باحال خرابی وارد کنگره 60 شدم؛ بهطوریکه همه کارهایی که میکردم ناتمام و ناقص بود.
با کوچکترین سخنی عصبانی میشدم و کنترلم را از دست میدادم برای همین دائماً خسته و عصبی بودم. حیران و سردرگم شده بودم انگار چیزی را گمکرده بودم وتوان ارتباط گرفتن باکسی را نداشتم.
روزی توسط یکی از دوستان به کنگره آمدم؛ ابتدا با دیدن این نظم و آرایش کنگره 60 باور نمیکردم که همه این اعضاء روزی دچار اعتیاد بودهاند، بههرحال مهر و محبتی که در این مکان جاری است من را ماندگار کرد؛ باگذشت چندین جلسه وارد لژیون دوم شدم.
وقتی راهنما صحبت میکند گویی که همهچیز را از دل من میگوید و تمام سخنانش برای من ساختهشده است! زمانی که شروع کردم به سی دی نوشتن و حرفهای آقا مهندس را گوش دادم ذرهذره حال و احساسم تغییر کرد و سفر کردن تاثیرشگرفی در منم گذاشت. حالا در فکر جبران خسارتهایی که وارد کردم هستم، باکارهای کوچک شروع کردم؛ برای مثال خودم را در کارهای خانه سهیم میکنم، کارهای نیمهکارهام را از نو شروع کردم و رابطهام با خانواده و جامعه بهتر شده است.
به نظر خودم واقعاً آدم دیگری شدم، خلاصه بگویم 180 درجه تغییر کردم و هرروز حال بهتری دارم.
زمانی که در محل کار هستم با تمام توان کار میکنم، شبها بهموقع میخوابم و صبح زود سرحال و باانرژی بیدار میشوم. دیگر از آن سردرگمی خبری نیست. امیدوارم که بهزودی به رهایی برسم و در کنگره 60 ماندگار وخدمتگذار باشم. این حال خوشم را تماماً مدیون آموزشهای ناب استاد عزیزمان آقای مهندس و راهنمای خوبم آقا محمدرضا هستم، برایشان آرزوی سلامتی میکنم.
نگارنده: مسافر رضا
تایپ و تنظیم مسافر مجید
نمایندگی الوند
- تعداد بازدید از این مطلب :
119