یازدهمین جلسه از دوره نهم کارگاههای آموزشی - خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی میخک، با استادی راهنمای تازه واردین مسافر افسانه، نگهبانی مسافر لیلا و دبیری مسافر ریحانه با دستور جلسه «وادی هشتم و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۹ مهرماه ۱۴۰۳، رأس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان افسانه هستم یک مسافر.
خدا را شکرمی کنم که دوباره در این جایگاه قرار گرفتم تا بتوانم آموزش ببینم. از خانم نوشین راهنمای لژیون دوازدهم تشکرمی کنم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم. دستور جلسه این هفته؛ «وادی هشتم و تأثیر آن روی من» است.
آقای مهندس در وادی هشتم میگویند؛ در سکون هیچ زایشی صورت نمیگیرد. یعنی مسیر راه فقط با حرکتکردن نمایان میشود و انسان با حرکتکردن میتواند به هدفهایش برسد؛ بنابراین تلاش و حرکت مهمترین بخش زندگی ما انسانها است. امّا این مسئله نیز حائز اهمیت است که در چه مسیری حرکت میکنیم؟ اگر ما حرکتی نداشته باشیم، راهی هم برای رفتن وجود ندارد.
من همیشه به تازهواردین میگویم که؛ باید خواسته داشته باشند؛ باید به معنای واقعی حرکت کنند؛ نه اینکه صرفاً ً برای رفع تکلیف به کنگره بیایند. ما باید بدانیم هدفمان چیست؛ وقتی هدف مشخص شد، آنجاست که تصمیم میگیریم چه کارهایی انجام دهیم. در این صورت هرچقدر هم راه دشوار باشد، ادامه میدهیم تا به هدف نهایی برسیم.
خداوند به انسان قدرت انتخاب و اختیار داده است، به این معنی که من با اختیار و نوع افکارم، مسیرم را انتخاب میکنم و میتوانم در مسیر ضدارزشها حرکت کنم و یا در مسیر ارزشها باشم. انتخاب خوب یا بد، با خود من است. امّا لازمه انتخاب درست، آموزشدیدن و رسیدن به آگاهی است.
وقتی یک نفر وارد کنگره میشود، تمام راهنمایان، خدمتگزاران، سفر دومیها و.. واسطهای هستند که راه برای او نمایان کنند. حضور خانمها با لباس سفید نیز، بیانگر این موضوع است که این راه را رفتهاند و به مقصد و رهایی رسیدهاند. پس من هم میتوانم درمان شوم بهشرط اینکه بخواهم و در آن مسیر حرکت و تلاش کنم. در طی مسیر نیز همچنان راه برای من نمایان خواهد شد.
اگر بخواهم از تجربه خودم درمورد وادی هشتم بگویم؛ اوایل ورودم به سفر دوم، در واحد OT خدمت میکردم و همیشه میگفتم؛ خدمت در هر جایگاهی را دوست دارم؛ جز راهنمای شال سبز، زیرا از بیرون که نگاه میکردم؛ فکرمی کردم خدمت خاصی نیست و شخصی که شال سبز دارد، هیچ کاری انجام نمیدهد.این طرز فکر مربوط برای زمانی بود که آگاهی و دانش درستی نداشتم، تا وقتی که آزمون شرکت کردم و بهعنوان راهنمای شال سبز قبول شدم.
دو هفته اول شال را دور گردنم میانداختم؛ امّا عشق زیادی به خدمتکردن نداشتم. آن زمان خانم فهیمه و خانم مهری، راهنمای تازهواردین بودند؛ وقتی میدیدم با چه شور و عشقی با تازهواردین صحبت میکنند؛ از خودم سؤال میکردم که اینهمه عشق را از کجا بیاورم؟ من که این خدمت را دوست ندارم؛ چطور میتوانم به تازهواردین کمک کنم؟ تا وقتی که یک تازه وارد را پذیرش کردم.وقتی آن فرد از دردهایش گفت؛ از زندگی و سختیهایش برایم صحبت کرد؛ من نیز با آموزشهایی که از کنگره گرفته بودم؛ برایش صحبت کردم؛ ناخودآگاه آن عشق درون من، به وجود آمد، تا جایی که دوست دارم تا همیشه، در همین جایگاه خدمت کنم. اینجا بود که راه برای من، نمایان شد.
یکبخشی از وادی هشتم مربوط به پیمان و جبران خسارت میشود. من با اعتیاد و رفتار غلط و نادرستم، به طرز ناخودآگاه و ناخواسته به اطرافیان، خانواده و جامعهام آسیب وارد کردهام که شاید بعد از درمان هم نتوانم تمام آنها را جبران کنم؛ چون خیلی از افراد دیگر کنار من نیستند؛ ولی کنگره این امکان را به من داده است که با تغییر افکار، رفتار و کردارم بتوانم بخشی از آن خسارات را جبران کنم.
زمانی که پیمان میبندم؛ باید رفتارم و کردارم را تغییر بدهم. در کنار خدمتم، آموزشهایم را عملی کنم تا بتوانم بهدرستی، به هم نوع خودم خدمت کنم و حال خوبم را نیز به آنها ببخشم. امیدوارم تمام سفر اولیها، قدر این راه و مسیر را بدانند و با حرکت و تلاش، بتوانند به رهایی برسند.
تایپ: مسافر سمانه لژیون دوازدهم نمایندگی میخک
ویرایش: راهنما مسافر مریم - نمایندگی میخک
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
180