشکی ایران کرد خود من باشم، مجلات و مصاحبههایش است. بوپرنورفین هم که خواستند دارویش درست شود، اولین نامه را دادم به آقای حاج محمد فلاح دبیر کل سازمان مواد مخدر و او هم نامه را به من داد سؤال کرد من هم گفتم که بوپرنورفین از نان شب هم برای ما مهمتر است.
من دشمن یا مخالف اینها نیستم چون متادون خیلی جاها خوب کار میکند، خیلی جاها طرف باید تزریق میکرده و متادون باعث کاهش آسیب شده است و باعث کنترل و نگهداری شخص میشود، بوپرنورفین هم خیلی خوب است اینها همه عالی هستند ولی خب ما یک چیزهایی در اُپیوم پیدا کردیم که این ذرهذره مشخص خواهد شد! همه مسخره میکنند شما میخواهید تریاک را با تریاک معالجه کنید؟! میخواهید شیشه را هم با تریاک درمان کنید؟ میخواهی شخص را تریاکی کنی؟
بله این درست است ولی فرآیند ما این است که وقتی میدهی بتوانی آن را پس بگیری! ما با متد DST به زیبایی این کار را انجام میدهیم، ما به یک شیشهای OT میدهیم، چهار هزارتا هم درمان کردیم مقالهاش هم در معتبرترین مجلات آمریکایی چاپشده ولی هرکسی نمیتواند این کار را کند زیرا باید بداند چه دوزی، چه میزانی و چه زمانی بدهد و این خیلی مسئله مهمی است و پس گرفتن آن از همه مهمتر است! این تریاک را که به این راحتی نمیشود پس گرفت، ما با این متدی که داریم به هزاران نفر حشیشی و شیشهای تریاک دادیم و پس گرفتیم، خب جلسه خیلی خوبی بود زوایا را موردمطالعه و بررسی قرار دادیم.
در جلسات هر چهارده روز یکبار گفتیم که هر کس مدرک دکترای پزشکی یا روانشناسی دارد میتواند در این جلسه شرکت و در بحث همراه ما باشد. ممنون.
نگارش: مسافر علی
تنظیم: مسافر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
40